لینک باکس افزایش بازدید
پس از پخش تنها بخشي از اظهارات و افشاگري هاي مدحي، اردوگاه متشتت ضدانقلاب چنان دچار آشفتگي شده است كه با گذشت چند روز هنوز از اتخاذ سياستي مشخص ناتوان بوده و اضطراب و نگراني كاملي بر آن سايه انداخته است. اين ناآرامي و ناتواني را از واكنش هاي متفاوت و متعارض فعالان اين اردوگاه مي توان مشاهده نمود.
اپوزيسيون در ابتدا چنان به كما رفته بوده كه تا ساعت ها از هرگونه واكنش نسبت به اظهارات مدحي طفره رفته و با بايكوت خبري مي خواست كه مانع گسترش آن شود؛ اما خبر آنچنان با سرعت پيچيد كه سكوت خبري ضدانقلاب مانع گسترش آن نشد. سپس واكنش هاي ضد و نقيض از جمله تأييد و تكذيب اظهارات مدحي توسط افرادي كه در يكي دو سال گذشته بارها از وي به عنوان يكي از اميدهاي براندازي نظام جمهوري اسلامي ياد مي كردند آغاز شد.
مدتي طول كشيد تا ضدانقلاب به خود آيد و تلاش كند تا سياستي منسجم را براي جلوگيري از شكست تمام عيار در «پروژه الماس فريب» اتخاذ نمايد و اينجا بود كه شبهه افكني در ماهيت پروژه الماس فريب در دستور كار قرار گرفت. اپوزيسيون تلاش كرد تا وانمود سازد نظام نيز خود در مورد مدحي دچار ترديد است و معلوم نيست وي يك مأمور وزارت اطلاعات بوده كه با برنامه ريزي قبلي به اين مأموريت رفته است يا عنصري فراري بوده كه در ميان راه توسط مأموران نيروهاي امنيتي جمهوري اسلامي به خدمت درآمده است.
اما ضدانقلاب فراموش كرده بود كه اين مسئله موضوعي حاشيه اي و ثانوي است و حقيقت امر هر چه باشد توفيري در شكست سنگين اردوگاه ضدانقلاب نخواهد كرد؛ چرا كه اگر مدحي از ابتدا مأمور نفوذي وزارت اطلاعات بوده باشد، نشان از توان بالاي نظام در نفوذ در عمق اردوگاه متزلزل ضدانقلاب دارد و اگر مدحي در ميانه راه جذب و خريده شده باشد، باز هم حكايت از آن دارد كه دستگاه هاي امنيتي كشور توان بازي با مهره هاي كليدي اين اردوگاه و تخليه اطلاعاتي آنها را دارد.
در گامي ديگر تلاش شد تا از اعتبار اعترافات مدحي بكاهند و وي را فردي حاشيه اي كه نتوانسته به شبكه اصلي جريان اپوزيسيون برانداز نفوذ نمايد معرفي كنند؛ اما مخاطبان اين شبكه هاي خبري فراموش نكرده بودند كه چطور نوري زاده از وي به عنوان يار شفيق و كسي كه سال ها به عنوان منبع خبر از درون نظام به وي اطلاعات و اخبار داده، ياد كرده بود، همان شاهد عيني كه سال ها به مخاطبان خود وعده داده بود كه روزي وي را معرفي خواهند نمود!
به عنوان نمونه نويسنده سايت ضدانقلاب «خودنويس» نوشت: «آن چه از سيماي حكومت اسلامي تحت عنوان «الماس فريب» پخش شد هيچ گونه ارزش اطلاعاتي و جاسوسي ندارد» و اين در حالي بود كه در چند سطر بعدي اعتراف دارد كه پخش اين فيلم موجب «ايجاد فضاي بي اعتمادي و نفاق در ميان اپوزيسيون شده كه متأسفانه برخي از هم وطنان ميهن دوست نيز نا خواسته در اين مسير قرار گرفتند!»
سياست ديگر كوچك كردن جايگاه مرتبطان با مدحي است، تا نشان دهند كه مدحي نتوانسته به مركزي مهم در اردوگاه ضدانقلاب نفوذ كند. به عنوان نمونه يكي از اين سايت ها مي نويسد: «نوري زاده يك تحليلگر، ژورناليست، نويسنده، شاعر و چهره پررنگ رسانه اي است نه يك كنشگر سياسي!» و ادامه مي دهد: «آقاي جهانشاهي به عنوان مدير تشكيلاتي به نام «موج سبز»، به قول خودشان از بهار ???? يعني تقريباً يك سال پس از جنبش سبز متولد شده است. چه بسا اگر جنبش سبزي ظهور نمي كرد جهانشاهي نامي نيز مطرح نمي شد. نفوذ در تشكيلاتي سه يا چهار نفره بسيار نوپا و فاقد هر گونه پيشينه سياسي عملي چه شاهكار اطلاعاتي بزرگي محسوب مي شود!»
اما آنچه در وراي اين سخنان متعارض حائز اهميت است و به معضل اصلي اردوگاه فراريان و ضدانقلابيون پناه برده به آغوش بيگانه مبدل گرديده، ديوار بلند بي اعتمادي است كه ميان افراد اين اردوگاه فاصله انداخته است. به واقع ديگر همه اين افراد به يكديگر به چشم يك مأمور دستگاه امنيتي جمهوري اسلامي مي نگرند كه ممكن است در تلاش باشد تا اخبار و اطلاعاتي را كسب و ارسال نمايد. به عبارتي ضدانقلاب آرامش خود را از دست داده و فضا را چنان ناامن مي بيند كه به دوستان چندين ساله خود نيز به چشم ترديد مي نگرد، چرا كه ممكن است اين رفيق شفيق چندين ساله نيز در سناريويي مشابه سناريوي «الماس فريب» توسط وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي خريده شده باشد!
امروز اكبر گنجي، محسن مخملباف، اردشير امير ارجمند، مجتبي واحدي، عليرضا نوري زاده، عطاءالله مهاجراني، محسن كديور، علي افشاري، اميرفرشاد ابراهيمي و ديگر فراريون پيوسته به اردوگاه ضدانقلاب، نام هاي مشكوكي هستند كه معياري براي اعتماد به آنها وجود ندارد و هر يك از آنها بالقوه مي توانند يكي از مأموران دستگاه امنيتي جمهوري اسلامي باشند كه در سناريوي الماس فريبي ديگر در آينده از آنها رونمايي شود؟!
به گزارش جام نیوز عضو حلقه کیان در دولت اصلاحات که اکنون در رادیو فردا قلم فرسایی می کند در مقاله ای مطالب جالبی در مورد ماهیت سکولاریستی فتنه سبز علیرغم ادعای دینمدارانه سران آن ارائه کرد.
مجید محمدی ضمن تائید سکولاریستی بودن ماهیت فتنه سبز علیرغم انکار سران آن و پنهان شدن آنها پشت نقاب خط امام (ره) نوشت: «جنبش سبز یک حرکت ملی و مدنی علیه اسلامگرایی و حکومت متناظر با آن بود. فعالان این جنبش برای زندگی و شادی و آزادی و کرامت و فردیت و دموکراسی به پا خواستند.»
وی که پیش از این بارها از بی اعتقادی کروبی نسبت به ولایت فقیه سخن گفته و از آن ابراز خوشحالی می کرد، با تائید تلویحی عدم مرزبندی سران فتنه با گروههای ضد انقلاب و قرار گرفتن در ائتلاف سلطنت طلبان، منافقین، مارکسیست ها و دیگر گروههای معاند علیه نظام، افزود: «هر آنچه با این عناصر سر دشمنی نداشت جایی در گستره وسیع این حرکت یافت.»
وی با اذعان به استحاله سران فتنه و دوری آنها از خط امام(ره) و تقابل با ولایت فقیه افزود: «فعالان مذهبی جنبش سبز که اکنون بسیاری از آنها به تدریج زبان باز کرده و به نفی حکومت دینی با عبارات متفاوت میپردازند چه تحولی در نگرش به خدا و مذهب و رابطه? دین و دولت را متحمل شدهاند؟»
وی در ادامه در مطلبی متناقض با آنچه خود، فتنه گران را سکولار می دانست، بدون اشاره به اقدامات خشونت بار آنها در ایجاد فضای اغتشاش، آشوب و ارعاب مردم، در ادامه مدعی شد: «سبزها که خواهان براندازی با روشهای مسالمتآمیز بوده و هستند با شعارهای اللهاکبر پشت بامها و کف خیابانها، خدا و دیگر عناصر مذهب را از حکومت جبار ستانده و از آن خود ساختند.»
در حالی که آمریکا بزرگترین ناقض حقوق اقلیت های قومی و بومیان این کشور و اقلیت های دینی بویژه مسلمانان است، محمدی در تکمیل خدمات خود به آمریکا مدعی شد: «خدایی که در نهضت سبز وجود دارد همانند خدا در قانون اساسی امریکا یا روی سکههای این کشور به هیچ دین خاصی تعلق نداشت.»
شکاف در بین جنبش سبز سبب محو این رویداد از خیابانها شد
به گزارش جام نیوز، حسین قاضیان، کارشناس شبکه بی بی سی در سلگرد انتخابات سال ۸۸ طی مصاحبه ای با این شبکه گفت: «یک رویداد معین که در روزهای آغازین پس از انتخابات سال ۸۸ رخ داد و با تصور تقلب در انتخابات خواهان رای خود شد با معنایی که بعدها گروههای سیاسی مختلف بر این رویداد بار کردند و سعی کردند معنای جنبش به آن بدهند متفاوت است و این رویداد تحمل آن بار را ندارد وهمین این امر موجب شکاف بین جنبش سبز گردید.»
وی در ادامه در رابطه با اثرات این شکاف بر جنبش سبز افزود: «این شکاف خود را به این شکل نشان داد که امروز از آن رویداد در خیابان ها اثری نیست.»
قاضیان با اشاره عدم جایگاه مردمی سران فتنه گفت: «آنهایی که روز انتخابات به آقایان موسوی و کروبی رای دادند امروز که این دو در حصر به سر می برند به جای اینکه حضور میلیونی در خیابانها داشته باشند حضور میلیونی در سفرهای تفریحی خود دارند.»
این کارشناس بی بی سی در پایان در رابطه با تاثیر انقلاب های منطقه بر جنبش سبز یادآور شد: «جنبشهایی که در کشورهای منطقه به وقوع پیوسته هیچ تاثیری بر جنبش سبز در ایران نخواهد داشت
ناگفتههای دیدار کمیته ویژه در دیدار با سران فتنه، بیانیهای که هاشمی قولش را داد و هرگز منتشر نشد، گفتگوی خاتمی با موسوی، تشکیل شرکت سهامی ضدانقلاب و … محورهای مهم گفتگوی مشروح عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی باخبرگزاری مهر است.
پرویز سروری رئیس کمیته امنیت داخلی کمسیون امنیت ملی وسیاست خارجی مجلس شورای اسلامی و از اعضای کمیته ویژه مجلس بود که به منظور رسیدگی به ادعای مطرح شده از سوی دوکاندیدا مبنی بر تقلب در انتخابات درسال ۸۸ به دیدارکاندیداهای معترض و برخی چهره های تاثیرگذار رفتند.
سروری نماینده مردم تهران در ایام سالگرد نماز جمعه ۲۹ خرداد و خطبه تاریخی رهبر انقلاب به عنوان فصل الخطاب حوادث بعد از انتخابات سال ۸۸ ، ناگفته های خود را از دیدار با کاندیداهی معترض در آن زمان مطرح می کند.
قائم مقام جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی، شرایط سیاسی کشور را در ایام انتخابات شرایط بسیار ویژه ای می داند ومعتقد است انقلاب اسلامی بعداز ۳۰ سال رکورد زنی کرد و دنیا را به یک اعجاب وبهت فروبرد.
وی با یادآوری اتفاقاتی که در طول این ۳۰ سال برای کشور پیش آمده عنوان می کند: در فراز فرودهای مختلف، کودتاها، جنگ تحمیلی و تحریم ها وبعداز این همه سختی ها باگذشت ۳۰ سال از عمر انقلاب اسلامی، ۴۰ میلیون از مردم به پای صندوق های رای آمده ومشارکت ۸۵% را رقم می زنند که این نه تنها یک رخداد کم نظیر بلکه بی نظیراست.
سروری معتقد است انتخابات سال ۸۸ تمام ویژگی های یک انتخابات موفق یعنی مشارکت حداکثری ، شفافیت حداکثری و رقابت حداکثری را در خود داشت و می گوید: هریک از کاندیداها ۱۷ ساعت برنامه زنده در رسانه ملی داشتند و با مردم صحبت کردند. در روستاها ، شهرها ، استانها ودر مراکز مختلف در بین مردم حضور پیدا کردند اردوکشی های خیابانی در ایام تبلیغات راه انداختند که این چنین اقدامی در شرایط کنونی در دنیا کم نظیراست.
مشروح گفتگوی خبرگزاری مهر با این عضو کمسیون امنیت ملی مجلس به شرح زیر است:
با توجه با نزدیک شدن به سالگرد نمازجمعه مقام معظم رهبری وخطبه تاریخی ایشان در ۲۹ خردادسال ۸۸ ، اگرخاطرتان باشد در آخرین فرازهای خطبه دوم رهبر انقلاب نجوا و درد دلی با امام زمان داشتند که فضای نماز جمعه را به شدت تحت تاثیر قرار داد. شبیه این اتفاق در سال ۷۸ هم افتاد. تحلیل شما از این اتفاق نادر چیست؟ شما در آن لحظه کجا بودید و چه احساسی داشتید؟
سروری : بنده هم مانند سایر مردم درآن نماز جمعه تاریخی حضور داشتم و به نظرم دلیل صحبت های رهبری به این خاطر بود، کسانی که تا دیروز دستشان در دست ملت بود و پشت سر امام بودند و خودشان را به عنوان یک انقلابی مطرح می کردند امروز در مقابل انقلاب می ایستند و طبیعی است که درد سراسر وجود رهبر انقلاب را فرا بگیرد وآنگونه با امام زمان نجوا کنند.
با برگزاری پرشکوه ترین انتخابات در کشور ودر زمانی که استکبار، جمهوری اسلامی را متهم به نبود مردم سالاری، دموکراسی وحقوق بشر می کند در چنین شرایطی که نظام سلطه در مقابل ایران ضربه فنی شده است، عوامل داخلی دشمن، به راه افتادند و کام شیرین ملت را تلخ کردند وسعی نمودند با اقداماتی کاملا فرمایشی این رقابت پرشور ونتیجه مهم را از بین ببرند.
شاهد بودیم که چگونه نظام سلطه در چهره کسانی که به ظاهر مدعی نظام هستند رخ نمایاند و تحت این عنوان چارچوب های قانونی نظام را زیر پا گذارد؛ افرادی که با استفاده از قانون این کشور کاندید شدند، توسط شورای نگهبان با همین قانون تایید شدند و براساس این قانون ۱۷ ساعت به طور مستقیم با مردم صحبت کردند وقتی نتیجه انتخابات را بر خلاف نظر خودشان دیدند همه راهکارهای قانونی رازیر پا گذاشته و به راهکارهای غیر قانونی روی آوردند که درنتیجه بار دیگر شاهد جان گرفتن نظام سلطه شدیم.
مقام معظم رهبری هم به این خاطر مظلومانه با امام زمان صحبت می کنند. کسانی که تا دیروز در جبهه انقلاب بودند امروز در جبهه مقابل انقلاب می ایستند و رسما نمایندگی نظام سلطه را بر عهده دارند ، و با اینکه می بینند تمام نظام سلطه، سلطنت طلب ها ، بهایی ها و شبکه های ماهواره ای در حقیقت شرکت سهامی ضد انقلاب تشکیل می دهند، آن هم در شکلی که تا به حال سابقه نداشته است که جبهه داخلی و خارجی ضد جمهوری اسلامی بدون هیچ پرده ای در کنار هم و در مقابل این ملت قرار بگیرند. این برای مقام معظم رهبری درد آور است.
شما در صحبت های خود به افرادی که دارای سابقه انقلابی وهمراهی امام هستند اشاره کردید. می خواهم مشخصا به بخشی از این گروه اشاره کنم. اگر خاطرتان باشد سه شنبه بعد از انتخابات، در دیداری رهبری با نمایندگان کاندیداها ایشان تصریح کردند که روز جمعه در نماز جمعه شرکت و با مردم صحبت خواهند کرد. اما شاهد بودیم قبل از اینکه رهبری به عنوان فصل الخطاب قانونی نظرشان را مطرح کنند برخی ازبزرگان که اتفاقا شاید انتظار بیشتری هم از آنها می رفت مثل مجمع روحانیون مبارز درخواست راهپیمایی برای ۳۰ خرداد به وزارت کشور می دهد، این اقدام را به نظر جناب عالی چطور می توان تحلیل کرد؟
این هم از نکات خیلی ظریف آن ایام است. از طرف کمیسیون امنیت ملی وسیاست خارجی عده ای وظیفه پیدا کردیم تا باکاندیداها، مراجع عظام و شخصت های اثرگذاردیدار داشته باشیم، دو روز بعد از نماز جمعه جلسه ای را با آقای خاتمی داشتیم ، هیچ موقع فراموش نمی کنم خاتمی در آن جلسه گفت: «من دوروز قبل از نمازجمعه رهبری با آقای موسوی و کروبی تلفنی تماس گرفتم وگفتم، من ۸ سال با این مرد (رهبرانقلاب) بودم وکار کردم ، روحیات ایشان را خوب می شناسم و به شما می گویم که نامه ای با امضاء دو نفراتان بنویسید و در آن نامه بیاورید که در حق ما ظلم شده است ایشان حتما پیگیری میکنند. ولی اگر بخواهید بر این مواضع خود بمانید حتما مقام معظم رهبری مقابل شما می ایستد و آن موقع دیگر درها به روی شما بسته خواهد شد.» البته بنده به صحت حرف های آقای خاتمی کاری ندارم و فقط خبری را نقل می کنم که از خود ایشان شنیده ام. آقای خاتمی می گفت بیش از یک ساعت با آقای موسوی صحبت کردم ولی در آخر ایشان حرف بنده را نپذیرفت وبه تعبیر ایشان لجبازی کرد.
سئوال ما هم از این آقایان این است. بالاخره هر نظامی یک فصل الخطابی دارد، در رقابت جرج بوش ورقیبش دیدیم که با فاصله کمی از هم بوش پیروزانتخابات شد. شکایت شد و اسنادی هم مبنی برپیروزی الگور وجود داشت که سرانجام در دادگاه قانون اساسی آمریکا مشخص شد بوش پیروز انتخابات است و با این رای دیگر موضوع تمام شد. با اینکه طرف مقابل مدارک مستندی برای تقلب در انتخابات داشت اما گفتند چون قانون تعیین کرده قبول می کنیم.
چرا در کشور ما این افراد اولین فصل الخطاب یعنی شورای نگهبان را کنار گذاشته واز آن عبور کردند تا اینکه رسیدند به فصل الخطاب اصلی نظام یعنی رهبر انقلاب؛ ایشان درقبل از نماز جمعه مطالبی را عنوان کردند اما متاسفانه تبعیت نشد. در نماز جمعه رهبری تحلیلی وارد شدند وتمام موضوعات را به بهترین شکل و منصفانه تحلیل کردند و در نهایت یک خروجی ونتیجه ای رابیان نمودند که مشاهده کردیم به هیچ وجه تمکین نشد.
در جلسه ای که این کمیته با آقای ناطق نوری داشت ایشان گفتند: « من ساعت ۸ صبح روز ۲۳ خرداد با آقای موسوی تماس گرفتم و گفتم : آقای موسوی می دانید که من به شما رای دادم. من وزیر کشور شما و همچنین رئیس امنیت کشور بوده ام ، به عنوان یک فرد خبره در مسائل امنیتی کشور به شما می گویم که اظهارات و واکنش های شما از دیشب تا به امروز بوی خون می دهد و اینکه شما می خواهید جریانها وطرفدارانتان را به خیابانها بیاورید فردا هم طرفداران رقیبتان به خیابانها می آیند و با برخورد این دو گروه نیروی انتظامی هم مجبوراست عکس عمل نشان داده و شاید مردم آسیب هایی ببینند. این کار را نکنید چراکه نظام هم نمی تواندمطالبات شما را از کف خیابان بپذیرد چون از فردا هر انتخاباتی این حرکت ها را به دنبال خواهد داشت» آقای ناطق می گفت من مدتها سر این موضوع با آقای موسوی صحبت کردم ودر نهایت ایشان نپذیرفت.
پس می شود گفت تمام راه کارها ، مسیرها ، توجیهات ومنطق ها برای این افراد روشن شد ولی متاسفانه دیدیم که راه کار غیر قانونی و نظام سلطه پسند و راه کاری که بتواند این فرصت عظیم ملت ما را به یک تهدید بزرگ تبدیل کند انتخاب کردند، آن هم کسانی که مدعی دلبستگی به نظام وامام بودند.
شأنیت آقای ناطق در این دیدارها چه بود، مگر قرار نبود دیدارهای این کمیته با چهره های شاخص معترضان به انتخابات باشد؟
برنامه ریزی ما در آن کمیته دیدار با کاندیداها، مراجع عظام و شخصیت های اثرگذار بود، به همین خاطر با آقای ناطق ، هاشمی، ضرغامی، آیت الله مقتدایی و خیلی از شخصیت های دیگر جلسات و نشست هایی داشتیم. قصدمان هم پیگیری موضوع ، تلطیف کردن آن و به دست آوردن سرپل هایی برای حل این مشکلات بود.
آقای ناطق هم در جریان اصولگرا نقش هایی ایفا کرده بود، چند دوره رئیس مجلس بود و در زمان انتخابات با مجموعه آقای موسوی همراه بود، لذا اظهارات این چنین اشخاصی با این تجربه در تکمیل مطالب ما موثر بوده است.
در جلساتی که با آقایان موسوی و کروبی به همراه کمیته ویژه مجلس داشتید چه دلایل و مستنداتی برای تقلب در انتخابات از سوی این افراد مطرح شد؟
در جلسه ای که با آقای موسوی داشتیم تازه اوایل درگیری ها واغتشاشات بود. با ایشان طرح موضوع کردیم و گفتیم بالاخره انتخاباتی برگزار شده و فاصله دو رقیب هم زیاد است از طرفی هم کسانی که در جریان اجرایی انتخابات هستند اعم از چپ و راست اذعان دارند که بافت اجرایی انتخابات اجازه تقلب را آن هم با این فاصله زیاد هرگز نمی دهد. توضیحات زیادی دادیم که بالاخره خدماتی که دولت در عرصه های مختلف انجام داده است اثرگذاری خودش را نشان داده و آقای احمدی نژاد رای بیشتری آورده است. از طرفی دلایلی را که شما مطرح می کنید دلایل قابل قبولی نیست که حالا شما چون داماد فلان استان و یا پسر فلان استان هستید به همین خاطر باید به شما رای دهند منطقی نیست.
در آن جلسه به آقای موسوی گفتیم ما چند نماینده به شما قول می دهیم اگر دلایل شما مستند و قابل اعتماد باشد ما به عنوان مدافعین شما تمام ظریفت خودمان را می گذاریم تا حق اعاده شود چرا که در نظام جمهوری اسلامی اگر رئیس جمهور مبتنی بر رای مردم نبوده و خدای ناکرده مبتنی برتقلب و رای سازی باشد یک فاجعه است واساسا با هیچ یک از مختصات جمهوری اسلامی سازگاری ندارد. مهم این است که شما این دلایل را اثبات کنید. شما که هشت سال نخست وزیر این کشور بودید و چارچوب های این نظام را پذیرفتید و می دانید که نمی شود یک سری مطالبات را غیر قانونی پیگیری کرد.
پایان صحبت های آقای موسوی هم در آن جلسه این بود« اگر تمام مردم ایران قانع شوند که تقلب نشده است من میر حسین موسوی می گویم تقلب شده است » و ما در آنجا متوجه شدیم که ایشان هیچ نرمشی برای بازگشت به عرصه قانونی کشور از خود نشان نمی دهد وکاملا به دنبال این است که با توهمی که در این فراز وفرودهای سیاسی اتفاق افتاده بود احساس می کرد نظام مجبور به امتیاز دادن به اوست و مجبور است که شرایط او را بپذیرد.
این مطلب هم جالب است که بدانید آقای موسوی ۲۰ خرداد یعنی دوروز مانده به برگزاری انتخابات مصاحبه ای می کند با یک روزنامه پر تیراژ غربی ودر آنجا خبرنگار به موسوی می گوید « من از الان به شما می گویم پرزیدنت موسوی شما از الان رئیس جمهور ایران هستید ، سئوال من از شما این است ، روز شنبه ۲۳ خرداد شما برای محدودکردن حوزه اختیارات رهبری چه کار خواهید کرد؟» موسوی در جواب می گوید: « من که نمی توانم کاری بکنم اما این جمعیتی که به طرفداری من به خیابانها آمده اند به طور طبیعی حوزه اختیارات رهبری را محدود می کنند.»
این حرف آقای موسوی یعنی چه ؟ این مردمی که درکف خیابانها به زعم شما شعار در مورد تقلب درانتخابات می دهند چه کاری به حوزه اختیارات رهبری دارند. درضمن حوزه اختیارات رهبری را قانون اساسی تنظیم کرده است. چه اتفاقی قراراست بیافتد که حوزه اختیارات رهبری محدودشود ، یا باید قانون اساسی تغییر کند و یا نظام سقوط کند راه دیگری وجود ندارد. اینکه شما می گویید بعداز انتخاتبات مردم حوزه وظایف رهبری را محدود می کنند نشان از ان دارد که قصد دارید بعد از انتخابات هم مردم را در کف خیابان نگه دارید و با تغییر مطالبات درچارچوب های مدنی به درگیری های خشونت آمیز قصد براندازی نظام را دارید.
با آقای کروبی هم که جلسه داشتیم همین دلایل بی پایه واساس را مطرح می کرد. کروبی می گفت : « من دردوره قبل این قدر رای آوردم ولی این دوره کمتر شده است ویا اگر ستادهای من به من رای می دادند بیشتر از این مقدار می شد.»
یکی دیگر از نمایندگان مجلس که عضو کمیته ویژه بود در جایی نقل می کرد در جلساتی که این کمیته با کروبی داشت بیشتر اطرافیان او صحبت می کردند و دلایل می آوردند و یک دلیل آنها این بود که دولت صندوق های رای دوجداره از روسیه وارد کرده است. آیا حقیقتاَ آقای کروبی و اطرافیانشان چنین ادعایی کردند؟ از این دست استدلال ها را چگونه می توان از افرادی که از مقامات کشورهستند و به نوعی رهبری فکری و سیاسی یک جریان را به عهده دارند قبول کرد؟
بله، همین ادعا را کردند. حضور طوفانی ملت آنقدر بزرگ بود که راهی نمی گذاشت تا بتوانند دلیل قابل قبولی را ارائه کنند. ادعا که نمی تواند مستند باشد. شما که می گویید صندوق دوجداره وارد شده مستندات شما چیست ؟ شاهدی دارید موردی دید؟ گزارشی را شنیدید؟ اینکه بنشینید فکر کنید وبرای خودتان داستان سرایی کنید که نمی شود. این ملت بعداز ۳۰ سال پختگی سیاسی پیدا کرده است. ۳۰ سال است با این نظام انتخابات برگزار کرده است و به همین سادگی نمی تواند هر داستانی را از شما بپذیرد. شما که نمایندگانتان در سر صندوق ها حاضربودند. نمایندگان کاندیداهای دیگر بودند عوامل اجرایی ونظارتی بودند و در تمام این حوزه گسترده کشور کسی نتوانسته موردی در بیاورد. به نظر من دلایل اینها بیشتر یک طنز سیاسی بود.
حتی درخصوص دلایل مطرح شده از طرف این جریان رهبر انقلاب از حوزه اختیاراتشان استفاده کردند و برای همکاری مضاعف اجازه دادند که ۱۰ درصد صندوق ها به صورت رندوم باز شود ومجدد شمرده شود و بازهم با این حال هیچ اتفاقی نیافتاد. همه این ها نشان می دهد که به فرمایش رهبرانقلاب این جریان حداقل ۲۰ سال برای این روز کار کرده بودند ، سازماندهی و جریان سازی کرده بودند؛ تمام ظرفیت های بین المللی را پای کار آورده بودند که این اتفاق بزرگ ملت مارا به کام همه تلخ کنند.
در حوادث سال ۸۸ چه اتفاقی رخ می دهد که برخی خواص و نخبگان سیاسی حتی درجریان اصولگرا در موضع گیری خود مقابل جریان فتنه دچار تردیدشده ، مواضع دوپهلو گرفته و یا سکوت می کنند. مواضع دوپهلوی این اشخاص چه تاثیری در گسترش و دامن زدم به فتنه داشت؟
در دوران فتنه فضا غبار آلودشده وتشخیص حق و باطل از مردم گرفته می شود. درجنگ تحمیلی که تمام دنیا پشت عراق قرار گرفتند ملت ما بدون هیچ شک وتردیدی محکم پشت نظام ایستادند، سختی هارا تحمل کرد خون دادند وجلو رفتند؛ اما در فتنه چه اتفاقی می افتد، کسانی که تا دیروز در جبهه انقلاب بودند حالا می روند در جبهه مقابل واین باعث می شود قدرت تصمیم گیری از برخی سلب شود وشفافیت در موضوع ازبین برود وحتی برخی از بزرگان ترمز کرده نمی توانند حرکت کنند، عده ای عقب گرد کرده وبرخی نیز فرمان را به سمت نیروهای خودی می گیرند.
وقتی بعضی از چهره های ممتاز انقلاب در طرف فتنه قرار می گیرند باعث می شود فضا و جبهه سیاسی بهم بریزد. رهبر انقلاب دائما تاکید می کردند که مواضع دوپهلو نگیرید، جزء ساکتین نباشید و در عرصه حضور فعال داشته باشید. به نظر بنده موضع گیری های دوپهلو به امواج فتنه دامن زد، عمق بخشید و جریان فتنه و نظام سلطه را امیدوار کرد تا بتواند اهدافش را پیش ببرد به همین خاطر فکر میکنم کسانی بیشترین نقش را در دامن زدن به فتنه ایفا کردند که سکوت کرده و یا مواضع دوپهلو گرفتند، زیرا با این کار در حالی که در جبهه ما ایستاده بودند چراغ سبز برای دشمن نشان میدادند. اینها باعث شدند که برخی از نیروهای جبهه انقلاب به تردید بیفتند.
به دیدار باکاندیداهای معترض و برخی چهرهای تاثیر گذار اشاره کردید، از دیدارتان با آقای هاشمی و نقش ایشان درحوادث ۸۸ بگویید؟
نقش آقای هاشمی در طول انقلاب اسلامی نقش برجسته ای بوده واین موضوع برهیچ کس پنهان نیست. در جلسه ای که کمیته ویژه مجلس با ایشان داشت امیدواربودیم که آقای هاشمی با مواضع شفافی که اتخاذ می کنند نقش موثری را در فروکش کردن فتنه ایفا کنند، علت جلسه ما هم همین بود تا از ایشان بخواهیم نقش تاریخی خودشان را در این مقطع حساس ایفا کنند.
مطالب زیادی درآنجا مطرح شد، آقای هاشمی به نکات عاطفی و احساسی که در روابط ایشان و رهبرانقلاب است اشاره کردند و فرمودند ما دو هفته یک بار با مقام معظم رهبری دیدار داریم و اگر به هر دلیلی این دیدار به تاخیر بیافتد من احساس بی تابی می کنم و نکاتی را بیان کردند که عمق علاقه ایشان به رهبر انقلاب رانشان می داد و این در حالی بود که وقتی روز چهارشنبه بعد از خطبه های مقام معظم رهبری خدمت ایشان رفته بودیم ،این سئوال پیش آمد که ایشان با این همه احساسات پر رنگ وعواطف زیادی که نسبت به رهبر انقلاب مطرح می کنند چرا از روز جمعه تا روز چهار شنبه هیچ اقدامی را در رابطه با نماز جمعه رهبری انجام ندادند و اطلاعیه یا بیانیه ای صادرنکردند. در حالی که همه انتظار داشتند هاشمی جزء اولین نفراتی باشد که این کار را انجام دهد.
یکی از شخصیت های بزرگ و مسئول آن زمان همان روز جمعه خدمت آقای هاشمی می رسد و به ایشان می گوید که مقام معظم رهبری امروز بیشترین مطلب را درمورد شما گفتند و توقع هم این است که شما اولین کسی باشید که بیانیه داده وتشکرکنید که آقای هاشمی گفتند: « ما بیانیه را روز شنبه می دهیم.» اتفاقا در روزشنبه نیز آقای هاشمی در جواب کسانی که از علت عدم صدور بیانیه از ایشان پرسیده بودند گفته بود: «چون فائزه را گرفتند بیانیه منتشر نکردم.»
در جلسه ای که خدمت آقای مقتدایی بودیم ایشان هم فرمودند:« ما دوشنبه با آقای هاشمی دیدار داشتیم وبه ایشان گفتیم که دوشنبه شده و هنوز شما بیانیه نداده اید که گفتند بیانیه آماده است در دیداری که با رهبری داریم خدمت ایشان می دهم تا نظرشان را بگویند و بعد منتشر می کنم.»
این بیانیه در روزهای دوشنبه و سه شنبه و حتی چهارشنبه هم منتشر نشد. تا اینکه در روز شنبه بعد در جلسه مجمع تشخیص آقای بروجردی از ایشان درباره بیانیه می پرسند که دوباره جواب می دهند منتشر خواهد شد و تا به امروز هیچ وقت این بیانیه منتشر نشد. این علامت سئوال بزرگ در ذهن تاریخ ماند که چرا آقای هاشمی با ان همه عواطف و احساساتی که به رهبر انقلاب دارند با عدم انتشار بیانیه ای جواب آن همه لطفی که مقام معظم رهبری در خطبه ها در دفاع از ایشان داشتند را ندادند و از همین دست اقدامات آقای هاشمی باعث شد فضای جامعه پر از تردید شود. درصورتیکه می شد در بیانیه ای با حمایت از مواضع رهبری دشمن و اغتشاشگران را از بروز اختلاف و و شکاف در حاکمیت برای القای خواسته های غیرقانونی خود نا امید کنند.
در جلسه ای که با آقای هاشمی داشتیم نکته ای را گفتند که این سئوال را در ذهنم به وجود آورد. مطلب ایشان این بود که « من و رهبری در برخی موضوعات اختلاف نظر داریم که بعضا به نتیجه هم نمی رسیم و در نهایت جمع بندی این می شود که من نظر مقام معظم رهبری را به عنوان ولی فقیه بپذیرم البته با حفظ نظر خودم.»
حالا با این فرمایشات آقای هاشمی، این سئوال برای من پیش می آید که در نماز جمعه، رهبری مطالب را به عنوان فصل الخطاب مطرح کردند؛ با فرض اینکه آقای هاشمی نظر دیگری غیر از نظر رهبری داشتند با این منطقی که خودشان گفتند، پس آقای هاشمی چرا درمورد مواضع صریح مقام معظم رهبری در خصوص فتنه و اغتشاشات آشوبگران و مسائل مختلف نظر ایشان را ملاک عمل قرار ندادند. اگرایشان نظرات هبری را ملاک عمل قرار می داد فتنه و غبار در فضای سیاسی کشور فروکش می کرد و شفافیت در فضای سیاسی بوجود می آمد و اصحاب فتنه و دشمنان انقلاب نا امید شده و اصحاب انقلاب سریع تر می توانستند براین موضوع فائق شوند.
درخصوص پرونده کهریزک ورسیدگی به شکایات خانواده های کشته شدگان کارهای خوبی انجام گرفت وزحماتی را شما و سایر نمایندگان برای این پرونده کشیدید. اما ظاهرا یکی از مقصران اصلی این پرونده علی رغم اینکه گفته می شود پرونده اش کامل است برخوردی با وی صورت نگرفته و به نوعی ازیک مصونیت سیاسی برخورداراست. این پرونده تا کجا پیش رفته و نتیجه آن چه زمانی اعلام می شود؟
پرونده کهریزک به عنوان یک پرونده درخشان در کشور است . در زمانی که نیروی انتظامی در خیابانها با اغتشاشگران درگیر بود رهبرانقلاب دستور اکید رسیدگی به این پرونده را دادند و به طورجدی موضوع مورد پیگیری دبیرخانه شورای امنیت ملی ومجلس قرارگرفت .در همان زمان هم برای تمام مسئولین مربوط به کهریزک پرونده درست شده و به دادگاه فراخوانده شدند.
البته قبول داریم این پرونده هنوز تکمیل نشده است و یک مرحله دیگر مانده برای اینکه این پرونده کامل و به نتیجه برسد .در جلساتی که با ریاست محترم قوه قضائیه داشتیم ایشان به ما قول دادند و به این نکته اشاره کردند که در این مسئله هیچ مسامحه ای انجام نخواهد گرفت وبا قدرت و قاطعیت پیگیری خواهد شد ما هم با توجه به اعتمادی که به دستگاه قضا داریم مطالبات خودمان را همچنان پیگیری می کنیم . البته بعضی مقاومت ها در مسیر پیگیری وبه نتیجه رسیدن این پرونده انجام می شود اما از طرفی هم دستگاه قضا حاضر به کوتاه آمدن در این موضوع نیست .
خبرگزاري فارس: ... بنده زير بار بدعتهاي غيرقانوني نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاي قانوني شكسته شد، در آينده هيچ انتخاباتي ديگر مصونيت نخواهد داشت. مردم اطمينان دارند؛ اما برخي از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهوري اسلامي اهل خيانت در آراء مردم نيست.
به گزارش خبرگزاري فارس، مقام معظم رهبري يك هفته پس از انتخابات رياستجمهوري 22 خرداد 88 و بروز فتنه، در نماز جمعه تهران حضور يافته و خطبههايي ايراد كردند كه به اذعان خودي و غيرخودي يكي از تاريخيترين خطبههاي پس از انقلاب بود.
متن كامل بيانات حضرت آيت الله خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي كه 29 خرداد 1388 در خطبه هاي نماز جمعه تهران ايراد فرمودند، به اين شرح است:
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
و الحمدللَّه ربّ العالمين نحمده و نستعينه و نتوكّل عليه و نستغفره و نصلّي و نسلّم علي حبيبه و نجيبه و خيرته في خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه في العالمين و السّلام علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.
قال الحكيم في كتابه: "هو الّذي انزل السّكينة في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و كان اللَّه عليما حكيما "(1)
همه برادران و خواهران عزيز را توصيه ميكنم و دعوت ميكنم به رعايت تقواي الهي و توجه به خداي متعال و دل دادن به رحمت و تفضل الهي در همه حال. اگر ما تقواي خدا را پيشه كنيم، اگر در همه حال دل را به خدا متوجه كنيم، حضور خود در مقابل ذات مقدس پروردگار را از ياد نبريم - كه معناي حقيقي تقوا همين است - يقيناً بركات الهي، رحمت الهي، كمك الهي شامل حال ما خواهد شد. در نماز جمعه هر هفته دلهاي نمازگزار و متوجه به خداوند متعال بايد اين حقيقت را، اين معناي شگفتانگيز را با خود مرور كند؛ تقوا را به خود تلقين كند.
اين روزها از يك طرف به ايام ولادت باسعادت صديقه كبرا فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) متصل و مربوط است، و از يك طرف به ايام مغتنم و ذي قيمت ماه رجب؛ وقت ذكر است، وقت دعاست، وقت توجه است. اين آيهاي كه من تلاوت كردم، به مؤمنان بشارت ميدهد و نزول سكينه الهي را يادآوري ميكند. سكينه يعني آرامش در مقابل تلاطمهاي گوناگون روحي و اجتماعي. اين آيه مربوط به حديبيه است. در ماجراي حركت پيامبر اكرم از مدينه به سمت مكه با چند صد نفر از ياران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثي پيش آمد كه از چند جهت موجب طوفاني شدن دلهاي مؤمنان بود. از يك طرف، دشمنان با نيروي مجهزي آنها را محاصره كرده بودند؛ اينها از مدينه دور بودند - حديبيه نزديك مكه است - نيروهاي دشمن متكي به عقبه مكه بودند، نيرو داشتند، سلاح داشتند، جمعيت زياد داشتند؛ اين يك طرف قضيه بود كه موجب اضطراب ميشد، موجب تشويش براي بسياري از مؤمنين ميشد؛ از طرف ديگر، پيغمبر اكرم بر طبق آن سياست عظيم مكتوم الهي - كه بعد براي همه آشكار شد - در مقابل كفاري كه آمده بودند در مقابل او، در مواردي كوتاه آمد؛ گفتند اسم "رحمان و رحيم " را، "بسم اللَّه "، را از اين نوشته حذف كنيد، پيغمبر قبول كرد؛ و چند مسئله از اين قبيل پيش آمد. اين هم دلهايي را مشوش كرد، مضطرب كرد، به ترديد انداخت.
در يك چنين مواردي كه اين اضطرابهاي گوناگون - چه به لحاظ مسائل شخصي، چه به لحاظ مسائل اجتماعي - براي مؤمنينِ به اسلام پيش ميآيد، اينجا بايد منتظر سكينه الهي بود؛ آنوقت ميفرمايد: "هو الّذي انزل السّكينة في قلوب المؤمنين "؛ خدا دلها را قرص كرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهاي روحي برحذر و بركنار داشت و مسلمانها از لحاظ رواني، به خاطر اين آرامشي كه خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتيجه اين سكينه الهي و آرامش روحي اين ميشود كه: "ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم "؛ آنوقت بذر ايمان در دل آنها عميقتر ميرويد، نور ايمان دل آنها را بيشتر روشن ميكند؛ ايمان آنها عميقتر ميشود. اين است كه براي يك مجموعه مسلمان، مجموعه مؤمن مهم است كه به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند كه خدا كمككار اوست، بداند كه خدا پشت سر رهپويان راه حق است. وقتي دلها قرص شد، گامها هم محكم ميشود؛ وقتي گامها استوار شد، راه بهآساني طي ميشود، به هدف نزديك ميشود.
هميشه دشمنان اسلام خواستهاند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب كنند. در طول تاريخ اسلام موارد زيادي پيش آمده است، قبل از اسلام هم در مورد حركتهاي عظيم جهادي پيامبران قبل از نبي مكرم، مؤمنيني كه توانستند ايمان خودشان را استوار نگه دارند، آرامش روحي پيدا كردند. اين آرامش روحي حركات آنها را در اختيار جهت ايماني قرار داد؛ مشوش نشدند، مضطرب نشدند، راه را گم نكردند؛ چون در حال تشويش و اضطراب، پيدا كردن راه درست دشوار ميشود. انساني كه از آرامش روحي برخوردار است، درست فكر ميكند، درست تصميم ميگيرد، درست حركت ميكند. اينها نشانههاي رحمت الهي است.
امروز جامعه انقلابي ما، مردم مؤمن ما، نياز به اين دارند كه اين آرامش را، اين سكينه را، اين طمأنينه و وقار را در خودشان هرچه بيشتر به وجود بياورند. "الا بذكر اللَّه تطمئن القلوب ".(2) ياد خداست كه دلها را در ماجراهاي طوفاني دنيا و زندگي حفظ ميكند. ياد خدا را مغتنم بشماريد. ايام ماه رجب - همانطور كه گفتيم - نزديك است. دعاهاي ماه رجب يك دريائي از معرفت است. در دعا فقط اين نيست كه انسان دل را به خدا نزديك كند؛ اين هست، فراگيري هم هست. در دعا هم تعليم هست، هم تزكيه هست. دعا هم ذهن را - اين دعاهاي مأثور از ائمه (عليهمالسّلام) - روشن ميكند، حقايقي را، معارفي را به ما ميآموزد كه در زندگي به آنها نياز داريم، و هم دل را متوجه به خدا ميكند. ذكر الهي را خيلي بايد مغتنم بشمريد. همين نماز جمعه شما مصداق ذكر الهي است. "فاسعوا الي ذكر اللَّه ".(3) در اينجا آنچه بر دل شما، بر زبان شما، بر حركات شما بايد غالب باشد، ياد خداست. دل به ياد خدا، زبان متذكر به نام مقدس پروردگار، حركات دست و پا و جسم هم حركاتي در جهت ياد پروردگار و اطاعت اوامر الهي. اين چيزي كه مورد نياز يكايك ماست، همين است.
من به شما عرض بكنم از اول انقلاب تا امروز - كه سي سال ميگذرد - در حوادث گوناگون، حوادثي كه بعضي از آنها ميتوانست يك ملت را، يك نظام را از جا بكند، ميتوانست يك كشور را دچار درياي طوفانياي بكند كه ندانند چه ميكنند و چه بايد بكنند - همين طور كه ميبينيم در بعضي از كشورهاي همسايهمان - براي اين كشور پيش آمد، اما اين كشتي استوار كه متكي به ايمانهاي شما، به اراده شما، به دل نوراني شما به ذكر خدا متكي بود، در اين طوفانهاي گوناگون اندكاضطرابي پيدا نكرد. اين نشانه رحمت الهي است؛ اين نشانه تفضلات خداوند به شما ملت عزيز است.
مشمول تفضلات الهي شدن يك مسئله است، حفظ تفضلات و رحمت الهي يك مسئله ديگر است. مبادا به خودمان مغرور بشويم؛ مبادا وقتي دست كمك پروردگار را كه ميبينيم، بگوئيم: "ما كه مورد توجه پروردگار هستيم " و از وظايفمان غفلت كنيم؛ مبادا ياد خدا از دلها برود. بهخصوص به شما جوانهاي عزيز در سراسر كشور و هر جا كه هستيد عرض ميكنم: جوانها! اين دلهاي پاك را، اين دلهاي نوراني را، اين دلهاي نرم را مغتنم بشمريد؛ آنها را با ياد پروردگار سيراب كنيد؛ آنها را از ذكر خدا لبريز كنيد، كه خداي متعال توجهاتش را و رحمتش را بر اين ملت مستدام خواهد كرد. و شما بدانيد - من امروز عرض ميكنم - آنجوري كه من دارم ميبينم اين ملت را و آنجوري كه مطلعم از تاريخ گذشتگان خودمان در اين كشور و در ديگر كشورها، من مطمئنم و يقين دارم اين ملت به توفيق الهي، به حول و قوه الهي، به تمام اهداف بلند خود دست خواهد يافت.
اين فضاي معنوي جامعه را قدر بدانيد، مبادا هيجانهاي سياسي ما را از خدا غافل كند؛ مبادا بگومگوهاي گوناگوني كه در يك كشور پيش ميآيد - كه در ميان يك ملت آزاد يك امر طبيعي است - ما را غافل كند، ندانيم به كجا ميخواهيم برويم، ندانيم چه جور ميخواهيم برويم. اين انقلاب از اول بر پايه ايمانهاي پاك و صادق استوار شد و ادامه اين راه هم بر همين پايه استوار قرار خواهد داشت.
با وجود اين همه عوامل انحراف، بحمداللَّه ملت ما مؤمنند، خدادوستند، دينشناسند، به معنويت علاقهمندند. امروز جوانها در دنيايي كه ماديگري بر آن حاكم است، غرق در حيرت و آشفتگياند؛ دوري از معنويت آنها را دچار آشگفتي كرده است؛ نميدانند چه بكنند؛ متفكرانشان هم ماندهاند؛ و بعضي از آنها فهميدهاند كه راه اصلاح كارهايشان مراجعه به معنويت است. ولي چه جور ميتوانند معنويت از دسترفته را، معنويتي را كه دو قرن است در كشورهاي غربي دائماً با وسائل گوناگون كوبيده شده است، ميخواهند برگردانند؛ كار آساني نيست. اما ملت ما اينجور نيست. ملت ما در اين مجراي عظيم معنويت حركت كرد، با معنويت توانست يك انقلابِ با اين عظمت را به پيروزي برساند، با معنويت توانست در اين دنياي مادي يك نظام اسلامي را كه متكي به معنويت است، برافرازد، پايههاي آن را محكم كند و آن را در مقابل تهاجمها و طوفانهاي گوناگون حفظ كند. ملت ما يك جنگ هشت ساله تحميلي را با تكيه به همين معنويت توانست با سرافرازي و پيروزي طي كند. امروز هم جوانهاي ما اكثراً جوانهاي مؤمن و معنوي هستند. حتّي آن كساني كه بهظاهر گرايش معنوي در سيماي آنها نيست، انسان در مواقع حساس ميبيند دلهايشان متوجه خداست. بارها من عرض كردهام كه در اين شبهاي قدر، در اين روزهاي اعتكاف، در اين مراسم نماز عيد فطر، چه افرادي، چه اشخاصي كه انسان گمان نميكند، دلهايشان را متوجه خدا ميكنند.
پروردگارا! تو را به قرآن سوگند ميدهيم، تو را به ائمه هدي (عليهمالسّلام) و نبي مكرم سوگند ميدهيم دلهاي ما را از معنويت بيش از پيش انباشته بفرما. پروردگارا! دست ما را از قرآن و از اهل بيت كوتاه مكن. پروردگارا! تقوا و ايمان و سكينه الهي را بر دلهاي اين ملت بزرگ نازل كن. پروردگارا! اين ملت مقتدر و مظلوم را در مقابل دشمنانش به پيروزي برسان. پروردگارا! دلهاي ما را متوجه به خود نگه دار. پروردگارا! آنچه ميگوئيم، آنچه ميكنيم، براي خودت و در راه خودت قرار بده؛ و از ما قبول بفرما. پروردگارا! سلام ما را به پيشگاه وليات و حجتت و عبد صالحت حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) برسان؛ دعاي آن بزرگوار را در حق ما مستجاب بفرما.
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
و العصر. انّ الانسان لفي خسر. الّا الّذين امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(4)
خطبه دوم
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
والحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما علي اميرالمؤمنين و حبيبته فاطمة الزّهراء و الحسن و الحسين سيّدي شباب اهل الجنّة و عليبنالحسين و محمّدبنعلي و جعفربنمحمّد و موسيبنجعفر و عليبنموسي و محمّدبنعلي و عليبنمحمّد و الحسنبنعلي و الخلف القائم المهدي صلواتك عليهم اجمعين و صلّ علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.
اوصيكم عباد اللَّه بتقوي اللَّه.
در اين خطبه هم من همه برادران و خواهران عزيزي را كه در نماز شركت دارند، دعوت ميكنم به تقوا، به پرهيزگاري.
مسئلهاي كه در اين خطبه مطرح ميكنم، مسئله انتخابات است كه فعلاً مسئله روز در كشور ماست. سه مطلب را خطاب به سه دسته عرض خواهم كرد. يك مطلب خطاب به عموم ملت عزيزمان در هر نقطهاي از كشور كه هستند، ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب را خطاب به نخبگان سياسي، نامزدهاي رياست جمهوري، فعالان و دستاندركاران قضاياي انتخابات ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب هم خطاب به سران استكبار، بعضي از دولتهاي غربي و سردمداران رسانههايي كه آنها اداره ميكنند، خواهم گفت.
* يك دنيا تجليل و تعظيم و تشكر خطاب به ملت
درباره مطلب اول كه خطاب به شما مردم عزيز است، حرف من عبارت است از يك دنيا تجليل و تعظيم و تشكر. بنده دوست ندارم در سخنرانيها و خطابهها نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم يا تملق آنها را بگويم؛ اما در اين قضيه انتخابات، خطاب به شما مردم عزيز عرض ميكنم كه هر چه با مبالغه صحبت بكنم، زياد نيست؛ حتّي اگر بوي تملق هم بدهد، ايرادي ندارد. كار بزرگي كرديد. انتخابات 22 خرداد يك نمايش عظيمي بود از احساس مسئوليت ملت ما براي سرنوشت كشور؛ نمايش عظيمي بود از روح مشاركتجوي مردم در اداره كشورشان؛ نمايش عظيمي بود از دلبستگي مردم به نظامشان. حقيقتاً مشابه اين حركتي كه در كشور انجام گرفت، من امروز در دنيا و در اين دموكراسيهاي گوناگون - چه دموكراسيهاي ظاهري و دروغين و چه دموكراسيهايي كه واقعاً به آراي مردم مراجعه ميكنند - نظيرش را سراغ ندارم. در جمهوري اسلامي هم جز در همهپرسي سال 58 - فروردين 58 - هيچ نظيري ديگر براي اين انتخاباتي كه در جمعه گذشته شما انجام داديد، وجود ندارد؛ مشاركت حدود 85 درصد؛ چهل ميليون تقريباً جمعيت. انسان دست مبارك وليعصر را پشت سر حوادثي با اين عظمت ميبيند. اين نشانه توجه خداست. لازم ميدانم از اعماق دل نسبت به شما مردم عزيز در سراسر كشور ابراز ادب و تواضع كنم كه واقعاً جا دارد.
* 22 خرداد 88 يك جنبش عمومي و مردمي بود براي تجديد پيمان با امام و شهدا
نسل جوان ما بخصوص نشان داد كه همان شور سياسي، همان شعور سياسي، همان تعهد سياسي را كه ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتيم، دارد؛ با اين تفاوت كه در دوران انقلاب، كوره داغ انقلاب دلها را به هيجان ميآورد، بعد هم در دوره جنگ به نحو ديگري؛ اما امروز اينها هم نيست، در عين حال اين تعهد، اين احساس مسئوليت، اين شور و شعور در نسل كنوني ما وجود دارد؛ اينها چيز كمي نيست. البته بين مردم اختلاف سليقه هست، اختلاف رأي هست؛ عدهاي كسي را قبول دارند، حرفي را قبول دارند؛ عده ديگري كس ديگري را قبول دارند، حرف ديگري را قبول دارند؛ اينها هست، طبيعي هم هست، ليكن يك تعهد جمعي را انسان در بين همه اين آحاد، با اختلاف آراءشان، احساس ميكند؛ يك تعهد جمعي براي حفظ كشورشان، براي حفظ نظامشان. همه وارد شدند؛ در شهرها، در روستاها، در شهرهاي بزرگ، در شهرهاي كوچك، اقوام گوناگون، مذاهب مختلف، مردها، زنها، پير، جوان، همه وارد اين ميدان شدند؛ همه در اين حركت عظيم شركت كردند.
اين انتخابات، عزيزان من! براي دشمنان شما يك زلزله سياسي بود؛ براي دوستان شما در اكناف عالم يك جشن واقعي بود؛ يك جشن تاريخي بود. در سي سالگي انقلاب اين جور مردم بيايند نسبت به اين نظام و اين انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفاداري كنند! اين يك جنبش عمومي و مردمي بود براي تجديد پيمان با امام و با شهدا؛ و براي نظام جمهوري اسلامي يك نَفَس تازه كردن، يك حركت از نو، يك فرصت بزرگ. اين انتخابات، مردمسالاري ديني را به رخ همه مردم عالم كشيد. همهي كساني كه بدخواه نظام جمهوري اسلامي هستند، ديدند مردمسالاري ديني يعني چه. اين يك راه سوم است. در مقابل ديكتاتوريها و نظامهاي مستبد از يك طرف، و دموكراسيهاي دور از معنويت و دين از يك طرف ديگر، اين مردمسالاري ديني است؛ اين است كه دلهاي مردم را مجذوب ميكند و آنها را به وسط صحنه ميكشاند. اين، امتحان خودش را داد. اين يك نكته دربارهي اين انتخابات.
* دشمنان اعتماد ملت را هدف گرفتهاند
نكتهي دوم در باب اين انتخابات اين است كه انتخابات 22 خرداد نشان داد كه مردم، با اعتماد و با اميد و با شادابي ملي در اين كشور زندگي ميكنند. اين جواب خيلي از حرفهائي است كه دشمنان شما در تبليغات مغرضانهي خودشان بر زبان ميآورند. اگر مردم در كشور به آينده اميدوار نباشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر احساس آزادي نكنند، به انتخابات روي خوش نشان نميدهند. اعتماد به نظام جمهوري اسلامي در اين انتخابات آشكار شد. و من بعد عرض خواهم كرد كه دشمنان همين اعتماد مردم را هدف گرفتهاند؛ دشمنان ملت ايران ميخواهند همين اعتماد را در هم بشكنند. اين اعتماد بزرگترين سرمايهي جمهوري اسلامي است، ميخواهند اين را از جمهوري اسلامي بگيرند؛ ميخواهند ايجاد شك كنند، ايجاد ترديد كنند دربارهي اين انتخابات و اين اعتمادي را كه مردم كردند، تا اين اعتماد را متزلزل كنند.
دشمنان ملت ايران ميدانند كه وقتي اعتماد وجود نداشت، مشاركت ضعيف خواهد شد؛ وقتي مشاركت و حضور در صحنه ضعيف شد، مشروعيت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها اين را ميخواهند؛ هدف دشمن اين است. ميخواهند اعتماد را بگيرند تا مشاركت را بگيرند، تا مشروعيت را از جمهوري اسلامي بگيرند. اين، ضررش بمراتب از آتش زدن بانك و سوزاندن اتوبوس بيشتر است. اين، آن چيزي است كه با هيچ خسارت ديگري قابل مقايسه نيست. مردم بيايند در يك چنين حركت عظيمي اينجور مشتاقانه حضور پيدا كنند، بعد به مردم گفته بشود كه شما اشتباه كرديد به نظام اعتماد كرديد؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن اين را ميخواهد.
* دائماً به گوشها ميخواندند كه بناست تقلب شود
اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هي دارند دائماً به گوشها ميخوانند، تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. ميخواستند زمينه را آماده كنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفي را كه دشمن ميخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئيد. نظام جمهوري اسلامي مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد آسان به دست نيامده، سي سال است كه نظام جمهوري اسلامي با مسئولانش، با عملكردش، با تلاشهاي فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن ميخواهد اين اعتماد را بگيرد، مردم را دچار تزلزل كند. اين هم يك نكته.
* رقابتها كاملاً آزاد، جدي و شفاف بود
نكتهي سوم، مسئلهي رقابتها بود. اين رقابتها كاملاً رقابتهاي آزاد، جدي و شفاف بين نامزدهاي مختلف بود؛ همه ديدند. به قدري اين رقابتها و اين گفتگوها و اين مناظرهها شفاف و صريح بود، كه عدهاي به آن معترض شدند - حالا عرض خواهم كرد - حق هم تا حدودي با آنهاست. التهاباتي هم به وجود آورد كه الان هم هنوز آثارش را داريم مشاهده ميكنيم. من به شما عرض بكنم، فرض ما اين بود و هست كه اين رقابتي كه وجود دارد بين چهار نامزد انتخابات، اين رقابت ميان افراد و جريانهاي متعلق به نظام اسلامي است. ايني كه دشمنان سعي ميكنند در رسانههاي گوناگون - كه غالباً هم اين رسانهها مال اين صهيونيستهاي خبيث و رذل است - اينجور وانمود كنند كه دعوا بين طرفداران نظام و مخالفان نظام است، نخير، اين جوري نبود؛ آنها غلط ميكنند اين حرف را ميزنند؛ اين واقعيت ندارد.
* اين چهار نفر همه جزو عناصر نظام بودند
اين چهار نفري كه وارد عرصهي اين انتخابات جدي شدند، همهشان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند. يكي از اينها رئيس جمهور كشور ماست؛ رئيس جمهور خدوم، پركار، زحمتكش، مورد اعتماد. يكي از آنها نخستوزيرِ هشت سال در دوران رياست جمهوري خود بنده است. يكي از آنها فرماندهي سپاه در سالهاي متمادي و يكي از فرماندهان اصلي دوران دفاع مقدس بوده است. يكي از آنها دو دوره رئيس قوهي مقننهي كشور بوده است؛ رئيس مجلس شوراي اسلامي بوده است. اينها عناصر نظامند؛ اينها همهشان متعلق به نظامند. البته اختلافنظر دارند، اختلاف برنامه دارند، در جهتگيريهاي گوناگون سياسي با هم تفاوتهاي متعددي دارند؛ اما همهشان مال نظامند؛ چهار نفر از عناصر نظامند. اين رقابت درون نظام تعريف شد؛ نه رقابت بين درون نظام و بيرون نظام، كه راديوي صهيونيستي و راديوي آمريكا و راديوي انگليسِ خبيث و ديگران هي ميخواهند اين را دامن بزنند. نخير، رقابتي بود در درون نظام و بين عناصر وابستهي به نظام؛ متعلق به نظام، و همهشان هم با اين سوابق. همهشان را من از نزديك ميشناسم، افكارشان را ميدانم، سلائقشان را ميدانم، خصوصيات رفتاريشان را ميدانم، با همهشان از نزديك من كار كردم.
* بنده همهي ديدگاههاي آقايان را قبول ندارم
البته بنده همهي ديدگاههاي اين آقايان را قبول ندارم؛ بعضي از نظرهايشان و عملكردهايشان از نظر من بدون شك قابل انتقاد است؛ بعضي را براي خدمت به كشور مناسبتر از بعضي ديگر ميدانم؛ اما انتخاب به عهدهي مردم بوده و هست. مردم انتخاب كردند. خواست من، تشخيص من، نه به مردم گفته شد، نه مردم لازم بود آن را مراعات كنند. مردم خودشان طبق معيارهاي خودشان تشخيص دادند، حركت كردند، عمل كردند؛ ميليونها اين طرف، ميليونها آن طرف. بنابراين، مسئله، مسئلهي دروني نظام است. ايني كه بخواهند صورت مسئله را تغيير بدهند، اين صد در صد مغرضانه و خباثت آلود است. دعوا بين نظام و بيرون از نظام نيست، دعوا بين انقلاب و ضد انقلاب نيست؛ اختلاف بين عناصري در درون چهار چوب نظام است.
آن مردمي هم كه به اين چهار نفر رأي دادند، اينها هم با اعتقاد به نظام رأي دادند، تشخيص دادند اين براي كشور بهتر است، به نظام پابندياش بيشتر است، به او رأي دادند. آن كسي را كه صالحتر براي خدمت به نظام ميدانستند، به او رأي دادند؛ مردم هم در چهارچوب نظام عمل كردند.
* مناظرات تلويزيوني ابتكار جالبي بود/ به مبلغان خارجي تودهني زد
اما اين رقابتها و مناظرات، كه ابتكار مهمي بود؛ ابتكار جالبي بود؛ خيلي صريح بود، خيلي شفاف بود، خيلي جدي بود. اين مناظرهها تو دهن آن كساني زد كه از بيرون تبليغ ميكردند كه اين رقابتها نمايشي است، واقعيت ندارد. ديدند نخير، واقعيت دارد؛ جدي در مقابل هم ايستادهاند، با هم بحث ميكنند، با هم استدلال ميكنند. بنابراين مناظرهها و گفتگوها بسيار از اين جهت مثبت بود. البته آثار مثبتي داشت، عيوبي هم داشت، كه حالا هر دو را من عرض خواهم كرد.
آن جهت مثبت، اين بود كه در اين مناظرهها و در اين گفتگوها و در اين گفتارهاي تلويزيوني، همه شفاف و راحت حرف زدند، حرف دلشان را بر زبان آوردند، يك سيلابي از نقد و انتقاد به راه افتاد و همه مجبور شدند پاسخگوئي كنند. به آنها انتقاد شد، آنها در مقام پاسخگوئي برآمدند و از خودشان دفاع كردند. مواضع افراد و مواضع گروهها بدون ابهام، بدون پيچيدهگوئي، عريان، در مقابل چشم مردم قرار گرفت؛ سياستهايشان چيست، برنامههايشان چيست، پابنديهايشان كدام است، تا چه حد است؛ اينها در مقابل چشم مردم قرار گرفت و مردم توانستند قضاوت كنند. مردم احساس كردند كه در نظام اسلامي بيگانه به حساب نميآيند، نظام كشور اندروني و بيروني ندارد. همه چيز در مقابل مردم آشكار، همهي نظرات در مقابل مردم بيان شد و معلوم شد رأي مردم ناشي از همين دقتها و تأملات خواهد بود. رأي مردم زينتي نيست. حق انتخاب حقيقتاً متعلق به مردم است، مردم ميخواهند آگاهانه، هشيارانه انتخاب كنند. اين مناظرهها اين را نشان داد. يقيناً يكي از علل افزايش ده ميليوني آراء نسبت به آخرين حد نصابِ دورههاي قبل همين بود كه ذهن مردم، فكر مردم مشاركت داده شد، به عرصه آمد و آنها تشخيص دادند، وارد ميدان شدند. اين مناظرهها به سطح خيابانها هم كشيده شد، داخل خانهها هم رفت، كه اينها قدرت انتخاب مردم را بالا ميبرد. اينجور مباحثات و گفتگوها ذهنها را پرورش ميدهد، قدرت انتخاب را بالا ميبرد. اين از نظر جمهوري اسلامي چيز مطلوبي است.
* آقايان در خلال صحبت احساساتي شدند
البته همين جا من عرض بكنم كه اين گفتگوها نبايد به جائي برسد كه تبديل بشود به كدورت و كينه. اگر اين شد، آنوقت اثر عكس خواهد داشت. اگر به همان شكلي كه آن روز بود و در همان حد باقي بود، اين خوب بود؛ اما اگر بنا باشد همين طور كش پيدا كند، ادامه پيدا كند، هي بگومگو بشود، اين تدريجاً تبديل خواهد شد به كينه. البته خيلي خوب است كه اينجور مناظرههائي در سطوح مديريتي ادامه پيدا كند - البته با حذف آن عيوبي كه بعد به آن اشاره خواهم كرد - و افراد، مسئولين، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخگو باشند و پاسخ بدهند و تبيين كنند. خيلي از اوقات اگر چنانچه يك انتقادي به كسي بشود، اين فرصتي است براي او كه بتواند ذهنها را روشن كند، تبيين كنند، حقيقت را بيان كنند؛ خيلي چيز خوبي است؛ البته با حذف آن عيوبي كه عرض خواهم كرد. اگر اين جور مناظرهها در طول سال و در طول چهار سال ادامه داشته باشد، ديگر وقتي در هنگام انتخابات پيش آمد، حالت انفجاري پيدا نميكند؛ همهي حرفها در طول زمان گفته خواهد شد، شنيده خواهد شد؛ نقدها، پاسخها، جوابها. اينها محسنات اين مناظرات بود كه خيلي خوب بود؛ اما عيوبي هم داشت كه اين عيوب را بايد برطرف كرد. در مواردي انسان ميديد كه در اين مناظرهها جنبهي منطقي مناظره ضعيف ميشد؛ جنبهي احساساتي و عصبي پيدا ميكرد؛ جنبهي تخريبي غلبه پيدا ميكرد؛ سياهنمائي وضع موجود به شكل افراطي در اين مناظرهها ديده شد؛ سياهنمائي دورههاي گذشته هم در اين مناظرهها مشاهده شد؛ هر دو بد بود. اتهاماتي مطرح شد كه در جائي اثبات نشده است؛ به شايعات تكيه شد، بيانصافيهائي احياناً ديده شد؛ هم بيانصافي نسبت به اين دولت با اين همه حجم خدمت، و هم بيانصافي نسبت به دولتهاي گذشته و دوران سي ساله. آقايان در خلال صحبت احساساتي شدند و لابلاي حرفهاي خوب، حرفهائي هم كه خوب نبود، گفته شد.
* از آزادي بيان در مناظرات تلويزيوني كانديداها لذت بردم اما ...
بنده هم مثل بقيهي آحاد ملت نشستم پاي تلويزيون و اين مناظرهها را تماشا كردم و از آزادي بيان لذت بردم؛ از اينكه نظام جمهوري اسلامي توانسته است به كمك مردم بيايد تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند، لذت بردم؛ اما اين بخش معيوب قضيه، بنده را ناخرسند كرد؛ متأثر شدم. براي طرفداران نامزدها هم آن بخشهاي معيوب، آن تعريضها، آن تصريحها، التهابآور و نگرانكننده بود، كه البته از هر دو طرف هم بود.
بنده اينجا در منبر نماز جمعه، در خطبهاي كه در حكم نماز است، حقايق را بايد بيان بكنم. هر دو طرف در اين عيب متأسفانه مشترك بودند. از يك طرف صريحترين اهانتها به رئيس جمهورِ قانوني كشور شد. حتي از دو سه ماه قبل از مناظرات هم اين سخنرانيها را براي من ميآوردند و من ميديدم يا گاهي ميشنيدم؛ تهمتهائي زدند، حرفهائي گفتند؛ به كي؟ به كسي كه رئيس جمهور قانوني كشور است، متكي به آراء مردم است. نسبتهاي خلاف دادند، رئيس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است، به دروغگوئي متهم كردند! اينها خوب است؟ كارنامههاي جعلي براي دولت درست كردند، اينجا آنجا پخش كردند، كه ما كه در جريان امور هستيم، ميبينيم ميدانيم كه اينها خلاف واقع است؛ فحاشي كردند؛ رئيس جمهور را خرافاتي، رمال، از اين نسبتهاي خجالتآور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند.
* كارنامه درخشان سي ساله انقلاب كمرنگ جلوه داده شد/ نظر رهبر انقلاب درباره آيتالله هاشمي و ناطق نوري
اين از آن طرف. از اين طرف هم همين جور؛ از اين طرف هم شبيه همين كارها به نحو ديگري انجام گرفت. كارنامهي درخشان سي سالهي انقلاب كمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضي از اشخاص برده شد كه اينها شخصيتهاي اين نظامند؛ اينهاكساني هستند كه عمرشان را در راه اين نظام صرف كردند. بنده در نماز جمعه هيچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بياورم؛ اما اينجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بياورم. به طور خاص از آقاي هاشمي رفسنجاني، از آقاي ناطق نوري من لازم است اسم بياورم و بايد بگويم. البته اين آقايان را كسي متهم به فساد مالي نكرده؛ حالا در مورد بستگان و كسان، هر كس هر ادعائي دارد، بايستي در مجاري قانوني خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نميشود اينها را رسانهاي كرد. اگر چيزي اثبات بشود، فرقي بين آحاد جامعه نيست؛ اما اثبات نشده، نميشود اينها را مطرح كرد و قاطعاً ادعا كرد. وقتي اينجور حرفها مطرح ميشود، تلقيهاي نادرست در جامعه به وجود ميآيد، جوانها چيز ديگري خيال ميكنند، چيز ديگري ميفهمند.
آقاي هاشمي را همه ميشناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليتهاي بعد از انقلاب نيست؛ من از سال 1336 - يعني 52 سال قبل - ايشان را از نزديك ميشناسم. آقاي هاشمي از اصليترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزين جدي و پيگيرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پيروزي انقلاب از مؤثرترين شخصيتهاي جمهوري اسلامي در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبري تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب ميكرد و به مبارزين ميداد. اينها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسئوليتهاي زيادي داشت: هشت سال رئيس جمهور بود؛ قبلش رئيس مجلس بود؛ بعد مسئوليتهاي ديگري داشت. در طول اين مدت هيچ موردي را سراغ نداريم كه ايشان براي خودش از انقلاب يك اندوختهاي درست كرده باشد. اينها يك حقايقي است؛ اينها را بايد دانست. در حساسترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.
* در موارد متعددي با آقاي هاشمي اختلافنظر داريم كه طبيعي هم هست
من البته در موارد متعددي با آقاي هاشمي اختلافنظر داريم، كه طبيعي هم هست؛ ولي مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگري فكر كنند. البته بين ايشان و بين آقاي رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلافنظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينهي مسائل خارجي اختلافنظر دارند، هم در زمينهي نحوهي اجراي عدالت اجتماعي اختلافنظر دارند، هم در برخي مسائل فرهنگي اختلافنظر دارند؛ و نظر آقاي رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.
* ناطقنوري از شخصيتهاي خدوم نظام است
در مورد آقاي ناطق نوري هم همين جور. آقاي ناطق نوري هم از شخصيتهاي خدوم انقلاب است؛ ايشان هم خدمات زيادي كرده و در دلبستگي ايشان به اين نظام و انقلاب هيچ شكي نيست.
* به رئيسجمهور تذكر دادم
مناظرههاي زندهي تلويزيوني خوب است؛ اما اين آسيبها بايد برطرف بشود. من همان وقت - بعد از مناظره - به آقاي رئيس جمهور هم تذكر دادم؛ چون ميدانستم ايشان ترتيب اثر ميدهند.
* با فساد مالي بايد قاطعانه برخورد شود
در مورد مبارزهي با فساد مالي، موضع نظام يك موضع روشني است. در زمينهي مسائل مربوط به عدالت اجتماعي، موضع نظام يك موضع روشني است. با فساد بايد در هر نقطهاي كه هست، مبارزه كرد. من ميخواهم اين را عرض بكنم: ما مدعي نيستيم در نظام ما فساد مالي و اقتصادي وجود ندارد؛ چرا، اگر وجود نداشت كه بنده آن نامهي هشت مادهاي را چند سال قبل خطاب به رؤساي محترم سه قوه نمينوشتم و اينقدر روي آن تأكيد نميكردم. چرا، هست؛ اما ميخواهم اين را بگويم: نظام جمهوري اسلامي، همين امروز يكي از سالمترين نظامهاي سياسي و اجتماعي در دنياست. اينكه ما بيائيم به استناد گزارش فلان مرجع صهيونيستي، نظام را و كشور را متهم كنيم به فساد، اين مطلقاً درست نيست. اين هم كه ما اشخاص را، مسئولين را بيجهت در زمينهي فساد زير سؤال ببريم، اين هم درست نيست. فساد مالي يكي از مسائل مهم در نظام اسلامي است و بايد با او جداً مبارزه كرد؛ هم در قوهي مجريه، هم در قوهي قضائيه، هم در قوهي مقننه. همه موظفند با اين مسئله مبارزه كنند. اگر مبارزه نشود، مهار نشود، توسعه پيدا خواهد كرد؛ كما اينكه بسياري از كشورهاي دنيا - همين كشورهاي غربي كه اينقدر دم از مبارزهي با فساد مالي و پولشوئي و امثال اينها ميزنند - تا خرخره غرق در فسادند. قضاياي دولت انگليس و مجلس پارلمان انگليس را اين روزها شنيديد و همهي دنيا دانستند. اين يك گوشههائي از قضاياست؛ خيلي بيش از اينهاست.
* عزيزان من! 22 خرداد يك حماسه بود
اين بخش مربوط به خطاب مردم را من جمعبندي كنم. عزيزان من! ملت ايران! 22 خرداد يك حماسه بود. اين حماسه، تاريخي شد، جهاني شد. اگرچه بعضي از دشمنان ما در اطراف دنيا خواستند اين پيروزي مطلق نظام را، اين پيروزي حتمي را، به يك پيروزي مشكوك و قابل ترديد تبديل كنند. حتّي بعضي خواستند اين را به يك شكست ملي تبديل كنند! خواستند كام شما را تلخ كنند و نگذارند بالاترين نصاب مشاركت جهاني را دنيا به نام شما ثبت كند. خواستند اين كارها را بكنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نميشود آن را دستكاري كرد.
* رأيدهندگان به هر 4 نامزد مأجورند
رقابتها تمام شد. همهي كساني كه به اين چهار نامزد رأي دادند، مأجورند؛ انشاءاللَّه اجر الهي دارند. همهشان در درون جبههي انقلابند، متعلق به نظامند؛ اگر با قصد قربت رأي داده باشند، عبادت هم كردهاند. خط انقلاب، چهل ميليون رأي دارد؛ نه بيست و چهار و نيم ميليون كه رأي به رئيس جمهور منتخب است. چهل ميليون به خط انقلاب رأي دادند.
* هر كسي شبهه دارد از مجاري قانوني پيگيري كند
مردم اطمينان دارند؛ اما برخي از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهوري اسلامي اهل خيانت در آراء مردم نيست. ساز و كارهاي قانوني انتخابات در كشور ما اجازهي تقلب نميدهد. اين را هر كسي كه دستاندركار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصديق ميكند؛ آن هم در حد يازده ميليون تفاوت! يك وقت اختلافِ بين دو رأي، صد هزار است، پانصد هزار است، يك ميليون است، حالا ممكن است آدم بگويد يك جوري تقلب كردند، جابه جا كردند؛ اما يازده ميليون را چه جور ميشود تقلب كرد! در عين حال بنده اين را گفتم، شوراي محترم نگهبان هم همين را قبول دارند كه اگر كساني شبهه دارند و مستنداتي ارائه ميدهند، بايد حتماً رسيدگي بشود؛ البته از مجاري قانوني؛ رسيدگي فقط از مجاري قانوني. بنده زير بار بدعتهاي غيرقانوني نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاي قانوني شكسته شد، در آينده هيچ انتخاباتي ديگر مصونيت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتي بعضي برندهاند، بعضي برنده نيستند؛ هيچ انتخاباتي ديگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونيت پيدا نخواهد كرد. بنابراين همه چيز دنبال بشود، انجام بگيرد، كارهاي درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبههاي هست، از راههاي قانوني پيگيري بشود. قانون در اين زمينه كامل است و هيچ اشكالي در قانون نيست. همانطور كه حق دادند كه نامزدها نظارت كنند، حق دادند كه شكايت كنند، حق دادند كه بررسي بشود. بنده از شوراي محترم نگهبان خواستم كه اگر مواردي خواستند صندوقها را بازشماري بكنند، با حضور نمايندگان خود نامزدها اين كار را بكنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت كنند، امضاء كنند. بنابراين، هيچ مشكلي در اين جهت وجود ندارد. اين راجع به انتخابات و خطاب به شما مردم عزيز.
* امروز يك لحظه حساس تاريخي براي كشور است/ هوشيار باشيم
اما خطاب دوم من، خطاب به سياسيون و نامزدها و گردانندگان احزاب و جريانات است. من ميخواهم عرض كنم به اين حضرات، كه امروز يك لحظهي حساس تاريخي براي كشور است؛ نگاه كنيد به وضع دنيا، نگاه كنيد به وضع خاورميانه، نگاه كنيد به وضع اقتصادي عالم، نگاه كنيد به مسائل كشورهاي همسايهي ما مثل عراق، مثل افغانستان، مثل پاكستان. ما در نقطهي حساسي از تاريخ قرار گرفتهايم. همهي ما وظيفه داريم كه در اين مرحلهي تاريخي هوشيار باشيم، دقيق باشيم، مواظب باشيم اشتباه نكنيم.
* هشدار به برخي سياسيون/ چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خونها آنهايند
در اين قضيهي انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظيفهي خودشان عمل كردند. وظيفهشان اين بود كه بيايند پاي صندوقهاي رأي، كه به بهترين وجهي اين وظيفه اداء شد؛ اما ما و شما وظائف سنگينتري داريم. آن كساني كه به يك نحوي يك نوع مرجعيتي در افكار مردم دارند؛ از اين سياسيون و رؤساي احزاب و كارگردانان جريانات سياسي، و يك عدهاي از اينها حرفشنوي دارند، اينها خيلي بايد مراقب رفتار خودشان باشند؛ خيلي بايد مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها كمي افراطيگري كنند، دامنهي اين افراطيگري در بدنهي مردم به جاهاي بسيار حساس و خطرناكي خواهد رسيد كه گاهي خود آنها ديگر نميتوانند آن را جمع كنند، كه ما نمونههايش را ديدهايم. افراط وقتي در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطي به افراطيگري ديگران دامن ميزند. اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براي اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها، آنهايند. من به همهي اين آقايان، اين دوستان قديمي، اين برادران توصيه ميكنم بر خودتان مسلط باشيد؛ سعهي صدر داشته باشيد؛ دستهاي دشمن را ببينيد؛ گرگهاي گرسنهي كمينكرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسي را يواش يواش دارند از چهرههايشان برميدارند و چهرهي حقيقي خودشان را نشان ميدهند، ببينيد؛ از اينها غفلت نكنيد.
امروز - حالا عرض خواهم كرد - ديپلماتهاي برجستهي چند كشور غربي كه تا حالا با تعارفات ديپلماتيك با ما حرف ميزدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهرهي واقعي خودشان را دارند نشان ميدهند؛ "قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفي صدورهم اكبر ".(5) دشمنيهاي خودشان با نظام اسلامي را دارند نشان ميدهند؛ از همه هم خبيثتر دولت انگليس. من به اين برادران عرض ميكنم، به مسئوليت پيش خداي متعال فكر كنيد: پيش خدا مسئوليد، از شما سؤال خواهد شد. آخرين وصاياي امام را به ياد بياوريد؛ قانون، فصلالخطاب است؛ قانون را فصلالخطاب بدانيد. انتخابات اصلاً براي چيست؟ انتخابات براي اين است كه همهي اختلافها سر صندوق رأي حل و فصل بشود. بايد در صندوقهاي رأي معلوم بشود كه مردم چي ميخواهند، چي نميخواهند؛ نه در كف خيابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتي آنهائي كه رأي نياوردند، اردوكشي خياباني بكنند، طرفدارانشان را بكشند به خيابان؛ بعد آنهائي كه رأي آوردهاند هم، در جواب آنها، اردوكشي كنند، بكشند به خيابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصير مردم چيست؟ اين مردمي كه خيابان، محل كسب و كار آنهاست، محل رفت و آمد آنهاست، محل زندگي آنهاست، اينها چه گناهي كردند؟ كه ما ميخواهيم طرفدارهاي خودمان را به رخ آنها بكشيم؛ آن طرف يك جور، اين طرف يك جور. براي نفوذي تروريست - آن كسي كه ميخواهد ضربهي تروريستي بزند - مسئلهي او مسئلهي سياسي نيست؛ براي او چه چيزي بهتر از پنهان شدن در ميان اين مردم؛ مردمي كه ميخواهند راهپيمائي كنند يا تجمع كنند. اگر اين تجمعات پوششي براي او درست كند، آنوقت مسئوليتش با كيست؟ الان همين چند نفري كه در اين قضايا كشته شدند؛ از مردم عادي، از بسيج، جواب اينها را كي بناست بدهد؟ واكنشهائي كه به اينها نشان داده خواهد شد - تو خيابان از شلوغي استفاده كنند، بسيج را ترور كنند، عضو نيروي انتظامي را ترور كنند - كه بالاخره واكنشي به وجود خواهد آورد، واكنش احساسي خواهد بود. محاسبهي اين واكنشها با كيست؟ انسان دلش خون ميشود از بعضي از اين قضايا؛ بروند توي كوي دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را - آن هم دانشجوهاي مؤمن و حزباللهي را، نه آن شلوغكنها را - مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبري هم بدهند! دل انسان خون ميشود از اين حوادث. زورآزمائي خياباني بعد از انتخابات كار درستي نيست، بلكه به چالش كشيدن اصل انتخابات و اصل مردمسالاري است.
من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستي نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهدهي آنهاست.
* فكر نكنيد با حركات خياباني اهرم فشاري عليه نظام درست مي كنيد
اين تصور هم غلط است كه بعضي خيال كنند با حركات خياباني، يك اهرم فشاري عليه نظام درست ميكنند و مسئولين نظام را مجبور ميكنند، وادار ميكنند تا به عنوان مصلحت، زير بار تحميلات آنها بروند. نه، اين هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غير قانوني، زير فشار، خود اين، شروع ديكتاتوري است. اين اشتباه محاسبه است؛ اين محاسبهي غلطي است. عواقبي هم اگر پيدا كند، عواقبش مستقيماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.
* اگر راه ديگري انتخاب كنند، صريحتر صحبت خواهم كرد
من از همهي اين دوستان، اين برادران، ميخواهم بنا را بر برادري بگذاريد، بنا را بر تفاهم بگذاريد، قانون را رعايت كنيد. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از اين راه برويد. و اميدوارم خداي متعال توفيق بدهد كه همه از اين راه بروند. خب، همه پيشرفت كشور را ميخواهند. جشن پيروزي چهل ميليوني را اين برادران گرامي بدارند و نگذارند دشمن اين جشن را خراب كند؛ همچناني كه دشمن ميخواهد خراب كند. البته اگر كساني بخواهند راه ديگري را انتخاب بكنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صريحتر از اين صحبت خواهم كرد.
* دشمنان شوكه شدند
و اما خطاب سوم، خطاب به سران استكبار و سران رسانههاي استكباري است. بنده در اين دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمريكا و دولتمردان چند كشور اروپائي را دنبال كردم؛ در اين هفتههاي نزديك به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم اين دو سه روزِ بعد از انتخابات. يك وضع متغير و متفاوتي داشت. اول، قبل از شروع انتخابات جهتگيري رسانههايشان، دولتمردانشان، اين بود كه در اصلِ انتخابات ايجاد ترديد كنند، شايد شركت مردم كم بشود. البته همين نتائجي كه از اين انتخابات حاصل شد، همين نتائج را آنها هم - هم اروپائيها، هم آمريكائيها - حدس ميزدند؛ اما اين حركت عظيم مردم را انتظار نداشتند؛ اين كارِ 85 درصدي؛ چهل ميليوني را باور نميكردند. بعد از آنكه اين حضور عظيم ديده شد، اينها شوكه شدند؛ فهميدند چه اتفاق بزرگي در ايران افتاد؛ فهميدند كه بايد خودشان را با اين شرائط جديد وفق بدهند؛ هم در امور بين الملل، هم در امور خاورميانه و جهان اسلام، هم در مسئلهي هستهاي. در مسائل ايران شوكه شدند؛ فهميدند كه سرفصل جديدي در مسائل مربوط به جمهوري اسلامي پيدا شد، كه مجبورند اين را بپذيرند. اين مال هنگامي بود كه اين حركت عظيم مردم ديده شد و از اينجا مرتب به وسيلهي ايادي خودشان مخابره شد و همهشان اظهار تعجب كردند؛ از همان صبح جمعه اين اظهارات شروع شد، آنجا هم برخي از بازخوردهاي اين اظهارات ديده شد.
* اظهارات بعضي نامزدها دشمن را اميدوار كرد / نقابها كنار رفت
وقتي اعتراض بعضي از نامزدها را ديدند، ناگهان احساس كردند فرصتي برايشان پيش آمد. اين
خبرگزاري فارس: فصل مشترك جريان انحرافي و جريان فتنه همان نگاهي است كه تأكيد ميكند بايد از حاكميت دين به صورت شناخته شدهاش در تئوري ولايت فقيه فاصله گرفته و نبايد آن را محور جامعه قرار داد. يكي به اسم تقرب به امام عصر(عجلاللهتعالي) و ديگري با اين توجيه كه عصر جديد، عصر سكولاريسم است در اين نقطه به هم ميرسند.
به گزارش خبرنگار گروه فضاي مجازي خبرگزاري فارس، محمدحسين صفار هرندي وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي در تحليلي درباره نقاط اشتراك جريان انحرافي و فتنه 88 در پايگاه اطلاعرساني برهان گفت: برابر اين پرسش كه آيندهي اصلاحات و اصلاح طلبي چه خواهد شد؟ روشن است كه بايد ابتدا تبيين و تعريفي از اصلاح طلبي و ماهيّت آن داشته باشيم. زماني كه كارنامهي اصلاحات مورد بررسي قرار ميگيرد يك مبدأ براي آن تعريف ميشود كه بروز عيني آن مبدأ بدون ترديد مقطع دوم خرداد سال 76 است. اما بايد گفت اين جريان خلع الساعه به وجود نيامده و به طور حتم يك عقبهي مشخص، دارد. وقتي عقبهي جريان مورد بررسي قرار ميگيرد بايد به تك تك عناصر تشكيل دهندهي آن توجه داشت. به عبارتي اگر مجموعهي اصلاحات يك گروه بود اين امكان وجود داشت كه آنها را جرياني قلمداد كنيم كه از بيست سال پيش به وجود آمده و در مقطعي صرفاً با تغيير نام به اين نقطه رسيده است.
پس وقتي كه اين جريان به دقت بررسي گردد، ديده ميشود كه يكپارچه نبوده و داراي تنوع و گوناگوني مشخصي در درون خود ميباشد. گروههاي تشكيل دهندهي جبههي دوم خرداد، 17 الي 18 گروه بودند كه برخي از آنها مانند «حزب مشاركت» در مقطع انتخابات هنوز شكل نگرفته و بعد از پيروزي آقاي خاتمي متولد شدند. ولي برخي ديگر نظير «كارگزاران، مجمع روحانيون، انجمن اسلامي معلمان و دفتر تحكيم وحدت به اعتبار اتحاديهي انجمنهاي اسلامي سابق و ...» از قبل وجود داشتند. شايد بتوان گفت در رأس اين گروهها آن كه بيشتر از همه مدعي بوده و براي خود يك حق پدرخواندگي هم قائل ميشد، «مجمع روحانيون» بود.
بايد عنايت داشت كه سابقهي تشكيل مجمع روحانيون به انشعاب يك گروه از بطن جامعهي روحانيت مبارز برميگردد لذا ميتوان ريشهي اين جريان را در جامعهي روحانيت مبارز جستوجو نمود بنابراين بايد گفت خواستگاه ابتدايي اين جريان درون انقلاب بوده است.
در مورد سازمان مجاهدين انقلاب هم بايد به اين گونه عمل كرد. سازماني از هشت گروه به هم پيوسته كه پيش از انقلاب با اعتقاد به مبارزه مسلحانه شناخته شدهاند، تشكيل شد .برخي از اعضاي اين سازمان به شدت تحت تأثير روش مبارزاتي «مجاهدين خلق» بوده و انتخاب نام «مجاهدين انقلاب» نيز براي تداعي اين مسأله بود. اما بر همراهي و همنوايي با انقلاب اسلامي تأكيد ميكردند.
اين مجموعه داراي طيفبنديهايي بود كه شاخهي بهزاد نبوي، فدايي، ذوالقدر و ... در رأس آنها بودند. اين طيفها نيز تضادهايي داشتند كه در نهايت منجر به جدايي آنها شد. جالب است كه برخي از آنها كه در جبهه دوم خرداد نيز حضور داشتند در مقطعي در حزب جمهوري اسلامي هم بودهاند.
لذا در بررسي هر گروه و حتي هر شخصيتي ملاحظه ميشودكه با گذشت زمان دچار دگرديسيها و تغيير و تحولات شخصيتي، فكري و مشربي ميشوند.
با اين مقدمه بايد گفت، وقتي پيشينهي جريان اصلاحطلب در مقابل وضعيت امروز آن قرار ميگيرد، هيچ تعريف واحدي از آن نميتوان داشت. به عبارتي نميتوان گفت كه آنها همان مجمع روحانيون سابق و لاحق هستند. همچنين نميتوان ادعا كرد كه كليت اين جريان، معادل سازمان مجاهدين انقلاب يا كارگزاران يا مشاركت است.
اين گروهها هريك تشكيل دهنده يك جبهه بودهاند كه يك هدف مشترك را دنبال كرده و البته به لحاظ اعتقادي، فرهنگي و سياسي نيز پيوندهايي دارند.
در اين بين درگيريهاي نظري دو جريان راست و چپ روحانيت حداكثر مرزبندي ميان اين دو گروه را تشكيل ميدهد. عنصر وفاق بخش گروههايي كه در دههي 60 به عنوان گروههاي چپ محسوب ميشدند مواضع اقتصادي بوده كه دولت را عنوان عامل اصلي در عرصهي اقتصاد ميدانستند. در مقابل جريان راست، معتقد بود كه مردم و بخش خصوصي بايد در اين حوزه فعالتر باشد. همچنين تقسيم بندي ديگري كه گروههاي سياسي را در دههي 60 از يكديگر جدا مينمود اين بود كه يك دسته به حضور حداكثري دين در جامعه معتقد بودند و عمدهي تشكيل دهندگان آن چپها به شمار ميآمدند. در مقابل نيز عدهاي حضور حداقلي آن را مطرح ميكردند.
مورد ديگر ميزان نزديكي گروهها به انقلاب از سويي و تمايز آنها با گروههايي از جمله ليبرالها، مليگراها و منافقين و ... از ديگر سو به شمار ميآيد.
تمايز ديگر در حوزهي سياست خارجي بود كه برخي معتقد بودند دشمني با كشورهايي چون آمريكا و اسراييل و مانند اينها يك دشمني آشتي ناپذير و ابدي است و برخي اين ميزان تعصب را نداشته و يا حداقل اينگونه ابراز عقيده نميكردند؛ البته اين مسأله مطلق نبود.
همان طور كه در بسياري از موارد راستها نيز همان موضع تند و تيز ضد آمريكايي را ميگرفتند يا آنكه بعد از رحلت امام در مقطعي كه چپها تا حدي تنازل كرده و برخي از آنها بحث رفاقت با آمريكا را مطرح كردند اين مسأله انتقاد راستها را به همراه داشت.
*عامل اصلي تمايز ميان چپ و راست
تصور بنده اين است كه شكاف و نقطهي تمايز اصلي ميان دو مشرب چپ و راست سابق -كه بعدها در دگرديسيهاي متعدد به اشكال مختلف در ميآيند- يك نوع نگرش شبه عقيدتي است كه نمود عيني آن نگاه روشنفكرانه به دين در مقابل نگاه متعبدانه به آن ميباشد. لذا اگر از گروههايي كه در دوم خرداد 76 به هم پيوستند علت اين پيوستگي مورد سؤال واقع شود گذشته از بحث ائتلاف انتخاباتي، نگاه روشنفكرانهي كانديداي آنها به دين و به مسايل انقلاب و نظام - در مقابل نگاه بسته و ارتجاعي- به عنوان عامل اصلي وفاق آنها مطرح خواهد شد اما علت درگيري جريان روشنفكري و جريان تعبد ريشه در كجا دارد؟ وقتي سابقهي اين دو، بررسي ميگردد ملاحظه ميشود كه در يك دوره دعواي درون ديني و برون ديني مطرح است.
برجستهترين نمود اين مسأله در دعواي بين چپهاي ماركسيست با مذهبيها بوده كه درگيريهاي دههي 40 در ايران به شمار ميآيد. كمونيستها و سوسياليستهاي آن روز كه ماركسيسم را به عنوان علم مبارزه ميشناختند به عنوان جريان تراز و جريان روشنفكري معرفي شده و هر كس كه اين مسأله را نميپذيرفت از رژيم شاه گرفته تا حوزهي علميّه، به عنوان مرتجع معرفي ميگرديد. ارتجاع از ديد آنها به معناي نرفتن زير بار تفكر سوسياليستي كه تفكر تراز روشنفكري آن موقع محسوب ميشد، بود.
شايان ذكر است مقطعي در اواخر قرن 19 نيز كه ماركسيسم چندان موضوعيّت نداشت، تفكر ليبرالي غربي با انديشههاي جمهوري خواهي و دموكراسي خواهي به عنوان تراز روشنفكري مطرح بود.
در اين ميان برخي از نيروهاي مذهبي يا از باب شيفتگي نسبت به آرمانهاي ماركسيستي مثل عدالتخواهي و مانند اينها و يا از باب مرعوب شدن در برابر اين انديشهها تحت تأثير اين جريان قرار گرفتند. لذا با تلفيق آموزههايي از انديشههاي ماركسيستي و انديشههاي اسلامي معجوني درست شد كه بعدها تفكر التقاطي «مجاهدين خلق» نام گرفت.
اين تفكر التقاطي در اواخر دههي 40 و اوايل دههي 50 سايهي خود را روي محيط روشنفكري ديني مياندازد؛ و اينجاست كه جنگ بين نگاه روشنفكرانه و نگاه متعبدانه هر روز بالا ميگيرد. تا جايي كه با خروج شاخهي غيرديني و ماركسيستي رخنه كرده درون مجاهدين خلق، ضربهاي به جريان روشنفكري وارد ميشود.
و اين شرايط گرايش نگاه تعبدي را تقويت كرد. همين مسأله به دست مايهاي در آستانهي انقلاب تبديل شد. به گونهاي كه وقتي امام(ره) به عنوان يك رهبر روحاني پيش قدم شد، تمايل به سمت ايشان بيشتر از تمايل به گروههاي روشنفكر مثل مجاهدين خلق و مانند اينها بود.
اين جريان علي رغم داشتن تشكيلات پردامنه و وسيع، در ذيل هيبت و هيمنهي امام(ره) ذوب و محو شدند. چرا كه در انقلاب نگاه تعبدي به عنوان نگاه مبنا مطرح بود؛ اما آيا اين نگاه تعبدي منافاتي با داشتن نگاه نوانديش نسبت به مسايل دين داشت؟ بايد گفت خير! چرا كه حضرت امام(ره)، خود در رأس نوانديشان قرار داشتند.
در اين بين پرسشي مطرح است كه هم اينك وارثان آن تفكر طرد شده توسط مردم، انقلاب و امام(ره) چه افراد و جريانهايي هستند؟ به عبارتي ميتوان بخشهايي از آن را در تفكرات امثال مجاهدين انقلاب شاخهي «بهزاد نبوي»، شاخهاي از دفتر تحكيم وحدت كه به تكيه بر نگاه روشنفكري اصرار داشت، نفراتي از مجمع روحانيون كه خود را مبراي از نگاه متعبد به مسايل ديني ميدانستند، عناصري از حوزويان كه از نگاه تعبدي برائت ميجستند و نگاه روشنفكرانه را تعقيب ميكردند نظير «مجتهد شبستري» و «كديور» جستوجو نمود.
*ائتلاف با ليبرالها
با گذشت زمان ملاحظه ميشود كساني كه حتي تا يك دورهاي با هم رقيب محسوب ميشدند، مانند ليبرالها كه به شدت با مجمع روحانيون و نيز با مجاهدين انقلاب زاويه داشتند ، همسو ميشوند. همان طور كه با بررسي نشريهي «عصر ما» در سالهاي 74 -75 به وضوح مواضع تند عليه جريان ليبرال در آن ديده ميشود. لكن پس از چند سال اين نگاه تلطيف شده و رفته رفته به اين سمت ترغيب ميشود و در نهايت به طور رسمي اعلام ميكند كه ما با ليبرالها مشكل نداشته و در كنار هم فعاليت خواهيم كرد.
از اينجا نگاه آنها در مورد حضور دين در جامعه كه يك نگاه حداقلي است به صورت رسمي اعلام ميشود. بدين معنا كه دين در ساحت مسايل اجتماعي بايد حداقل مداخله را داشته باشد. همانگونه كه از ظواهر امر پيداست اين نگاه طبعاً با نظريهي «ولايت فقيه» سازگار نميباشد. لذا به تدريج شاهد انتقادهاي ايشان به مباني انقلاب و ولايت فقيه هستيم. به عنوان نمونه «محسن كديور» در مقالات مفصلي ادعا ميكند كه خود حضرت امام(ره) هم از احساسات انقلابي مردم سو استفاده كرد و در آن هياهويي كه گل كرده بود حرف خود را به كرسي نشاند. در حالي كه اگر مردم فرصت انديشيدن درست را در اين خصوص داشتند زير بار ولايت فقيه نميرفتند.
طبعاً در اين نگاه، كاركرد دين، حداكثر يك رابطهاي قلبي ميان مؤمنان با خداي خويش است. همهي كاركرد دين همين است كه اگر انسانها ديندار باشند روابط اجتماعي سالمتري خواهند داشت. ولي دين نبايد به عنوان يك راهنماي عمل و يك آموزه براي گردش امور مبنا قرار گرفته و در جامعه حكومت بكند.
در اين شرايط، اين جمع آرام آرام هويّت واحد خود را به جامعه معرفي ميكند. در يكي از شمارههاي نشريهي «كيان» در مقالهاي «سنت نوين روشنفكري» يا «روشنفكري نوين ديني» مورد بررسي قرار ميگيرد. اين مقاله در بيان خصوصيات جريان روشنفكري تصريح ميكند كه آنها بر خلاف جريان سابق، معتقد هستند كه عقل و انديشه متكي به مباحث عقلاني – و نه تعبد- بايد محور باشد. ضمن اينكه بايد تكليف از جامعه رخت بربند و حق جايگزينش شود. آقاي «سروش» تأكيد داشت كه «جامعهي مدرن جامعهي حقوق مداران است نه تكليف مداران».
به نظر ميرسد اين مسأله هم از جمله واردات دورهي روشنفكري اروپا به كشور است. به نحوي كه انسان را غير مكلف و صاحب حق قلمداد كرده و او را از پاسخگويي مبرّا ميداند.
خصوصيت ديگر اين سنت نوين روشنفكري آن است كه تابع حماسه نيست. حماسهاي كه در چپ دههي 60 ، شور انقلابي ايجاد ميكرد. وقتي در اين دوره حماسه سركوب ميشود، روح سازش كاري جاي آن را ميگيرد. به عنوان مثال مطرح ميكردند كه ما در گذشته يك چيزي بر ضد آمريكا گفتيم. لكن دوران حماسه گذشته و ميتوان گفت كه ما اشتباه كردهايم.
اگر گروههاي مختلف تشكيل دهندهي جبههي دوم خرداد مورد تحليل واقع شوند ديده ميشود عامل كنار هم قرار گرفتن اينها فارغ از مباحث اقتصادي، سياسي و ... اين است كه آنها در يك نقطه به گونهاي به يك تجديد نظر طلبي نسبت به سابقهي فكري و فرهنگي خود رسيدهاند و همانگونه كه قيد شد ريشهاش در نگاه روشنفكرانه به مقولهي دين است.
امروز هر قدمي كه اين جريان برداشته به سمت نزديكتر شدن به اهداف روشنفكري بوده است. لذا در اين مسير از يك سو متحد كساني خواهند شد كه لاييك يا سكولار هستند. از سويي ديگر با گروهي از اهالي دين، كه از قبل اعلام كردهاند كه دين نبايد در عرصهي سياست وارد بشود مثل «انجمن حجتيه» و گروههاي مشابه پيوند ميخورند. فلذا يك معجوني متشكل از افرادي كه شايد به لحاظ فكري متحجرترينها بودند، نظير انجمن حجتيه و مانند اينها و تصورشان اين بوده كه از انسان، هيچ كاري جز انتظار امام عصر(عجلاللهتعالي) ساخته نيست تا آن كساني كه اصلاً براي دين هيچ مأموريت اجتماعي قائل نيستند همچون لاييكها و سكولارها پديد ميآيد. به گونهاي كه چنانچه از هر گروه ديگري نيز ريزشي صورت گيرد - به اين معنا كه معتقد باشند بايد پر و بال دين را از دخالت در امور اجتماعي سياسي چيد- وارد اين مجموعه ميشود. به عنوان نمونه جرياني كه معتقد به مهدويتي است كه در آن، مسير اعمال ولايت، يك مسير شهودي است و نه مسير و ترتيبي كه سلسله مراتب طبيعي داشته باشد، از اين دست ارزيابي ميشود.
نگاه مبناي شيعي معتقد است كه در عصر غيبت، مرجعيت پاسخگويي به مسايل مستحدثهي جامعهي مسلمين به عهدهي دين آگاهاني است كه نائب عام امام عصر(عجلاللهتعالي) محسوب ميشوند؛ اگرچه ارتباط مستقيم با امام ندارند اما در مجراي دين حكمراني كرده و نظر آن را بيان ميكنند كه خود امام معصوم روشن كرده است. اين مسير فقهات و مرجعيت ديني در فقه تشيع است.
اما كساني هم معتقد هستند كه اعمال ولايت امام عصر(عجلاللهتعالي) هيچگونه سلسله مراتبي نداشته و امام عصر(عجلاللهتعالي) با يك يك آحاد مؤمنان رابطهي مستقيم برقرار نموده و به آنها تكليف ميكنند. لذا هر مؤمني ميتواند از راه شهود به ساحت امام عصر(عجلاللهتعالي) رسيده و از ايشان دستور بگيرد. بنابراين فلسفهي حكومت ديني با اين نگرش خود به خود منتفي ميشود.
آقايان اصلاح طلب به دليل تمكينشان در برابر انديشهي روشنفكران به تدريج به اين نقطه رسيدهاند. در اين ميان برخي از آنها جسارت بيان كردن اين مباحث را به صورت جديتر داشته كه شاخهي سكولار را تشكيل ميدهند. برخي ديگر نيز همچنان در رو دربايستي بوده و خود را شاگردان معنوي امام(ره) ميخوانند لكن متحدان فكري خود را از بين سكولارها انتخاب ميكنند.
طبيعي است در شرايط كنوني اگر اين جريان قصد يارگيري از ميان جريان اصولگراي فعلي را داشته باشد به حلقههايي از اينها متصل ميشود كه در مجموع به آن نگاه روشنفكرانه نزديك باشند. به عبارت دقيقتر جرياني كه معتقد به وجود حكومت ديني در عصر غيبت نيستند شامل اين مسأله ميشود. به طور مشخص بايد به جريان شهودي اشاره داشت كه معتقد است امام عصر(عجلاللهتعالي) در دورهي غيبت به صورت مستقيم با افراد ارتباط برقرار نموده فلذا نيازي به حضور سلسلهي مراجع، روحانيان و دين شناسان از اين دست وجود ندارد.
جريان منحرفي كه به تازگي بروز يافته اگرچه حقيرتر از آن است كه نظريه پردازي نمايد لكن همين ايده را تعقيب ميكند؛ تا جايي كه سركرده آن، پايان عصر اسلامگرايي و آغاز عصر انسان را اعلام مينمايد. عصر انسان در حقيقت، همان دورهي اومانيسمي است كه سالها پيش در غرب مطرح شد و جريان روشنفكري هم از آنجا ريشه گرفت. حال اين جريان نيز ارجاع به اومانيسمي ميدهد كه در آن محور همهي كائنات هستي، انسان بوده و تكليف الهي در آن هيچگونه موضوعيتي ندارد.
در اين ميان بعضي شواهد و قرائن، گواه اين است كه در خفا شاخههايي از دو جريان انحرافي و فتنه در حوزهي عملكردي با هم مرتبط ميشوند. بعضي از چهرههاي شاخص اصلاحات با اين تحليل، كه تا حدي كاركرد گرايانه است نميگويند كه ما با جريان انحرافي يك اتحاد فكري داريم بلكه معتقدند آنها گروهي هستند كه توانستهاند مركزيّت نظام را به چالش بكشانند و اين درست همان خواستهي اساسي ما است. چرا كه اين امكان وجود دارد كه ما در آينده هم فرصت حضور مستقيم در صحنه را نداشته باشيم. گروهي كه شايد بتواند از اين فرصت بهره ببرد، آنها هستند. پس ميتوانيم در منافع مشترك با يكديگر نوعي اتحاد ايجاد كنيم. به عنوان مثال صحبتهاي آقاي «علي ربيعي» مبني بر اينكه اظهارنظرهاي فلاني به چيزهايي كه ما ميخواستيم خيلي نزديك است و چنانچه ما نامزدي براي انتخابات نداشته باشيم، ميتوانيم روي او سرمايه گذاري كنيم.
به هر روي فصل مشترك آنها همان نگاهي است كه تأكيد ميكند بايد از حاكميت دين به صورت شناخته شدهاش در تئوري ولايت فقيه فاصله گرفته و نبايد آن را محور جامعه قرار داد. يكي به اسم تقرب به امام عصر(عجلاللهتعالي) و ديگري با اين توجيه كه عصر جديد، عصر سكولاريسم است در اين نقطه به هم ميرسند.
ماجرا درست از ساعت ۲۳، شب جمعه ۲۲ خرداد ماه اغاز شد. جایی که انتخابات دهم ریاست جمهوری پایان یافته بود و مسئولین صندوق ها می رفتند تا شمارش آرا را آغاز کنند. در این هنگام بود که میرحسین موسوی در مقابل دوربین خبرنگاران حاضر شد و در حالی که هنوز هیچ نتیجه رسمی از انتخابات اعلام نشده بود، عنوان کرد که “من با نسبت آرای بسیار زیادی برنده قطعی انتخابات هستم. اکثریت مردم به من رأی دادند. البته نتایج قطعی اعلام میشود و آنچه من گفتم نتایجی است که ما از استانها و شهرستانهای سطح کشور گرفتهایم.” وی سپس با انتشار بیانیه ای از هواداران خود خواست تا خود را برای برگزاری جشن پیروزی اماده کنند. همین جمله کافی بود که پروژه ادعای تقلب در انتخابات آغاز و سناریوی چندین ماهه برای براندازی نظام آغاز شود. سناریویی که الگو برداری شده از انقلاب های رنگی در کشورهای اروپای شرقی بود. درست پس از همین ادعا، در روز ۲۳ خرداد جمعی از هواداران موسوی به خیابانها آمدند و با به آتش کشیدن اموال عمومی خواستار ابطال انتخابات و معرفی میرحسین موسوی به عنوان رئیس جمهور جدید شدند. ماجرایی که ماه ها به طول انجامید و طی آن بسیاری تعدادی کشته و زخمی و اموال زیادی از مردم دچار خسارت شد.
واقعیتی به نام شکست
اما این ادعای تقلب در حالی از سوی میرحسین موسوی در درون هوادارانش نهادینه شد، که نگاهی به ترکیب آرا پیش از برگزاری انتخابات، نشان می داد که موسوی نسبت به رقیب خود فاصله ای فاحش داشت . این در حالی بود که حتی پس از برگزاری انتخابات، وزارت کشور، دریک حرکت بی سابقه اقدام به انتشار تعداد آرا به تفکیک شعب اخذ رای کرد. همچنین شورای نگهبان نیز اقدام به شمارش آرای ۱۰ درصد صندوق های اخذ رای در کشور به صورت اتفاقی کرد اما هیچ کدام از این اقدامات نتواسنت آتش سرکش جریانی را که به نام انتخابات به دنبال براندازی نظام بودند را خاموش کند. این ماجرا تا آنجا پیش رفت که رهبر معظم انقلاب نیز با درک شرایط حساس کشور و طراحی های صورت گرفته، خود شخصا وارد ماجرا شدند و نه تنها جلساتی را نمایندگان کاندیداها ترتیب دادند تا ادعاهای انها را در خصوص مخدوش بودن انتخابات بشوند، بلکه جلسه ای خصوصی نیز با میرحسین موسوی داشتند و پس از شنیدن نظرات وی در خصوص انتخابات، وی را به پیگیری آرام موضوعات و پرهیز از هیاهو دعوت کردند. اما میرحسین موسوی که به تحریک تیم مشاورانش گویی سناریو تقلب را نیز باور کرد حاضر به پذیرش شکست نشد و خود را در باتلاقی که این مشاوران با خط دهی سرویس های جاسوسی بیگانه ساخته بودند، قرار داد و پس از آن هیچ زمانی موفق به خروج از این باتلاق نشد.
آشوبهای ادامه دار
تمامی این اتفاقات در حالی بود که بر اساس طراحی های صورت گرفته، قرار بود که با پافشاری و برگزاری راهپیمایی های متعدد در روزهای پس از انتخابات و ایجاد فشار، نظام را در شرایطی قرار دهند که حاضر به پذیرش ابطال انتخابات شود اما استواری نظام در سلامت انتخابات و هدایتهای رهبر معظم انقلاب به ویژه در نماز جمعه تاریخی ۲۹ خرداد، تمامی طراحی های این جریان را برهم زد. اما جریان فتنه که نمی خواست دست خالی از این کارزار خارج شود، پس از این تصمیم گرفت که با سو استفاده از مناسبتهای مختلف در داخل نظام، برای خود نظام چالش ایجاد کند. نمونه این وقایع را می توان در راهپیمایی روز قدس، روز دانش اموز، روز دانشجو دید. نظام نیز با شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی، می کوشید از طریق شفاف سازی افراد فریب خورده را به آغوش نظام بازگرداند. این روند تا آنجا ادامه داشت که با هتک حرمت روز عاشورا توسط فتنه گران، باردیگر خود مردم به میدان آمدند و در یک راهپیمایی بزرگ و بی نظیر تکلیف این جریان را برای همیشه مشخص کردند. درست پس از این راهپیمایی بود که این جریان بساط خود را از کف خیابانها جمع کرد و برای همیشه به تاریخ پیوست .
ریزش پایگاه های اجتماعی و پایان کار جریان فتنه
در نهایت پس از شکستهای متوالی که در کارنامه جریان فتنه به ثبت رسید، حامیان این جریان که سرخورده از عدم موفقیت خود شده بودند، به ناچار دست از حمایت از سران این جریان برداشتند و همین موضوع باعث ریزش شدید در میان پایگاه های اجتماعی جریان فتنه شد. این روند ریزش تا جایی ادامه داشت که سران اصلی فتنه را مجبور به خانه نشینی کرد و در حقیقت با این اقدام مجلس ترحیم این جریان برگزار شد. امروز آن چیز که از جریان فتنه باقی مانده است، تنها خاطرات تلخی است برای مردم ایران. خاطرات که اگرچه نگذاشت کام حضور گسترده مردم در انتخاباتی بی سابقه به کام نظام شیرین شود، اما باعث واکسینه شدن نظام در برابر میکروبهای سیاسی شد
مدرک کارشناسی ارشد مهدي هاشمي رفسنجاني "مدرك معادل " بوده و پس از گذراندن دوره آموزشي در دانشگاه صنعتي شريف اخذ شده است.
به گزارش گروه فضاي مجازي خبرگزاري فارس، عصر امروز نوشت: همانطور كه در عكسهاي الصاق شده مشاهده مي كنيد، مدرك كارشناسي ارشد مهدي هاشمي رفسنجاني "مدرك معادل " بوده و پس از گذراندن يك دوره آموزشي بين دانشگاه صنعتي شريف و سازمان بهينه سازي مصرف سوخت كشور اخذ شده است!
نكته قابل توجه اينكه وي پس از اخذ اين مدرك كارشناسي ارشد معادل، مدرك دكتري خود را از دانشگاه آزاد اخذ كرده است.
بر پايه اين گزارش، مهدي هاشمي بارها خود را فارغ التحصيل دانشگاه صنعتي شريف خوانده است كه نكته قابل توجه در اين خصوص اينكه وي در گذشته "رئيس سازمان بهينهسازي مصرف سوخت كشور " بوده و احتمال دارد اين "مدرك معادل " با استفاده از جايگاه وي اخذ شده باشد؛ چه آنكه مشخص نيست كه وي در دورههاي آموزشي فوق الذكر شركت كرده است يا خير كه نيازمند اطلاع رساني مسئولان دانشگاه صنعتي شريف در اين خصوص است.
با آغاز مطالبات مردمي براي محاكمه عوامل اغتشاشات و ناامنيها در كشور پس از انتخابات 22 خرداد 88 كه بالتبع نام مهدي هاشمي را نيز بر سر زبانها ميانداخت، وي به ناگاه از كشور خارج شد.
البته بسياري از مردم و كارشناسان، رفتن مهدي هاشمي به لندن را با مسائل مطرح شده درباره وي مبني بر دست داشتن در اغتشاشات پس از انتخابات، بدون ارتباط نميدانستند و خواستار بازگرداندن وي به ايران براي حضور در دادگاه بودند.
شائبه فرار مهدي هاشمي از كشور و ارتباط وي با اغتشاشات پبش آمده در ايام پس از انتخابات 22 خرداد 88 آنجا بيشتر تقويت شد كه در چهارمين جلسه رسيدگي به پرونده آشوبهاي پس از انتخابات، مسعود باستاني از روزنامهنگاران فعال دوم خردادي با اشاره به محورهايي كه از سوي مهدي هاشمي رفسنجاني به مديريت سايت "جمهوريت " داده شده بود، گفت: حمله به عملكرد 4 ساله دولت و تضعيف نهادهاي قانوني كشور(سپاه ،بسيج، شوراي نگهبان و...) و القاي تقلب و التهابآفريني در انتخابات جزو محورهايي بود كه دستور كار داشتيم.
همچنين حمزه كرمي مدير سايت جمهوريت نيز در دادگاه اعلام كرد كه مهدي هاشمي در انتخابات پولشويي، سندسازي و از بيتالمال هزينه ميكرد.
اما پيرو اين شائبهها، دفتر هيئتامناي دانشگاه آزاد به دفاع از مهدي هاشمي (رئيس اين دفتر) پرداخت و با صدور اطلاعيهاي سفر وي را يك "مأموريت سازماني " عنوان كرد.
دفتر هيئت امناي دانشگاه آزاد در اين اطلاعيه خود تصريح كرد كه مهدي هاشمي رئيس دفتر هيئت امناي دانشگاه آزاد جهت بازديد و رسيدگي دفاتر و شعبات دانشگاه آزاد در خارج از كشور، چندين روز قبل از دادگاه مورخ 3 شهريور 88 به خارج از كشور عزيمت كرده و قطعاً بعد از اتمام "مأموريت سازماني " خويش جهت پاسخگويي به مطالب كذب مطرح شده در دادگاه به كشور بازخواهد گشت؛ سفري كه همچنان به پايان نرسيده است...
سکان زمین و آسمان است علی
سلطان همه جهانیان است علی
هستند امامان مبین رهرو او
یعنی که امیر کاروان است علی
روزی که کسی به داد امت نرسد
آنکس که به فکر دوستان است علی
آرامش شیعیان عالم مهدی است
آرامش صاحب الزمان است علی
یکی از سایت های جریان فتنه با نقل خاطره ای از شیخ یوسف صانعی مدعی شد که وضعیت کنونی برخی از اصلاح طلبان حاصل عملکردهای آنان در پست های حکومتی شان بوده و آنان اینک از کرده های خود در سال های ابتدایی انقلاب پشیمان هستند.
به گزارش جوان آنلاین،سایت بالاترین در لینکی قرارداده در مطلبی تحت عنوان«خاطره یکی از دوستان سبز از آیتالله صانعی به نقل از فیس بوک ایشان»،نوشته است:
سال گذشته با جمعی از دوستان خدمت آیت الله صانعی رفتیم . صحبت از وضعیت مملکت بود . ایشان گفتند دلتان برای آقای خاتمی و نوری نسوزد اینان تاوان حصر آیت الله منتظری را می دهند. دلتان برای آقای هاشمی نسوزد ایشان تاوان عمل خود را می دهند.شنیدم که ایشان به دوستی گفته بودند دلتان برای من هم نسوزد من هم تاوان آنچه که در مدت تصدی امور حکومتی را داشتم می دهم!.
گفتنی است در صورت صحت این ادعا باید اذعان کرد که اصلاح طلبان دیروز و فتنه گران امروز چگونه بابت استحاله خود به رو در رویی با انقلاب برخواسته اند.
شایان ذکر است که این اظهارات در حالی از سوی صانعی صورت می پذیرد که وی در زمان تصدی دادستانی کل کشور آنچنان افراط می کرده که با تفکرات ارزشی فاصله عمیقی می گرفته است. به عنوان مثال وی در سال ۱۳۶۱در دیدار اعضای گشتهای ثارالله مطالبی را مطرح میکند که قابل تامل است.در این جلسه از سوی دیدارکنندگان مطرح میشود که برخی افراد، زمانی که اعضای گشتهای ثارالله از آنها سوالاتی میکنند، جواب نمیدهند. پاسخ آیت الله صانعی در اینباره به شرح ذیل است: گفتند در برخوردها بعد از آن که با اخلاق اسلامی برخورد کردید، حاضر نشد به شما جواب بدهد و حاضر نشد امنیت مملکت را حفظ کند. شما میتوانید او را دستگیر و به دادسرا بفرستید، چون این جرم مشهود است… بعد از اخلاق اسلامی اگر دیدید حاضر به جواب دادن نشد و شما به او مشکوک هستید، به عنوان احتمال یک حرکت ضدانقلابی و جرم مشهود و مبارزه با امنیت مملکت میتوانید دستگیرش کنید و او را به دادسراها و مراجع قانونی بفرستید. اگر کسی اعتراض کرد بگویید فلانی (صانعی ) به عنوان یک دادستان در فلان سخنرانی و صحبتش این را گفت و من این را به عنوان یک مسئله قضایی دارم به شما میگویم و مسئولیت آن هم به عهده من است. به آنان که پاسخ شما را نمیدهند بگویید در صورت ندادن پاسخ ما شما را به دادسراها جلب میکنیم و آنها را به عنوان جرم مشهود و حرکت ضدانقلاب به دادسراهای انقلاب بفرستید چون احتمال توطئه است. پاسخ دادن او واجب است و فرض است که جواب شما را بدهد و واجب است که شما هر چه گفتید جواب بدهد. آنها نمیتوانند بگویند آزاد هستم. خیر، تو آزاد نیستی. تو از این آزادی میخواهی آزادی را ببری و از این آزادی میخواهی انفجار و ترور به وجود بیاوری. برای چه جواب نمیدهی؟ تو که صبح تا شب این همه حرف میزنی از دو کلمه جواب دادن خودداری میکنی؟ و شما به او بگویید که میتوانید او را به دادسرا جلب کنید و اگر باز جواب نداد به عنوان جرم مشهود جلب کنید و مسئولیت آن هم با بنده به عنوان یک دادستان و حافظ حقوق جامعه است . با اینها قاطعانه برخورد کنید. باید اینها از شما بترسند… ضدانقلاب باید آن قدر از شما بترسد که عکس شما را ببیند فرار کند و اگر این جور شد ، مسلمان صددرصد هستید (روزنامه جمهوری اسلامی یازدهم اسفندماه ۱۳۶۱
جرج جرداق» مسیحی در گفتگو با «تابناک»: + تصاویر
صدای آمریکا نتوانست از درز اخبار اتفاقات شرم آوری که در استودیو هایش جریان دارد جلوگیری کند.
بالاخره بعد از مدت ها قایم باشک بازی، لاپوشانی و خود را به کوچه های چپکی زدن، یکی از مجریان شبکه صدای آمریکا اقرار کرد همکار سابقش – الهام ستاکی – توسط یکی از مجریان شناخته شده شبکه – مهدی فلاحتی – مورد تجاوز و هتک حیثیت قرار گرفته است.
آرش سیگارچی – مجری برنامه روی خط – در خلال این اعتراف، البته با حالتی حق به جانب مدعی شد که دادخواست شکایت خانم ستاکی، از طریق دادگستری ایالات متحده روال قانونی خود را طی می کند.
بگذریم که ما هر چه زیر و بم سایت وزارت دادگستری آمریکا را بالا و پائین کردیم اثری از آثار این پرونده پیدا نشد اما ای کاش گردانندگان صدای آمریکا که نعره «عدالتخواهی» و عربده «دفاع از حقوق زن» و فریاد «شفافیت اطلاعات» شان گوش فلک را پر کرده است، دستکم از پس تأمین سلامت اخلاقی محیط کار کارمندان خود بر می آمدند تا امثال این افتضاحات و متعاقب آن ، تلاش بیهوده در پنهانکاری، قوز بالا قوز بی آبروئی های گذشته شان نشود. در انتها فقط می توانیم برای الباقی بانوان شاغل در شبکه صدای آمریکا آرزوی امنیت کنیم.
واقعا که چه نعمتی ست امنیت …!
رئیس فهرست العراقیه که به شدت مورد حمایت برخی رژیمهای عربی و آمریکا قرار دارد، در ادامه تلاشهای منفی علیه دولت منتخب نوری المالکی، اتهامات و ادعاهای بی اساس خود را تکرار کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از شبکه العربیه،"ایاد علاوی" مدعی شد : ناقوس خطر در عراق به صدا درآمده است، زیرا خفقان شدیدی هم اکنون بر عراق حاکم است.
وی ضمن طرح ادعاهای تکراری اش درباره ایران این بار پای سوریه را هم به میان کشید و ادعا کرد که دولت کنونی عراق حاصل توافق ایران و سوریه است.
علاوی در ادامه تلاشها برای بی ثبات کردن عراق از نظر سیاسی گفت : دولت مشارکت ملی درکار نخواهد بود و ما موضوع رای عدم اعتماد به دولت در پارلمان یا دعوت به برگزاری انتخابات زودهنگام را دنبال خواهیم کرد.
رئیس فهرست العراقیه در توجیه شکست در دستیابی به اهداف بلندپروازانه اش ادعا کرد: خفقان حاکم درعراق پس از انتخابات پارلمانی در ابعاد گسترده ای حاکم شده و تشکیل دولت و دیگر زمینه ها را بی نصیب نگذاشته است. پستهای سیاسی در عراق بر اساس طایفه گری تقسیم شده است.
شایان ذکر است که رئیس فهرست العراقیه که یکی از موانع اصلی تشکیل دولت عراق بود، با حمایتهای آمریکا و برخی رژیمهای عربی از جمله عربستان به مواضع خصمانه خود علیه دولت منتخب عراق ادامه می دهد.
رصد»، نخستين ماهواره تصويربرداري ايران است که تمامي مراحل طراحي، ساخت، تجميع، تست و آمادهسازي آن در داخل کشور و توسط متخصصان داخلي صورت گرفته است/ «رصد» 15.3 کیلوگرم وزن داشته که برای تزریق در مداری با ارتفاع 260 کیلومتر طراحی شده است و میتواند در هر شبانه روز 15 بار به دور زمین بچرخد.
شهر تهران در ۲۲ خرداد یک روز عادی را به پایان رساند.
به گزارش خبرآنلاین بعدازظهر روز یکشنبه خیابان ولیعصر حدفاصل میدان ولیعصر تا میدان ونک خیلی متفاوت از روزهای گذشته نبود.
تنها تفاوت تمهیدات نیروی انتظامی، راهنمایی و رانندگی و بسیج بود. در عین حالی که آمد و شد مردم به صورت طبیعی ادامه داشت ولی ترافیک در خیابان ولی عصر و تقاطع هایی مانند فاطمی، مطهری و حوالی پارک ساعی با توجه به یک طرفه بودن بیشتر از روزهای گذشته به نظر می آمد.
روز یکشنبه تعدادی از نیروهای موتور سوار بسیج نیز در طول مسیر خطوط بی آر تی خیابان ولیعصر دیده شدند که در برخی موارد اقدام به سردادن شعارهایی نظیر ماشاالله حزب الله می کردند.
تا ساعت ۲۱:۴۵ یکشنبه شب خبری مبنی بر تجمع و یا درگیری در محدوده میدان ولی عصر تا میدان ونک مخابره نشده و گزارش خبرنگاران خبرآنلاین آن را تایید نمی کند. فقط شنیده هایی حاکی از دستگیری چند نفر در محدوده پارک ساعی است که هنوز توسط مقامات رسمی تایید نشده است.
در حالی که وب سایت رادیو فردا عصر یکشنبه به نقل از خبرگزاری فرانسه خبر از تعطیلی مغازه ها و فروشگاهها در این مسیر داده و وب سایت فارسی بی بی سی به نقل از شاهدان عینی گزارش داد که سینماهای فلسطین و آفریقا تعطیل شده اند اما پیگیری های خبرآنلاین نشان داد که این دو سینما حتی برای سیانس ساعت ۹ شب نیز بلیط فروختند.
تماس با این سینماها نشان داد این دو سینما مطابق برنامه خود به اکران فیلم های روی پرده پرداختند و بلیط فیلمهای «جرم» و «فوتبالیها» در سینما فلسطین و فیلم «جرم» در سینما آفریقا حتی در آخرین سیانس یعنی ساعت ۹ شب نیز فروخته شد.
گفتنی است مراکز خرید و سینماهای مستقر در این مسیر در ساعات بعد از ظهر به «فعالیت عادی» خود ادامه دادند.
به گزارش خبرآنلاین چندی است تعدادی از سایتهای اینترنتی و شبکههای ماهواره ای از مردم دعوت کرده بودند که در روز ۲۲ خرداد به مناسبت سالگرد انتخابات دهم ریاست جمهوری راهپیمایی سکوت برگزار کنند
این سایت که فعالیتش وابسته به وزارت امور خارجه انگلیس است در حرکتی جدید، در قسمت «نوبت شما» خود با دعوت از مشاور ارشد یکی از سران فتنه، از مخاطبین خود دعوت به طرح سؤال با توجه به دومین سال انتخابات ۸۸ کرده است.
با فرا رسیدن انتخابات پر از حادثه ۲۲ خرداد ماه سال ۸۸ ، رسانه های معارض دوباره برای ایجاد تشویش و آشوب دست به کار می شوند.
به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، سایت بیبیسی فارسی که در ایام انتخابات به عنوان محل فرماندهی و اطلاع رسانی آشوب های خیابانی عمل می کرد با فرا رسیدن سالروز انتخابات ۲۲ خرداد عملیات جدیدی را برای ایجاد آشوب پی ریزی می کند.
این سایت که فعالیتش وابسته به وزارت امور خارجه انگلیس است در حرکتی جدید، در قسمت «نوبت شما» خود با دعوت از مشاور ارشد یکی از سران فتنه، از مخاطبین خود دعوت به طرح سؤال با توجه به دومین سال انتخابات ۸۸ کرده است.
گفته می شود در قسمت نظرات مخاطبین و طرح سؤال آنها همان شعارهای افراطی جریان موسوم به سبز تبیین شده که با چینش آنها سعی در تحریک مخاطبین خود برای ایجاد تجمعات آشوبگرایانه در خیابان ها دارد.
در برخی از سؤالات پرسیده شده در بخش نظرات آمده است: «آقای امیرارجمند شما تا چه میزان با اصلاح طلبان داخل کشور در خصوص اتحاذ تصمیم هایی این چنینی مبنی بر فراخوان به تجمعات خیابانی در ارتباط هستید؟»
«چرا مسئولان جنبش سبز به پشتوانه آن سیزده میلیونی که حکومت قبول کرده!! ـ ولی در اصل بیست و پنج میلیون هم زیادتر است ـ هر روز تقاضای مجوز راهپیمایی طبق اصل ۲۷ قانون اساسی نمی کنند؟ چرا آقای موسوی بعد از انتخابات نرفتند و برای گرفتن مجوز راهپیمایی برای طرفداران خود در وزارت کشور «بست» ننشستند؟ آن «بست» اعتراضی در وزارت کشور بهتر از این حبس خانگی امروز نبود؟»
البته در این بین نیز برخی از مخاطبین انتقادهای فراوانی را به فرماندهان جریان موسوم به سبز مخصوصا اردشیر امیر ارجمند وارد ساخته اند به طوری که این جریان را به دروغگویی در مورد اعتراض های آرام می کشانند.
در بخشی از این نظرات آمده؛ «عدم خشونت و اعتراض های صلح آمیز و مسالمت آمیز آرمان بزرگانی چون گاندی است بزرگانی که با همین سیاست ها به پیشبرد مسائلشان کمک کردند اما جنبش سبز فقط می خواهد مردم را به کشتن دهد و هرگز از اعتصاب نافرمانی های مدنی و یا مثلا خاموش کردن چراغ های خانه در یک زمان مشخص در شب برای نشان دادن نارضایتی کمک نمی گیرد»
علاوه بر موضوعات مطرح شده این سایت سعی دارد که با القای مجدد تقلب در بین مخاطبین خود فضایی ملتهبی را برای تجمعات اعتراضی فراهم کند
به گزارش جام نیوز همزمان با نزدیک شدن به سالروز فتنه سبز در ایران که در ۲۲ خردادماه ۱۳۸۸ رخ داد و البته چند صباحی نیز بیشتر دوام نیاورد و موجب آشکار شدن ماهیت غربی و رسوایی رهبران آن شد، سایت رادیو فردا وابسته به دولت آمریکا از خوانندگان خود خواست تا نظر خود را درباره این فتنه بنویسند.
رادیو فردا درباره عمده نظرات ارائه شده ازسوی اپوزیسیون در خصوص فعال بودن فتنه سبز نوشت: «اکنون بعضی میگویند که جنبش سبز ایران مرده است و پایانیافته، بعضی آن را زنده و پویاتر از گذشته میدانند، و بعضی بر این عقیدهاند که سرکوب خشونتبار از سوی حکومت تنها به زیرزمینی شدن جنبش سبز انجامیده است و ایران در عین سکوت بشکه باروتی است در انتظار یک جرقه.»
این رادیو در ادامه افزود: «شما در این باره چه فکر میکنید؟ نظر شما درباره جنبش سبز چیست؟ رادیوفردا در انتظار خاطرات شما از سال پرغوغای ۸۸ و نظرات و امیدهای شما برای سالهای آینده است.»
جنبش سبز بخاطر نداشتن هدف،راه بجایی نخواهد برد
به گزارش جام نیوزسایت گویانیوزدر مقاله ای به قلم بیژن صف سری صاحب امتیاز روزنامه آزادگان در دوران با اذعان به شکست این جنبش ونبود یک هدف شفاف برای این فتنه نوشت:«جنبش سبز با همهی هزینههایی که تا کنون داده است بیشک در تاریخ این کهنهدیار بهعنوان یکی دیگر از تلاشهای ملت ایران برای در آغوش گرفتن آزادی ثبت میگردد اما این تلاش نیز همچون همهی جنبشهای عقیمماندهی آزادیبخش در طول تاریخ کشورمان، راه به جایی نخواهد برد چرا که فقدان اهداف روشن که خود محصول نبود یک استراتژی شفاف است نه تنها این جنبش را نیز به تدریج از شتاب اولیهاش باز داشت.»
وی در ادامه این مقاله با اذعان به شکست فتنه سبز پس از حصرموسوی وکروبی اعتراف می کند:«امروز دیگر بر همه آنهایی که گمان می کردند با دستگیری دو رهبر معنوی جنبش آقایان موسوی و کروبی جنبش از حرکت باز نمی ایستد ثابت گردیدکه این جنبش قائم به رهبری بوده است و حتی تشکیل “شورای هماهنگی راه سبز امید” که توسط گروهی نامشخص و غیابی بوجود آمده، هم نتوانست جنبش را به همان حالت لنگان لنگان رفتنش به سوی آزادی هدایت کند، چرا که ایرانی جماعت همیشه بدنبال قهرمان حی و حاضر بوده، از همین رو بیانیه شورای سبز امید که اخیرا منتشر شد و برای حضور خیابانی مردم در روز ۲۲ خرداد فراخوان داده است با مخالفت های زیادی مواجه می شود.»
وی در ادامه این مقاله با ابرازناراحتی خود ازبی توجهی مردم ایران به تبلیغات بیگانگان و ضدانقلاب علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران گفت:«در عجبم که سال ۵۷ مردم با یک اعلامیه به خیابان ها می ریختند در حالی که نه گرسنه بودند و نه چون امروز فقر از در و دیوار خانه هایشان بالا می رفت ولی امروز با هزار ظلم و تعدی که می بینند جز عده ای معدود بقیه در لاک سکوت فرو رفته اند و تماشاگرانی بیش نیستند.»
وی درادامه ناراحتی از مردم ایران گفت:« مرگ هاله سحابی می توانست انگیزه ای به مراتب بیشتر از مرگ ندا در بپاخاستن مردم موثر باشد ، چرا که مظلومانه تر است. زنی مبارز، دختری دردمند، مادری از تبار مادران صلح به وضعی چنین مظلومانه در پیش تابوت پدر کشته می شود و یا دست کم می توانست همچون حادثه خودسوزی آن دستفروش در تونس باشد که منجر به قیام مردم تونس گردید اما باز هم مردم سکوت کردند خود ماندند و از کنار این ماجرا هم بی واکنش گذشتند براستی چه بر سر ما آمده است؟
جهان نیوز : زخمی که اراذل و اوباش، هفته گذشته به چشم حجت الاسلام فروزش زدند و این زخم او را تا مرز نابینایی پیش برد برگ کوچکی بود از خطراتی که همواره بسیجیان و روحانیون کشور در مقابل آنها سینه سپر کرده اند.
کم نبوده است در فتنه ها و اوباش گری های مختلف که همیشه این بسیجیان و روحانیون و قشر ارزشی بوده اند که در صف اول دفاع از امنیت مردم و روشنگری ایستاده اند و بیشترین آسیب ها را نیز متحمل شده اند.و عمق این مظلومیت آن هنگام هویداتر می شود که دشمنان این ملک و مملکت، بغض آلوده از کینه ای که از مقاومت فرزندان جان بر کف مردم بر دل کشیده اند، آنان را آماج حملات تبلیغاتی خود قرار می دهند و عده ای در داخل هم این صحبت ها را باور می کنند.
آسمان آبی ایران اسلامی، امروز اگر چشم مجروح شده حجت الاسلام فروزش را در برخورد با اراذل و اوباش می بیند، در روزهایی قبل تر از این هم شاهد تشییع پیکر فرزندان خوبش بود که در ماجرای قبیح فتنه، جان را بر سر امنیت ما و مردم گذاشتند و همچون جانباز کربلا، با سر و رویی شکسته و خونین، سر به دامان سیدالشهدا گذاشتند و شهید شدند.
ایران اسلامی ما مگر می تواند مجروحین و شهدای بسیجی و انتظامی فتنه هایی مثل تیرماه ۷۸ یا خرداد ۸۸ را فراموش کند…؟!کاروان این کربلائیان عاشق، همواره در کنار مکتب امام(ره) زیسته است و مگر نه اینکه شرط اول عاشقی پاکبازیست…؟!
و حال آنها که در تارهای سیاه تنیده خود، خواب تخریب بسیج و روحانیت را می بینند و حرف های نخ نمای سلطنت طلب ها را نوشخوار می کنند، آیا در مقابل خون های جاری شده ای که آخرینش را بر قامت حجت الاسلام فروزش دیدند، باز هم فرافکنی و سکوت می کنند یا اینکه این بار را صفت به خرج می دهند و در علن خواهند گفت که بسیج و بسیجی پاک مانده است چون با مکتب خمینی(ره) عهدی جانانه دارد.
و این عهد چه بسا یک روز تکلیف حضور در میدان جهاد اصغر را بر دوش بسیجی می گذارد، روز دیگر درس خواندن و تولید علم را و در یک لحظه شاید دفاع از جان و ناموس هرآنکس که در زیر آبی بی انتهای ایران اسلامی می زیَد و نفس می کشد. حتی با آنکه شاید همین ناموس پنداشته شده با بسیجی ها و صفایشان میانه ای ندارد و حتی اگر شاید خود را دشمن آنها هم می داند.و در این میانه شاید مظلومیت بسیجی ها بی انتها باشد… که حتی با اینکه در هنگامه پرتاب گازهای اشک آور در اغتشاش اوباش، بچه های کوچک و پیرترها را از مهلکه به در می برند… حتی با اینکه برای امنیت من و تو نارنجک به خودشان می بندند و زیر تانک می روند و حتی با اینکه بی خیال سلامتی و بینایی و لذت هایی که زندگی می تواند برای یک آدم سالم داشته باشد، به چند اوباش مزاحم حمله ور می شوند و مجروح و معلول می شوند تا ناموس دیگران! را نجات بدهند؛ مورد بی مهری قرار می گیرند و عده ای هر طور دلشان می خواهد با بچه های خوب خمینی(ره) رفتار می کنند.
بسیجی ها باید در صحنه بمانند تا ضد انقلاب و دشمنان مردم و کشورمان هرچه می خواهند به ما بگویند و آنگاه، ما درد غریبی را به یک غمزه نگاه سیدعلی سودا کنیم.و اینکه درد است… بگذار تمام زخم های عالم هم بیایند و بر جان و جسم ما بنشینند تا ما در این معامله عاشقانه دستمان بازتر باشد و با سری افراشته تر در مقابل رهبرمان بنشینیم و بر گرد کعبه عشق طواف کنیم
سکان زمین و آسمان است علی
سلطان همه جهانیان است علی
هستند امامان مبین رهرو او
یعنی که امیر کاروان است علی
روزی که کسی به داد امت نرسد
آنکس که به فکر دوستان است علی
آرامش شیعیان عالم مهدی است
آرامش صاحب الزمان است علی
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس تاکید کرد: رئیس جمهور باید سعی کند عوامل فتنه را از بین ببرد و اجازه ندهد آنها در حمایت از رئیس جمهور یا تحت پوشش وی عامل اصلی این فتنه گری باشند.
روح الله حسینیان در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به ریشه های شکل گیری فتنه در کشورمان گفت: دنیا طلبی برخی از خواص و نخبگان مهمترین عامل در شکل گیری فتنه 88 بود.
وی در خصوص برخی از نخبگان سیاسی کشور که در فتنه 88 عملکرد مناسبی نداشته ولی هم اکنون با شدت زیاد از جریان انحرافی انتقاد می کنند اظهار داشت: جریان انحرافی باید مورد انتقاد قرار بگیرد اما مردم باید توجه داشته باشند که چه کسانی امروز به انتقاد از جریان انحرافی پرداختند، چرا که در فتنه 88 افرادی درمقابل عوامل فتنه قرار گرفتند و لذا امروز هم حق دارند از منحرفین انتقاد کنند و اهداف آنها را برای مردم تبیین و روشن کنند.
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی ادامه داد: افرادی که در فتنه جزئی از عوامل موثر بودند و با سکوت خود به فتنه کمک کردند و آن را ترویج کردند و اجازه دادند فتنه خودی نشان دهد و همچنین افرادی که تلاش کردند مسائل فرعی را در مقابل فتنه مطرح کنند تا فتنه در امان بماند نمی توانند امروز با چهره حق به جانب از جریان انحرافی انتقاد کنند و لذا مردم باید مواظب این افراد و جریان ها باشند تا آنها نتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند.
حسینیان در پایان خاطرنشان کرد: رئیس جمهور باید سعی کند عوامل فتنه را از بین ببرد و اجازه ندهد این جریان در حمایت از رئیس جمهور یا تحت پوشش وی عامل اصلی فتنه گری باشند و امیدوارم با لطف خداوند همه مسئولین با توجه به اقتضائات زمان وحدت را اصل قرار دهند.
پرونده فائزه هاشمی به دادگاه رفت
حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای در ادامه با بیان اینکه برای پرونده متهمان بمب گذاری و به شهادت رساندن دانشمندان هسته ای هنوز حکمی صادرنشده گفت: «متاسفانه برای پرونده شهید علی محمدی حکمی صادر نشده و یا حکم نهایی نشده است. این پرونده به دادگاه رفت ولی به دلیل نقص در پرونده هنوز به مرحله نهایی نرسیده است.»
وی در پاسخ به این پرسش که آیا حکم پنج متهمی که در رابطه با پرونده متجاوزان خمینی شهر دستگیر شده اند اجرا شده یا باید کل متهمین دستگیر شوند، اظهار کرد: «یکی از اصرارهای ما در این سالها برخورد با اراذل و اوباش و کسانی که امنیت مردم را سلب می کنند بوده است. گاهی اوقات تکرار این اعتراضات باعث واکنش رسانه ها شده اما باید این حساسیت را حفظ و موارد مشابه را تکرار کنیم.»
سخنگوی قوه قضائیه ادامه داد به خانواده ها سفارش می کنم که مراقب فرزندان و بستگانشان باشند تا عفت عمومی را خدشه دار نکنند. ممکن است اگر مرحله اول که کوتاهی در شئونات اسلامی بود رعایت می شد این تعرضات صورت نمی گرفت.
سخنگوی قوه قضائیه با اشاره تعرض به یکی از روحانیون که منجر به آسیب دیدگی شدید چشم او شده بود گفت: «هفته گذشته یک روحانی پس از مشاهده اینکه چند نفر اراذل و اوباش برای دختری ایجاد مزاحمت کرده است وارد عمل می شود که متاسفانه از سوی این مهاجمین مورد تعرض قرار می گیرد. اما اگر این دختر رعایت حجاب خود را می کرد چنین مشکلاتی برای خود و خانواده و از همه مهمتر این روحانی ایجاد نمی کرد.»
محسنی اژه ای از خانواده ها خواست با توجه به آغاز فصل تابستان در خصوص پوشش دختران خود دقت بیشتری انجام دهند تا در دام افراد شیطان صفت نیفتند و همچنین برای دیگران نیز مزاحمت ایجاد نکنند.
مدحی در بانکوک پایتخت تایلند زندگی می کرد و در تجارت الماس فعالیت می کرد. از این رو ویژگیهای فردی وی ماموران سیا را متقاعد کرده بود که به سرعت با وی تماس حاصل نمایند.
"الماسی برای فریب". این اسم ، عنوان پروژه ای است که یکی از نیروهای مرتبط با دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی ضمن نفوذ در تشکیلات اپوزیسیون خارج از کشور توانست قدرت سربازان گمنام امام زمان را به رخ دستگاههای جاسوسی غرب بکشاند.
به گزارش «خبرنگار جوان»، یک مقام آگاه اطلاعاتی امروز در تشریح جزئیات این عملیات نفوذ، تلاشهای جریان برانداز نظام از طریق جنگ نرم را مورد اشاره قرار داد و گفت: این جریان پس از فتنه سال 88 با انتقال مدیریت فتنه به خارج از کشور تلاش کرد. اقدامات براندازانه خود را با تشکیل ائتلافهای گسترده در خارج از کشور دنبال نمایند.
وی افزود از این رو دستگاه اطلاعاتی کشور نیز همزمان با مهار داخلی حوزه امنیت ، از حالت انفعال خارج شده و حوزه امنیت را در آن سوی مرزها تعریف و دنبال کرد. وی با اشاره به اینکه در فتنه سال 88 نوعی ائتلاف و اتحاد حداکثری نزد جریان برانداز و اپوزیسیون خارج از کشور علیه انقلاب اسلامی شکل گرفته بود، که در آن طیفهای مختلفی از جمله بهائیان، سلطنت طلبان ، گروههای تجزیه طلب ، منافقین و.... دیده می شدند،افزود: وزارت اطلاعات توانست به این جریان در خارج از کشور نفوذ پیدا کند.
وی گفت: تحلیل سرویسهای اطلاعاتی غرب از تحولات سالهای 76، 77 و 78 این بود که برخی خرده جنبشها مانندکارگری و دانشجویی می توانند به پاشنه آشیل نظام تبدیل شوند از این رو سرمایه گذاریهای خود را روی این مقولات آغاز کردند لکن چون توفیقی در این زمینه حاصل نشد، بنابراین نفوذ در ساختارهای قدرتی نظام مانند سپاه، وزارت اطلاعات را در اولویتهای خود قرار دادند.از این رو نفوذ در برخی شخصیتهای موجه با سابقه انقلابی را در دستور کار خود قرار دادند.
وی گفت بعد از فتنه سال 88 بنیاد دفاع از از دموکراسی به نام FDD تحولات داخلی ایران را به گونه ای تعریف کردند که تشکیل دولت در تبعید در آمریکا از نتایج تصمیمات این بود. از این رو در ذیل این تصمیم و مصوبه سرویسهای اطلاعاتی قدرتمند آمریکا ، اسرائیل و انگلیس یعنی سیا ، موساد و ام.آی6 فعال شدند تا در راستای این اهداف جریان اپوزیسیون خارج از کشور را با تشکیل دولت در تبعید به هم مرتبط سازند که جریان سبز هم بخشی از این ائتلاف بود. از این رو عناصری در خارج از کشور برای این منظور شناسایی و جذب شد. از جمله این افراد ، فردی بود به نام محمدرضا مدحی از جانبازان شیمیایی که سابقه عضویت در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را در کارنامه خود داشت.
وی در بانکوک پایتخت تایلند زندگی می کرد و در تجارت الماس فعالیت می کرد. از این رو ویژگیهای فردی وی ماموران سیا را متقاعد کرده بود که به سرعت با وی تماس حاصل نمایند. او می گوید گرچه در مذاکرات اولیه تمایلی برای همکاری با سیا نداشته است ، اما با ادامه مذاکرات او متقاعد می شود که سفری را به کشور عربستان سعودی داشته باشد. او در مستندی که ساخته شده در تشریح جزئیات سفر خود به عربستان می گوید پس از ورود به عربستان مورد استقبال سعود الفیصل وزیر امور خارجه این کشور قرار گرفتم. وی پس از مذاکرات اولیه یکی از همراهان به من عنوان کرد که فردی مهمی قرار است با شما ملاقات نماید. این شخصیت مهم کسی نبود جز هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه امریکا که به گرمی استقبال کرد و از من خواست که به آمریکا سفر کنم.
این مقام اطلاعاتی در ادامه تشریح نفوذ نیروهای گمنام امام زمان (عج) افزود: طرح تشکیل دولت در تبعید از سوی بنیاد آمریکایی دموکراسی بر آن بود که مجموعهای از نیروهای با سابقه اجتماعی و مذهبی با ایجاد شورایی اقدام به عملیات خرابکاری و در نهایت براندازی جمهوری اسلامی کنند، که محمدرضا مدحی برای اداره این دولت در تبعید انتخاب شده بود. مدحی پیش از این توانسته بود با تشکیل گروهی موسوم به "جنبش جمع یاران " با جریانات ضد انقلاب ارتباط گسترده برقرار نماید.
او مدعی بود "جنبش جمع یاران " در نهادهای امنیتی ایران بیش از 2 هزار هوادار دارد که در موقع لزوم وارد عمل خواهند شدو اهداف براندازانه را عملیاتی خواهند کرد. از دیگر افرادی که به عنوان یکی از لیدرهای دولت در تبعید شناسایی و جذب شده بود، فردی به نام امیر جهانشاهی است که پدر او از افراد متمول و ثروتمند رژیم ستم شاهی بوده و او نیز در طیف جریان اپوزیسیون تشکیلاتی را به نام «موج سبز» راه اندازی کرده بود. جهانشاهی فرد ثروتمندی بود که 9 سال در اسرائیل برای چنین روزی آموزش دیده بود.او این تشکیلات را به همکاری فردی به نام مهرداد خونساری از دیپلماتهای باسابقه رژیم سابق و مورد حمایت سرویس اطلاعاتی انگلیس ایجاد کرده بود.
از دیگر افراد و جریانات مرتبط و موتلف با دولت در تبعید می توان به سلطنت طلبان، منافقین ،گروهکهای تجزیه طلب مانند: دموکرات، تجزیه طلبان خوزستان و افرادی نظیر مخمل باف ، علیرضا نوری زاده، سازگارا و... اشاره کرد.
دولت در تبعید چگونه شکل گرفت
پس از فتنه سال 88 ، درست سال 89 از نیمه گذشته بود که دولت آمریکا که تونسته بود، بسیاری از نیروهای اپوزیسیون را در خدمت اهداف خود در آورد، کنفرانسی در واشنگتن با حضور بسیاری از شخصیتهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا مانند جیمز ولسی و مایکل لدین و نمایندگانی از دولت تشکیل شد. یکی از سخنرانان این کنفرانس با اشاره به اینکه از دهه هفتاد تا کنون سرویسهای جاسوسی همیشه در ایران حضور داشته اند، به ناکارآمدی این سرویسها در ایران اذعان کرد و گفت : آنها همیشه دچار اشتباه شده اند. درنهایت در این جلسه 3 ساعته طرح دولت در تبعید طراحی و به دنیس راس معاون وزیر امورخارجه برای تصویب نهایی ارجاع می شود. محمدرضا مدحی درباره چگونگی سفر خود به امریکا می گوید: از بانکوک با یک هواپیمای اختصاصی به امریکا اعزام شدم و پس از توقف کوتاهی در لس آنجلس ، در واشنگتن مستقر شدم و دیدارهای را با دنیس راس و جوبایدن انجام شد.
در این ملاقاتها بود که نمایندگان دولت امریکا پشتیبانی خود را از تشکیل دولت در تبعید اعلام می کنند و با اذعان به اینکه این دولت از یکسال گذشته با عنوان حکومت مخفی مطرح بوده است، خواستار اجرایی شدن این پروژه به صورت علنی می شوند. پس از این مثلث مدحی، جهانشاهی و خوانساری به عنوان عوامل دولت در تبعید به سوژه رسانه های ضد انقلاب تبدیل می شوند. به گونه ای که تلویزیون اسرائیل با مدحی مصاحبه ای ترتیب می دهد و این مصاحبه را در یک روز 10 بار روی آنتن می برد.
"کنفرانس گوادلوپ2"
"گوادلوپ" نام جزیره ای است در کشور فرانسه که در سال 1979 اولین کنفرانس برای نجات محمدرضا پهلوی تشکیل شد.
در گوادلوپ2کنفرانسی با حضور بسیاری از فعالان ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج از کشور از جمله ، مهرداد خوانساری ، محمدرضا مدحی ، امیر جهانشاهی و جمع همه ضد انقلاب تشکیل شد که در آن نمایندگانی از آمریکا ،اسرائیل، آلمان و 11 کشور دیگر حضور یافتند تا پروژه براندازای نظام را از طریق عملیاتی کردن ترور برخی شخصیتها از جمله یکی از سران فتنه کلید بزنند و سپس با انجام کودتا نظام را ساقط نمایند. اما هنگامی که قرار شد در راستای این پروژه مدحی و شورای رهبری دولت در تبعید در پادگانی در تلآویو مستقر شوند عملیات نجات وی توسط سربازان گمنام امام زمان انجام شد و مدحی به کشور ببازگرداندهشد.این مستند روایت کوتاهی بود از پروژه نفوذ و اشراف دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در کانون اپوزیسیون خارج نشین که اقتدار دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران را به اثبات رساند و در آن دستگاههای امنیتی غرب به سخره گرفته شد. گفتنی ها در زمینه نفوذ و اقتدار نیروهای همیشه گمنام امام زمان فراوان است اما برخی ملاحظات امنیتی اجازه نمی دهد زوایای پنهان این تلاش این مجاهدان خاموش باز شود.
منبع: جوان آنلاین
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، جو بایدن معاون اوباما و دنیس راس، نماینده ویژه اوباما در خاورمیانه و نیز نمایندگان سران دولتهای فرانسه و رژیم صهیونیستی از جمله مقامات ارشد غربی و صهیونیستی بودند که در جریان پروژه هوشمندانه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بشدت بازی خوردند.
آنان که پس از پخش افشاگری محمدرضا مدحی، کسی که بنابر برنامه آنان قرار بود رئیس "دولت در تبعید" شود، آنچنان شگفت زده شده اند که پس از گذشت دو روز از پخش این مستند، همچنان ترجیح می دهند سکوت کنند. موضوع افشاگری مدحی در مستند الماسی برای فریب، برنامههای تروریستی و براندازانه غرب، رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب خارج از کشور علیه ملت ایران بود. مدحی که از سوی سازمان اطلاعاتی غرب و به دلیل سوابق انقلابی و نظامی اش در ایران برای پروژه آمریکا انتخاب شده بود، با مدیریت وزارت اطلاعات، غرب و ضدانقلاب را بازی داد و پس از اقدام پیچیده وزارت اطلاعات برای بازگرداندن او به ایران، دو روز پیش جزئیات پروژه ضد ایرانی غرب را افشا کرد و همه سران بازی خورده را انگشت به دهان گذاشت. علیرضا نوریزاده به همراه محسن مخملباف(فیلم ساز ضدانقلاب)، مهرداد خوانساری(از سران فعال ضدنقلاب) و عبدالله مهتدی(سرکرده گروهک تروریستی کومله) از جمله کسانی هستند که نامشان در مستند "الماسی برای فریب" برده و نشست های مدحی با آنان نمایش داده شد. علیرضا نوریزاده که هرگز گمان نمی کرد میهمان برنامه های ضد ایرانی او و همراز چندین ماهه اش، تمام آرزوهای غرب و ضدانقلاب را از صدا و سیمای ایران به باد دهد، سخنان جالبی را برای توجیه این واقعیت بیان کرده است. مدحی چند ماه با نام "سردار مدحی" میهمان ویژه برنامه تلویزیونی علیرضا نوریزاده بود اما وی در گفت وگو با دویچهوله گفته است: وقتی برایش مسجل شد که او دروغ میگوید برنامههایش را قطع کرد. نوری زاده که حاضر نشده بازی خوردن خود و غرب را بپذیرد تنها عنوان کرده است که محتوای مستند الماسی برای فریب صحت ندارد و مدحی دروغ می گوید. او حتی از جانب، سعودالفیصل، هیلاری کلینتون و جو بایدن هم اظهارات مدحی را تکذیب کرده است: آقای مدحی ادعا میکند که سعودالفیصل، خانم کلینتون یا چه میدانم، آقای جو بایدن را ملاقات کرده. تمام اینها دروغ است. علیرضا نوری زاده همچنین در برنامۀ خود گفت که مهرداد خونساری بازی خورده است!
امیر فرشاد ابراهیمی یکی دیگر از عناصر خود فروخته و فرای مرتبط با مراکز جاسوسی غرب هم در موضعی حق به جانب تلاش کرد بگوید وی از ابتدا به مدحی بدبین و این موضوع را به دوستان خود هشدار داده بود.وی با طرح این سوال از نوری زاده که چرا همه توش و توان تبلیغاتی و حمایتی و رسانه ای خود را در اختیار مدحی قرار داده است، اپوزیسیون ایران را مشتی ساده لوح توصیف کرده و نوشته: اگر این اتفاق سهوی بوده است پس باید در هوش و درایت و سیاست ایشان شک و اگر عمدی بوده است پس تکلیف ما با ایشان روشن است. پیامهای خوانندگان سایت ضد انقلابی «بالاترین» درباره این مستند هم خواندنی است:
« اگر سایت بالاترین واقعا طرفدار تضارب آرا است نباید این مطلب را سانسور کند». «نوری زاده حرفی میزنه که مرغ پخته خنده اش میگیره میگه من مدحی رو تا به خارج نیامده بودبه اسم محقق میشناختم!!؟ الان از کجا معلوم که آن محقق همین مدحی باشه ؟؟! در مورد نوریزاده حرف و حدیث بسیار است.» «از کجا معلوم که خود شما همان اسب تراوا رژیم نباشید؟؟!!!» « عزیزان بعضی از ما دوباره گول حرفهای بیاساس نوری زاده را خوردیم. آقا نوریزاده من به شخصه دیگر به هیچ وجه به تو اعتماد نخوام کرد.
منبع: جوان آنلاین
منظور عبادی از “هاله”، دختر عزت الله سحابی است.
هاله سحابی ساعت هشت و نیم صبح ۱۱ خرداد و پیش از تشییع جنازه عزت الله سحابی بر اثر شوک ناشی از درگذشت پدر و سابقه بیماری قند خون، دچار تشنج شد.
وی فوراً به درمانگاه شبانهروزی گلندوئک لواسان منتقل شد اما تلاش پزشکان نتیجه نداد و هاله در اثر ایست قلبی درگذشت.
با این حال رسانه های ضدانقلاب با انتشار گزارش هایی متفاوت علت مرگ وی را “مضروب کردن وی با پنجه بکس”، “در دست داشتن عکس پدرش”، “ضرب و شتم هاله سحابی توسط ماموران” و … عنوان کردند.
این ادعاهای جالب در حالی منتشر شد که یحیی شامخی، فرزند هاله سحابی همان زمان در گفتوگو با سایت گروهک غیرقانونی نهضت آزادی علت مرگ مادرش را به گفته پزشکان “ایست قلبی” دانسته بود.
البته این موضوع هم سبب نشده که محافل ضدانقلاب اکنون هم دست از سر محروم هاله سحابی بردارند و دست کم او را ابزار اقدامات سیاسی خود نکنند.
شیرین عبادی در بخشی از نامه پیشنهادی خود، از زنانی از جمله “ترانه موسوی” و برخی حامیان فتنه ۸۸ هم نام برده و آنان را نماد “پارک هاله” خوانده است!
ترانه موسوی دختری بود که با ادعای محافل فتنه و ضدانقلاب مورد تجاوز قرار گرفت سپس کشته و سوزانده شد اما پس از آنکه او در صدا و سیما حاضر شد و ادعاهای ضدانقلاب را تکذیب کرد، برخی از روزنامه نگاران فتنه از جمله مینو صابری (از نویسندگان سایت ضدانقلاب رادیو زمانه) به این دروغ خودساخته اذعان کردند.
در همان دوران بود که سران داخلی فتنه برای سعیده پورآقایی مراسم ختم گرفتند تا صدای او در بیاید که من زنده ام!
گفتنی است، عبادی که خود را چهره ای جهانی می داند، مصادیق آنچه را به نظرش نقض حقوق بشر است تنها در ایران تشخیص داده و واکنش او در قبال جنایات رژیم صهیونیستی و به خاک خون کشیده شدن زنان و کودکان فلسطینی، کشتار مردم بحرین، یمن، افغانستان، عراق، پاکستان و شکنجه بازداشت شدگان بیگناه در زندان مخفی و مخوف آمریکا هرگز جایی سخنان به اصطلاح حقوق بشری خانم عبادی پیدا نکرده است
علیرضا نوری زاده، پنجشنبه ۱۹ خرداد در برنامۀ خود به نام «پنجرهای رو به خانۀ پدری» به پخش مستند «الماس فریب» واکنش نشان داد.
به گزارش خبرآنلاین، نوریزاده که بیشتر به نام تحلیلگر «صدای آمریکا» شناخته می شود با بیان اینکه انسانها در مواقعی شکننده میشوند مدعی شد: از هفتۀ چهارم-پنجم که با او حرف زدم، متوجه شدم لنگییی در کارش هست؛ یکی اینکه دربارۀ آقای خامنهای حرف نمیزد.
دوم اینکه علیه جنبش سبز بلند شد، علیه آقای موسوی و آقای کروبی، که یک دفعه من قطع کردم. یادتان هست برنامه قطع شد؟ برای اینکه به او گفتم اصلاً چنین نیست؛ این دو انسان هر چه هم در گذشته بودند، آزادمردند، ایستادهاند و مردم ایران آمدهاند پشتشتان ایستادهاند و کارتان درست نیست.
نوریزاده همچنین اظهار داشت: «امیر فرشاد ابراهیمی» که اولین بار با آقای مدحی آشنا شده بود به من هشدار داد – انصاف است اینجا بگویم، چندین نوبت به من هشدار داد – اما من همیشه اینجوری آقای مدحی را میدیدیم، که حتی اگر پروژه باشد، من که با او زندگی نمیکنم.
نوریزاده در مورد «محمّدرضا مدحی» اظهار داشت: او آدم معتقدی بود، وقتی نام حضرت فاطمۀ زهرا (س) میآمد، دگرگون میشد، گلایه میکرد از بعضی تلویزیونهای اپوزیسیون که تعرض میکنند به اعتقادات مردم.
هرگز مستند حرفهایم، مدحی نبود
این عنصر اپوزیسیون خارجنشین، با انکار تمام گفتههای قبلیاش اظهار داشت: گاهی میشد که مدحی مطلب خودم را به خودم تحویل میداد و من آنجا متوجه میشدم مدحی چیزی برای گفتن ندارد. و نامههایی هم که در میآورد یا نامههای مأموریتهای قبلی بود یا درست میکرد و چندین نوبت مچش را گرفتم!
نوریزاده که بارها و بارها در برنامههایش با مدحی مصاحبه کرده بود، گفت: مدرکی برایم فرستاد، غلط بودنش را دیدم. … در مدارکش ضعفهای عجیب و غریب بود. تاریخ زده بود بالا با تاریخ پایین درست نبود [همخوانی نداشت]… من هرگز به این مطالب اعتماد نکردم. هیچگاه مستند حرفهای من، آقای مدحی نبود!
فهمیدم صدا ضبط میکند!
نوریزاده در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: بعد از مدتی سوء تفاهمی پیش آمد. زنگ زدم، گفتم: آقای مدحی شما این حرفها را زدی؟ گفت: نه، من نزدم فلان شخص زده، و صدای آن شخص را برایم پخش کرد. دیدم اینها کارشان این است که صدا ضبط میکنند و برایم مشخص شد آقای مدحی صدا ضبط میکند… دیدم او دارد برنامهای میریزد.
مدحی در جلسۀ مشترک اوپوزیسیون نبود
نوریزاده گفت: به دعوت «برنارد لوی» (فیلسوف و سیاستمدار فرانسوی که روابط نزدیکی با سارکوزی دارد) به فرانسه رفتیم و سخنرانی کردیم، من بودم، آقایان حسن شرفی، عبدالله مقتدی، مهرداد خونساری، محسن مخملباف بود که آنجا اعتراضی هم کرد که ما به دعوت چه کسی به اینجا آمدهایم که آقای «لوی» گفت: به دعوت من. اصلاً آقای مدحی در کار نبود و ایشان در تایلند بود.
مهرداد خونساری بازی خود!
نوریزاده گفت: بعد از آن سفر، مجدداً به دعوت خانم حبیبی از صدای فرانسه، به پاریس رفتم برای کنفرانسی دربارۀ تونس. همان روز دیدم محمد رضا شاهید (خبرنگار صدای آمریکا در پاریس) با مدحی گفتوگو میکند. شاهید گفت امروز مدحی معرفی شد که یکی از بلندپایگان سپاه به جنبش پیوسته. موقع خروج چند گردن کلفت او را بردند. گفتم اینها دیگر چیست؟ خونساری گفت: «بله ایشان چون قرار است کار بزرگی انجام دهد، در خطر است».
«جمع یاران» دو نفره بود!
او ادامه داد: از این جلسۀ معرفی، که کنفرانس مطبوعاتی هم در پایانش برگزار شد و تصویر مدحی و جهانشاهی هم آنجا منتشر شد، دیگر غیبش زد. من از دکتر خونساری پرسیم و او گفت مدحی شرایطی دارد که نباید ظاهر باشد. خُب طبیعی بود، فردی آمده در اپوزیسیون با جمع یارانش، که بعد معلوم شد دو نفر بودند! و میخواهد حکومت را براندازد.
نوریزاده افزود: آقای مدحی هر جا صحبت میکرد میگفت که ما یک گروه هستیم. و این جمع یاران همه جا هستند. پاسدارهای معروف و بزرگاند. و این گفتهها باعث شده بود برخی به او توجه کنند.
مدحی گفت ۶ ماه دیگر حکومت را ساقط میکنم، بامزه بود!
نوریزاده در بخش دیگری از اظهاراتش که تلاش می کرد خود را مطلع از آنچه رخ داده نشان دهد گفت: یادتان هست در آخرین برنامۀ من که آمد، گفت من شش ماه دیگر حکومت را ساقط میکنم. این هم بامزه بود، که بعد دوستی به من گفت: آقا، این طفلک «کُرتن»ها را میزند و اثر بدی بر او داشته و حرفهای بامزهای میزند. من هم گفتم بله، دیدم دیگر حرفی ندارد برای ندارد.
چوب سادهدلیام را میخورم
نوریزاده که پیش از این انرژی زیادی صرف مدحی کرده بود، اعتراف کرد که این روزها به شدت تحت فشار افکار عمومی است. او گفت خیلی سؤال شده این مدت که با وضعیت بهوجود آمده، نوریزاده چه میگوید. من اینجا بگویم: از دل پاک ما و نیت صادقانۀ ما خیلیها سوء استفاده کردند. …. در این سالها از افرادی ضربه خوردم که دوستشان داشتم و همه جور به آنها کمک کردم.
اعتراف به آدمربایی رژیم صهیونیستی
نوریزاده در قسمت دیگری از صحبتهایش مدعی شد «مدحی محلی از اعراب ندارد». آمریکا و اسراییل اطلاعات فراوانی دارند. او برای نمونه اظهار داشت: اسراییلیها عسگری را بردند، تمام برنامۀ هستهای را فهمیدند
عليرضا نوري زاده، جاسوس موساد و سيا به پخش مستند «الماس فريب» واكنش نشان داد و به ارائه شواهدي از رفتار متفاوت سردار مدحي با ضد انقلابيون اذعان كرد. نوري زاده با پذيرش اينكه با آقاي مدحي، نفوذي وزارت اطلاعات ديدارهايي داشته است، گفت: از هفته چهارم- پنجم كه با او حرف زدم، متوجه شدم لنگي اي در كارش هست؛ يكي اين كه درباره آقاي خامنه اي حرف نمي زد. دوم اين كه عليه جنبش سبز بلند شد، عليه آقاي موسوي و آقاي كروبي، كه يك دفعه من قطع كردم. يادتان هست برنامه قطع شد؟ براي اين كه به او گفتم اصلاً چنين نيست؛ اين دو انسان هر چه هم در گذشته بودند، آزادمردند، ايستاده اند و مردم ايران آمده اند پشت شان ايستاده اند و كارتان درست نيست! نوري زاده در مورد «محمدرضا مدحي» اظهار داشت: او آدم معتقدي بود، وقتي نام حضرت فاطمه زهرا(س) مي آمد، دگرگون مي شد، گلايه مي كرد از بعضي تلويزيون هاي اپوزيسيون كه تعرض مي كنند به اعتقادات مردم.
به گزارش جام نیوز، در برنامه زنده ای از شبکه اندیشه که با حضور مدیر شبکه آقای فروزنده برگزار شد میهمان برنامه سرلشکر روحانی بودند وی در صحبتهای خودش بیان داشتند که آمدن او و گروه نظامی سیاسی عقاب ایران به مناسبت روز رستاخیز بستگی به شرایط آب و هوا دارد و باید در هوای خنک و بین پانزده شهریور تا پانزده مهر باشد. ولی اگر گروه عقاب ایران مایل باشندمی توانند به یکی از کشورهای اروپایی یا کشورهایی که در سیبیری هستند و دمای هوا ی این کشورها بیشتر اوقات خنک و زیر پانزده درجه است سفر کنند ایشان از هم اکنون می توانند آماده پرواز شوند و برای همیشه به این کشورها سفر کنند
نکته ای که از صحبتهای سرلشکر فهمیده می شود این است که در این ایامی که برای آمدن به ایران تعیین کرده اند بایستی پس از پاییز باشد. بنابراین برای تحقق وعده وی بایستی پس از پاییز امثال سرلشکر روحانی را بررسی کرد و جوجه ها را شمرد. بنا براین آمدن گروه عقاب و سرلشکر روحانی به ایران برای همیشه منتفی است.