لینک باکس افزایش بازدید
«شهرام خرازیها» عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در گفتوگو با خبرنگار سینمایی فارس در مورد فیلم سینمایی «پایان نامه» ساخته حامد کلاهداری، اظهار داشت: «آذر» (بهاره افشاری)، «روزبه» (حامد کمیلی)، «کامی» (هادی دیباجی) و «ترانه» (چکامه چمن ماه) برای گرفتن امضاء از «استاد بهرامی» (محمدرضا شریفینیا) ناگزیر به تعقیب او میشوند.
وی در ادامه افزود: در جریان این تعقیب «روزبه» و «کامی» ناخواسته سر از یک خانه تیمی مشکوک در میآورند. آن دو از خانه میگریزند اما فردی به نام «فرهودی» (محمد صادقی) تعقیبشان میکند. چهار دانشجو به پیشنهاد «امیر» (نیما شاهرخ شاهی) به ساختمانی متروک پناه میبرند. «فرهودی» مخفی گاه آنها را پیدا میکند و «امیر» را میکشد. «کاوه» (کامران تفتی) که در خفاً مراقب دانشجوها است با «فرهودی» درگیر میشود و…
وی در ادامه اظهار داشت: «ترانه» در پی اصابت گلوله زخمی میشود. «پزشکی» (داریوش ارجمند) بر بالین او حاضر میشود و گلوله را خارج میکند. «فرهودی» ترانه و پزشک و بعداً «کامی» را میکشد. «آذر» و «روزبه» با یک راننده آژانس به نام «فرهاد» (حامد کلاهداری) میگریزند. «فرهودی»، «آذر» و «فرهاد» را میکشد اما خود نیز هدف گلوله مأموری (علی اوسیوند) قرار گرفته و کشته میشود.
خرازیها تصریح کرد: فیلم سینمایی «پایاننامه» از مرحله پیش تولید یک فیلم پرحاشیه و جنجالی بود. اسامی «امیر آقایی»، «لیلا اوتادی» و «هانیه توسلی» در فهرست اولیه بازیگران فیلم به چشم میخورد اما بعدا «کامران تفتی» جایگزین «امیر آقایی» شد.
وی در ادامه تائید کرد: نقشی که قرار بود توسط «هانیه توسلی» ایفا شود نیز به «چکامه چمنماه» رسید و به جای «لیلا اوتادی» نیز «بهاره افشاری» ایفای نقش «آذر» را بر عهده گرفت.
نویسنده ماهنامه سینما- خانواده در ادامه بیان داشت: «امیر آقایی» حتی در چند صحنه هم مقابل دوربین «حامد کلاهداری» رفته بود اما با انصراف او از ادامه کار، صحنههای گرفته شده کنار گذاشته شد.
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران تصریح کرد: این فیلم یک اکشن خوش ساخت سیاسی است که بدون موضعگیری خاصی به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ میپردازد و همه حرفش این است که جوانان نباید بیگدار به آب زده و خود را بازیچه دست قدرت طلبان اغتشاشگر کنند.
این منتقد در ادامه به فارس، گفت: علیرغم ساختار مناسب، ایراد بزرگ وارد بر فیلم خالی بودن کوچهها و خیابانهای تهران از جمعیت در سکانسهای شب و عکسالعمل نشان ندادن مردم نسبت به تعقیب، گریزها و شلیک گلولهها است؛ گوئی که همه شهر در خواب به سر می برند و فقط کاراکترهای فیلم سلطان بلامنازع کوچهها و خیابانها هستند!
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران ادامه داد: فیلم سینمایی «پایاننامه» تماشاگر را تا پایان با خود همراه میکند.این فیلم تجربه جدیدی در ژانر سیاسی است.
«شهرام خرازیها» در پایان این گفتوگو خاطرنشان کرد: بازی «بهاره افشاری» (آذر) در «پایاننامه» به یادماندنی است، «پایاننامه» به شرط بهرهمندی از یک اکران مناسب و تبلیغات بموقع و گسترده در شهرستانها با استقبال مواجه خواهد شد
به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران، محمدعلی رامین معاون سابق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نشست “جمهوری اسلامی ایران و آینده جهان اسلام” که در دانشکده علوم حدیث برگزار شد، درباره دین جهانی و شهروند جهانی گفت: دین ما یک دین فردی نیست، اساس دین ما مبتنی بر اداره جامعه بشری و جمع است، یعنی دین ما یک دین جمعی و جهانی است و بنابراین هرکس تصویری از خودش در باب اسلام بسازد و زندگی، آیه و حدیث را مبتنی بر نظر شخصی تأویل کند، اسلام را نفهمیده است.
وی افزود: دین ما یک دین ملی نیست، ما نمیتوانیم محدوده دینمان را در محدوده جغرافیایی که انگلیسیها بر دور ما کشیدهاند و ما را از دیگر کشورهای مسلمان جدا کردهاند، تعریف کنیم.
رامین خاطرنشان کرد: دین ما برای مسلمانان یا برای شیعیان نیست، دین ما برای کل جهانیان است، مسلمان یک عنصر جهانی است، شهروند جهانی است و لذا هر مسلمانی که خود را شهروند جهانی نداند، دینش را اشتباه فهمیده است.
معاون سابق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه تصریح کرد: بنده به مدت ۱۰سال در تمامی کشورهای خارجی سعی کردم با نوشتن مقالات مختلف این موضوع را جا بیندازم که بنویسند امامخمینی و به جای واژگان دیگر از واژه امام استفاده کنند اما موفق نشدم.
رامین با اشاره به اینکه قانون اساسی در ۵ مورد بر امام بودن ولیفقیه اصرار میورزد، تأکید کرد: حضرت امام روحالله(ره) سیستم امت و امامت را طرح کردند و این سیستم در مقابل سیستم مورد نظر انگلیسیهاست.
وی در ادامه گفت: انگلیسیها موفق شدند سیستم امت اسلامی را به ۵۷ کشور تجزیه کنند. سال ۵۸ که قانون اساسی در حال تدوین و تصویب نهایی بود این بحث جزو چالش برانگیزترین مباحث بود.
معاون سابق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار داشت: در اصل ۵ قانون اساسی تأکید شده است که ولیفقیه در زمان غیبت نائب امام زمان است یعنی ولیفقیه، امام امت اسلامی است.
رامین در ادامه بیان داشت: ۱۰ سال پس از موضوع اثبات امامت امت و ولیفقیه و پس از تصویب آن و همچنین پس از نثار صدها هزار کشته و شهید، آقای هاشمی آمدند و گفتند “ما امام را فقط به حضرت امامخمینی و شخص ایشان میگوییم و به کس دیگری امام نمیگوییم” و با زیرکی تمام خواست اندیشه امام مبتنی بر امامت ولیفقیه را با خودشان در بهشت زهرا دفن کند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به تشریح عملکرد دولت دهم پرداخت و در خصوص جریان نفوذی نفوذ کرده در دولت گفت: ۳ جریان انحرافی با یکدیگر ترکیب شدهاند تا دولت دهم را تخریب کنند و از ۳ روش برای این تخریب استفاده میکنند.
معاون سابق مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تشریح ۳ روش جریان انحرافی برای تخریب دولت دهم پرداخت و گفت: این جریانهای انحرافی از میان خودشان یک سری از افراد را همرنگ دولت کردهاند و به درون مجموعه دولت نفوذ دادهاند و کوچکترین ضعفی را که از دولت مشاهده کنند آن را بزرگ کرده و حساسیت ایجاد میکنند.
رامین به روش جریان انحرافی برای ضربه به دولت دهم اشاره کرد و اظهار داشت: جریان انحرافی، جریان فرصتطلبی هستند که منتظرند اولین اشتباه احمدینژاد را آخرین اشتباه او جلوه دهند.
معاون سابق مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اینکه هاشمی رفسنجانی، جریان اصیل انحرافی است، تأکید کرد: امروز در ایران یک جریان مذبذب و فرصتطلب قصد دارد با نفاقی آشکار و پنهان، جایگاه ولایتفقیه را تضعیف کند که انتخابات با عظمت سال ۸۸ را با عنوان تقلب معرفی کردند.
وی افزود: هاشمی در دوران ریاستجمهوری خود ولایتفقیه را در حد رفاقت تحریف کرد و میگفت “من با آقای خامنهای ۴۰ سال رفاقت دارم”.
هاشمی با زیرکی تمام بلافاصله پس از رحلت امام، ولایتفقیه را از ۲ بال پرواز اعتقادی و معنوی حذف کرد و میگفت “مجلس خبرگان مرجعیت تعیین نکرده است و باید مرجعیت به حوزههای علمیه ارجاع داده شود”.
رامین با بیان اینکه امروز آن جریان انحرافی اصیل را که امامت و مرجعیت ولیفقیه را حذف کرد نتوانستهایم هنوز شناسایی کنیم، خاطرنشان کرد: امروز امت اسلامی، چشم انتظار هدایتهای امام خامنهای است اما جریان انحرافی در این ۲۲ سال اجازه طرح شدن این بعد را نداده است تا امامت ولیفقیه در جهان و داخل کشور مطرح شود. هاشمی اولین کسی است که دولت احمدینژاد را به جریان انحرافی معرفی کرد
به گفته آقای شجریان “این تصور اشتباه هم ناشی از این بود که همه چیز را سیاسی کردهاند و مردم هم با همین مبنا فکر میکنند. در حالیکه من هیچگاه سیاسی نبودهام و همواره در کنار مردم زندگی کردهام. هنوز هم برخیها فکر میکنند که من ایران نیستم.” او که از سوی برخی از منتقدانش “مغرور” توصیف شده است، در ادامه سخنان درباره جایگاه سازهای قدیمی عنوان کرد: سازهای جدید هرگز نمیتوانند جای سازهای قدیمی را بگیرند. مثل این میماند که یک خواننده بگوید میخواهد جای شجریان را بگیرد. من جایگاه خودم را دارم و او هم میتواند فقط جایگاه خودش را داشته باشد و نمیتواند من را نفی کند. دلیلش هم این است که من سالها با مردم در ارتباط بودهام و مردم هم با من زندگی کردهاند و جایگاه من هم میان مردم کاملا مشخص است. جایگاه او هم همینطور. ساز هم مثل همین موضوع است. استاد شجریان دو سال پیش هم در یکی از مصاحبههای خود با بی بی سی در پاسخ به یکی از سوالات مصاحبه کننده مبنی بر اینکه مردم معتقدند شجریان دیگر آن شجریان سابق با آن صدا که آثاری همچون “بیداد” و “دستان” را اجرا کرد، نیست، در پاسخی تند گفت، همین که با این سن دارم می خوانم از سر مردم زیاد است! وی در پایان سخنانش گفته است که برایش فرقی میان اعتقادات و ادیان مختلف نیست و اصالت را به انسان می دهد: “تنها تعصبی که در زندگی دارم، این است که با آدم دروغگو نمیتوانم زندگی کنم و در این مورد اتفاقا دگم هستم. خودم هم هیچگاه دروغ نمیگویم. انسان با هر شکلی و هر دینی و هر ملیتی ارزش دارد. برای من سیاه و سفید یا ایرانی و غیرایرانی با هر اعتقاداتی تفاوتی نمیکند.” نکته ای که در این مصاحبه آقای شجریان بیش از هم نگاهها را به سمت خود جلب کرده این است که او ادعا می کند “هیچگاه سیاسی نبوده” است. برخلاف ادعای این استاد آواز، وی در دوسال اخیر ده ها موضع سیاسی حتی در حمایت از جریان فتنه گرفته است. او سال ۸۸ و در جریان ناآرامی های بعد از انتخابات به مواضع و اظهارات رئیس جمهوری تاخت و آشکارا به عنوان یک فعال سیاسی ابراز وجود کرد. او در گفت وگو با این رسانه انگلیسی گفت: به گفته آقای احمدی نژاد، خس و خاشاک به حرکت درآمده اند، صدای من در صداوسیما جایی ندارد، صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک است! آقای شجریان حتی نتایج انتخابات خرداد ۸۸ را مورد اشکال دانسته و مردم را از نتایج این انتخابات در بهت و حیرت خواند! وی به این مواضع هم بسنده نکرد و برای جریانی که اعتراضش به نتیجه انتخابات به مقابله به انقلاب و عاشورا رسید، سرودی خواند که به اعتقاد بسیاری کارشناسان موسیقی در نوع کارهای استاد شجریان بی نظیر است؛ نه از نوع کیفیت آهنگ و مضمون شعر بلکه به لحاظ سرعت تولید اثر. چرا که مشهور است که استاد شجریان برای تولید کارهای خود بسیار وقت صرف می کند اما از زمان سرودن شعر و تنظیم آهنگ سرود سبزها شاید یک ماه هم زمان نگذشت. محمد رضا شجریان شهریور ماه سال ۸۸ هم در برنامه دو روز اول شبکه تلویزیونی صدای امریکا شرکت کرد و در مواضع سیاسی دیگری علیه دولت دهم گفت: این دولت دیگر نمی تواند مملکت را اداره کند فقط می تواند کنترل کند. این استاد آواز همچنین در سخنان عجیبی درباره انتخابات ریاست جمهوری دهم عنوان کرد: این انتخابات نباید چنین نتیجهای میداشت. وی البته هرگز توضیحی نداد که چگونه میتوان در رسانههای ضدایرانی و محافلی که هر روز دهها توطئه سیاسی و تبلیغاتی علیه مردم ایران تدارک می بینند، حضور یافت و مدعی حمایت از مردم ایران بود؟
به دنبال شكست پروژه آمريكايي «فتنه 88» توسط مردم وزارتخانه هاي خزانه داري و امور خارجه آمريكا، تحريم هايي را عليه سپاه، بسيج و نيروي انتظامي اعمال كردند.
به گزارش خبرگزاري رويترز، آمريكا روز پنجشنبه اعلام كرد كه تحريم هاي جديدي را اين بار عليه نيروهاي امنيتي ايران اعمال كرده است.
بنا بر اين گزارش، تحريم هاي جديدي كه وزارت خزانه داري و امور خارجه آمريكا اعلام كرده اند شامل تحريم نيروهاي انتظامي ايران و «اسماعيل احمدي مقدم» فرمانده نيروي انتظامي ايران و همچنين سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران و نيروهاي مقاومت بسيج مي شود.
بر اساس بيانيه مشترك وزارت خزانه داري و امور خارجه آمريكا، از اين پس تمام دارايي هاي ارگان ها و اشخاص نام برده در اين تحريم هاي جديد تحت حوزه اختيارات قضايي آمريكا مسدود شده و تمام شركت ها، نهادها و افراد آمريكايي از تجارت با آنها منع مي شوند.
بر اساس تحريم هاي جديد وزارت خزانه داري و وزارت امور خارجه آمريكا عليه ايران، احمدي مقدم صلاحيت دريافت ويزاي آمريكا را نخواهد داشت.
«هيلاري كلينتون» وزير امور خارجه آمريكا نيز در اظهاراتي در اين رابطه با ناديده گرفتن كامل جنايات آل خليفه و آل سعود عليه مردم بحرين و با وجود گذشت حدود دو سال از ناآرامي هاي پس از انتخابات رياست جمهوري در ايران كه ردپاي آمريكا در بروز آنها كاملاً مشهود بود، اظهاراتي را در ارتباط با حوادث آن زمان مطرح كرده است.
كلينتون مدعي شد: امروز، آمريكا سه نهاد دولتي ايران را كه در سركوب هاي خشونت بار [پس از انتخابات رياست جمهوري سال 2009] نقش داشتند، تحريم كرده است.
اسماعيل كوثري نايب رئيس اول كميسيون سياست خارجي مجلس در واكنش به اين اقدام دولت آمريكا گفت: آمريكايي ها به دليل عصبانيت از ايستادگي سپاه، بسيج و نيروي انتظامي در برابر عوامل خودفروخته و وابسته آنان در فتنه 88 و خنثي كردن اين فتنه، اقدام به تحريم اين نهادها كرده است.
وي افزود: سياست مداران آمريكايي قدرت تصميم گيري شان را از دست داده اند و به همين دليل هر روز موضوع تازه اي را در رابطه با ايران از جمله تحريم يا تهديد ايران مطرح مي كنند، در حالي كه اين مسئله كهنه شده است.
كوثري تصريح كرد: اين موارد چيزي نيست كه بخواهد موجب نگراني ما شود و ما اصلاً وابستگي به آمريكا يا كشورهاي ديگر نداريم كه بخواهيم بگوييم مثلاً خيلي علاقه مند هستيم به آمريكا برويم.
حجت الاسلام «حسين ابراهيمي» نايب رئيس دوم كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي نيز در واكنش به اقدام دولت آمريكا براي تحريم سپاه، بسيج و نيروي انتظامي، اظهار داشت: اين نوع موضع گيري آمريكا سابقه دار است و البته بايد گفت كه سردار احمدي مقدم و سردار نقدي قبلاً از سوي اين كشور تحريم شده بودند.
وي افزود: آمريكايي ها در واكنش به اقدام جمهوري اسلامي ايران و كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس براي تحريم 26 مقام اين كشور كه ناقض حقوق بشر در جهان هستند، اقدام به اين تصميم گيري كرده و با اين اقدام دولت اين كشور مشخص مي شود كه اقدام ايران كار ارزشمندي بوده و شوك لازم را به آمريكا وارد كرده است و اين پيامي به آن تحريم ها بوده است.
فیس بوک (Facebook) یک سایت به اصطلاح و در لغت اجتماعی است که در چهارم فوریه سال ۲۰۰۴ راه اندازی شد؛ این سایت پس از گذشت مدت کوتاهی از آغاز فعالیت خود توانست مخاطبان زیادی را در کشورهای مختلف جهان از جمله “ایران” جذب کند.
سیاست گذاران و موسسان این سایت اهداف گسترده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را از تاسیس آن دنبال می کردند که نمونه ای از اهداف سیاسی آن را در حوادث پس از انتخابات در ایران مشاهده کردیم.
اما هدف از نگارش این گزارش بررسی اهداف سیاسی و اقتصادی فیس بوک در ایران نیست، بلکه قصد داریم تا تنها به گوشه ای از تاثیرات منفی “اجتماعی” و “فرهنگی” در این سایت که به بحث ایجاد “آلبوم تصاویر” و انتخاب یک “عکس” برای نمایه خود است بپردازیم.
اما فعالیت این سایت در کشور ما غیر قانونی است و از همین روی برای مخاطبان اینترنتی قابل دسترسی نبوده و به اصطلاح “فیلتر” است؛ اما نباید این حقیقت را نادیده گرفت که این سایت نسبتا مخاطبان زیادی در ایران پیدا کرده است.
“نام نویسی” نوشته ای است که با بزرگترین فونت پس از ورود به این سایت با آن مواجه می شوید و در ادامه آن می خوانید “نام نویسی رایگان است و همیشه خواهد ماند” که با کمی صرف وقت می توان به راحتی در این سایت عضو شد و به کاربران فیس بوک پیوست.
بر اساس این گزارش، هر روز بر مخاطبان این سایت در کشورمان افزوده می شود و به نظر می رسد که به جای فیلتر و نادیده گرفتن اثرات مخرب آن بهتر است فکری اساسی برای این پدیده جدید کرد؛ چرا که با توجه با عدم هم خوانی آن با عقاید، سنت و عرف مردم ایران، صدمات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی گسترده ای را در آینده در بر خواهد داشت.
البته در ماه های اخیر جوانان دلسوز، معتقد و ارزشی به ناچار خود را در عرصه جدیدی از جنگ نرم دیده و با عضویت در این سایت به فعالیت های انقلابی در راستای حمایت از انقلاب و اسلام می پردازند و اصطلاحا مجبور به بازی در زمین حریف شده اند؛ چه آنکه قطعا آنها نیز از اثرات مخرب فرهنگی و اجتماعی این سایت مصون نخواهند بود زیرا که ماهیت این سایت حداقل با ارزش های ایرانی-اسلامی مردم جامعه ما همخوانی ندارد که هدف از این نگارش همانگونه که در آغاز کلام به آن اشاره شد پرداختن به این موضوع نیست.
اما پس از عضویت در این سایت می توان از امکانات متعدد اینترنتی آن استفاده کرد؛ برای نمونه در این سایت می توانید با کسانی که دوست هستید گفتگو (چت) کنید یا نظرات خود را به اشتراک گذاشته و درباره آن بحث کنید؛ یا به دوست یابی بپردازید و حتی با دوستان دوست خود نیز آشنا شوید تا به یک باره اجتماع کوچک چند نفره شما و دوستانتان به یک اجتماع بزرگ چند صد نفره یا هزار نفره تبدیل شود!
اما یکی دیگر از امکاناتی که این سایت در اختیار شما قرار می دهد و آسیب شناسی همین موضوع، بحث اصلی این گزارش است، “انتخاب عکس” و ” ایجاد یک آلبوم عکس” برای نمایه خود می باشد که متاسفانه روند تاسف باری را مخاطبان ایرانی در این بخش پیش گرفته اند و به نوعی در پازل از پیش تعیین شده غرب برای ترویج بی عفتی، بی بند و باری، بی غیرتی و بی حرمتی بازی می کنند. ” اقدامی بسیار تاسف بار و البته نگران کننده”
حتما می دانید یا اگر نمی دانید بدانید که پس از عضویت در این سایت، تمام مخاطبان و کاربران فعال در آن می توانند به راحتی به نمایه شما دسترسی پیدا کنند و این اجازه را سایت و البته “خود شما” به دیگر کاربران داده اید که به راحتی شما را شناسایی کرده و در صورت لزوم به شما درخواست دوستی بدهند؛ اما نکته ای که واضح و مبرهن می باشد این است که پس از ورود به نمایه شخص دیگری اعم از دختر و پسر یا مرد و زن، شما عکس اصلی نمایه وی را مشاهده می کنید و تنها در بخش “عکس ها” یا همان “آلبوم عکس ها” کاربر می تواند دیگر تصاویر مربوط به خود را از دید شما پنهان کرده و آنها را تنها برای دوستان یا برخی از آنها به نمایش بگذارد.
اما بسیاری از کاربران ایرانی، (مخصوصا خانم ها) فیس بوک در بخش انتخاب “عکس نمایه خود” عکسی بد پوشش و بی حجاب را انتخاب می کنند که این موضوع نگران کننده است؛ کافی است شما نام یکی از همکاران، همکلاسی ها، هم دانشگاهی ها، هم محله ای ها و … را که احساس می کنید در این سایت عضو است را پس از عضویت در این سایت جستجو کنید، که در اغلب موارد در صورت عضویت این افراد، با عکس های “عجیبی” مواجه می شوید که باعث تاسف و ناراحتی شما می شود!
سوال اینجاست که چرا باید برخی از مردم کشورمان در مواجهه با این پدیده به این شکل منفعلانه برخورد کرده و به راحتی استحاله شوند؟ البته تمام کسانی که عکس های بد پوشش را در این سایت قرار می دهند جاهل مقصر نیستند و در حقیقت این موضوع را به عنوان یک عرف قبول کرده و باورشان شده که تنها در یک “اتاق خصوصی” که دوستان هم جنسشان آنها را می بینند مشغول زندگی روزمره خود هستند؛ و نا گفته نماند کسانی هم هستند که با اغراض فرهنگی و اجتماعی اقدام به این کار می کنند.
اما تمام ماجرا به “عکس نمایه” ختم نمی شود! در قسمت “آلبوم عکس ها” نیز بسیاری از کاربران فیس بوک با قرار دادن عکس های خصوصی و خانوادگی خود در انظار عمومی به حریم شکنی می پردازند؛ طوری که به نظر می رسد برایشان “عرفی موجه” شده است؛ در برخی از این موارد شما عکس های خانوادگی دوستان و همکاران خود را با پوششی متفاوت و البته نامناسب می بینید که برایتان باور کردنی نیست!
برای نمونه شما در پایان این گزارش عکس هایی را از نمایه برخی مخاطبان فیس بوک که خود آنها در اختیار عموم جامعه قرار داده اند و یا عکس هایی را که در قسمت “آلبوم عکس های” برخی کاربران این سایت و بدون دوست شدن با آنها می توان مشاهده کرد را می بینید، که با آنکه قطعا خود این افراد با کمال میل و رضایت آنها را در اختیار عموم قرار داده اند اما چهره آنها را به خاطر رعایت اخلاق شطرنجی کرده ایم.
به نظر می رسد غرب برای ترویج بدحجابی، بی عفتی، بی حرمتی و البته فحشا راه جدیدی را در پیش گرفته است که نیازمند هوشمندی مردم و البته مسئولان در مواجهه با آن است؛ که در صورت ادامه این روند نه “حریمی” می ماند و نه “حرمتی”
این عکس ها تنها با چند دقیقه جستجو از میان هزاران عکسی که آزادانه در اختیار تمام کاربران “فیس بوک” قرار داده شده جمع آوری شده است؛ قضاوت با شما
منبع: عصر امروز
خبرگزاري فارس: حاج عيسي گفت: اينكه كسي روزي با امام (ره) بوده معيار اينكه امروز در خط امام (ره) باشد، نيست، برخي افراد كه آن زمان دور امام بودند و حرف امام (ره) را ميشنيدند و ايشان كمكشان ميكرد، امروز به راه ديگري رفتهاند.
به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، پاييز 88 بود كه به جماران رفته بودم و آنجا براي نخستين بار حاج عيسي را ديدم؛ بي اغراق بعد دو سال برق چشمانش هنوز در ذهنم مانده است. خيلي وقت بود كه پيگيري ميكردم تا نشانهاي از حاج عيسي پيدا كنم و در كنارش بنشينم و او از امام برايم بگويد؛ بعد از آن همه وقت به آرزويم رسيدم.
در طول مسير غرق در تفكراتم بودم كه چگونه با يار امام خميني (ره) روبرو خواهم شد؛ بعد از 3 ساعت به منزل حاج عيسي رسيدم؛ من و حاج عيسي و همسرش در خانهاي باصفا بوديم و باصفاتر از آن، اين بود كه توانسته بودم در مقابل پيرمردي زانو بزنم كه سالها در محضر خوب خوبان زانو زده بود؛ هنوز هم نور امام در چهرهاش موج ميزد.
در ابتدا به حاج عيسي گفتم «آمدم تا از خاطرات امام برايم بگوييد»؛ اشك در چشمهايش حلقه زد و گفت «راستش وقتي امام خميني (ره) به رحمت خدا رفتند، حاج احمد آقا به من فرمود كه تا چهلم امام بيشتر زنده نخواهي ماند و همينطور هم شد، من روز چهلم امام خميني (ره) به شدت بيمار شدم و به كما رفتم؛ اما خدا خواست كه زنده بمانم و اين مسئوليت بزرگ (نقل خاطرات امام) را بر عهده بگيرم تا انشاءالله و به لطف خدا بتوانم با تعريف اين خاطرات، راه امام را به جوانان معرفي كنم».
حاج عيسي درباره سكونتش در قم ميگويد «ديگر نميتوانستم جماران را بدون امام تحمل كنم و از آنجا به قم آمدم».
حاج عيسي جعفري فرزند اسدالله، پيرمردي است كه مردم ايران او را به نام خادم امام خميني (ره) ميشناسند؛ وي در سال 1306 در روستايي نزديك قم به نام ابرجس به دنيا آمد. وي قبل از پيروزي انقلاب در قم دكان جگركي داشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و اقامت حضرت امام (ره) در جماران، مرحوم حاج احمدآقا در جستجوي فردي مطمئن بود تا بتواند امور دفتر و منزل حضرت امام را به او بسپارد؛ تا اينكه از طريق خواهر حاج عيسي كه اقليم خانم نام داشت و مدتها در نجف خدمتگزار بيت حضرت امام بود، حاج عيسي به اين خانواده معرفي شد. اين خادم امام با رها كردن منزل و كسب و كار به تهران آمد و از سال 1360 جزو نخستين كساني شد كه به خدمت صادقانه در دفتر حضرت امام پرداخت.
حاج عيسي جعفري كه هنوز هم درد دوري از امام در چهرهاش موج ميزند، درباره تحمل ايام بعد از رحلت امام خميني (ره) ميگويد: وقتي آقاي خامنهاي به عنوان رهبر انتخاب شدند، ما خيلي آرام شديم. خدا رحمت كند حاج احمد آقا و خود امام را كه خيلي به اين مسئله اهميت ميدادند. يادم هست روزي آقا به عنوان رئيس جمهور در سازمان ملل سخنراني كردند. بعد از صحبتهاي ايشان حاج احمد آقا در اتاق امام را باز كرد و آمد بيرون و گفت «حاج عيسي! امام تمام صحبتهاي آقاي خامنهاي را گوش داد و بعد گفت كه ايشان به درد رهبري ميخورد».
خادم امام خميني (ره) به شب رحلت امام اشاره كرده و يادآور ميشود: شبي كه امام از دنيا رفتند، به بيمارستان رفتيم؛ پزشكان، بالاي سر امام بودند و در حال تقلا براي اينكه كاري انجام دهند. حاج احمد آقا گفتند «اين تلاشي كه داريد ميكنيد فايدهاي هم دارد؟» دكترها گفتند «خير، ديگر تلاش نتيجهاي ندارد» حاج احمد آقا گفتند «اگر فايدهاي ندارد، پس ديگر اينقدر اذيتش نكنيد و رهايش كنيد تا راحت باشد» و دكترها امام را آزاد گذاشتند و چند لحظه بعد امام عروج كردند و به ملكوت اعلي رفتند.
همان موقع بود كه آقاي هاشمي گفتند «همين الان اعلام كنيم كه امام فوت كردند» اما حاج احمد آقا موافقت نكردند و گفتند «صبر كنيد تا زمانش فرا برسد» بعد از آن در همان بيمارستان آقاي خامنهاي را خواستند و هيئت امنا سريعاً جلسهاي را تشكيل دادند و در اتاق ديگري رفتند.
چند دقيقه بعد ديدم كه حضرت آقا از اتاق بيرون آمدند و از پذيرش مسئلهاي طفره ميرفتند كه حاج احمد آقا دنبال ايشان آمدند و با اصرار فراوان از ايشان خواهش كردند؛ ايشان را مجدداً به اتاق بردند و همان جا بود كه حاج احمدآقا با تلاش فراوان حضرت آقاي خامنهاي را راضي كردند كه اين مسئله را بپذيرند و هيئت امنا نيز به ايشان رأي دادند.
حاج عيسي ادامه ميدهد: امام به راحتي امام نشد؛ ايشان به واسطه رابطه با خدا امام امت شده است. ايشان ساعت 2 نيمه شب بيدار ميشدند و نماز ميخواندند؛ بعد هم تا نزديك نماز صبح مشغول قرائت قرآن ميشدند؛ ايشان به قدري غرق در مناجات و گريه بودند كه بسيار عجيب بود؛ البته ما از پشت شيشه ميديديم و آن موقع كسي در اتاق نبود.
خادم امام خميني (ره) با بيان خاطرهاي از ديدار مردم با رهبر كبير انقلاب اسلامي و اشتياق ايشان براي ديدار ميگويد: امام بعد از ساعت 8 صبح و گرفتن گزارش و نامهها، در حياط قدم ميزدند و اگر جمعيتي در حسينيه بود، ايشان به ملاقات آنها ميرفتند و گاهي حسينيه 2 بار مملو از جمعيت بود؛ يكبار جمعيتي از مشهد و تربت حيدريه آمده بودند و دو بار حسينيه پر شد. بار دوم كه امام از حسينيه بيرون ميآمدند، جمعيتي در سه راهي بيت ايستاده بودند و شعار ميدادند كه ما تا امام را نبينيم از جماران نميرويم.
حضرت امام اتفاقاً صداي آنها را شنيدند و فرمودند «برو بگو اينها بيايند تو حياط تا من ببينمشان»؛ در سه راهي بيت، آقاي بابايي ايستاده بودند، به او گفتم «امام فرمودند كه اجازه بدهيد اينها داخل بيايند»، گفت «اينها كارت ندارند و نميشود بييند»؛ گفتم «خب شما براي چه اينجا ايستادهاي» گفت «براي امام»؛ گفتم «خب خود امام گفتهاند كه اجازه دهيد بيايند داخل حياط» بالاخره با اصرار، نگهبان را راضي كردم و آن جمعيت داخل حياط شده و با امام ديدار كردند. امام مردم را خيلي دوست داشتند.
وي ادامه ميدهد: يكبار بعد از ديدار مردم با امام خميني (ره)، گروهي از اين ديدار جا مانده بودند؛ آقاي انصاري زنگ زد و گفت «يك گروهي از راه دور با مينيبوس به ملاقات امام آمدهاند، به امام بگو براي ديدار با مردم تشريف ميآورند؟» موضوع را به امام گفتم و ايشان فرمودند «قباي من را بياور» قباي ايشان را آوردم؛ جمعيت داخل حياط 150 نفري ميشد.
از حاج عيسي پرسيدم: «چرا امام دوست نداشتند فرزندان و نوههايش و در يك كلمه اهل بيتشان وارد سياست شوند؟» كه نگاهي عميق به من كرد و چند لحظهاي سكوت. سرش را بالا گرفت و گفت «بهتر است در مورد اين موضوع صحبت نكنيم». دل پر خوني داشت از آنان كه دم از امام ميزنند و ادعا دارند و گفت «مطمئن باشيد خدا نخواهد گذاشت كه كسي از اسم امام سوء استفاده كند و مردم نيز به اين راحتيها رضا نميدهند؛ آنهايي كه در اين راه بيايند موفق نخواهند شد و فقط خودشان را خراب ميكنند و عقب مياندازند و دوراني طول ميكشد كه بيايند سرجاي اولش و نخواهد شد».
حاج عيسي درباره ملاقاتهاي امام خميني (ره) گفت: من معمولاً اجازه نداشتيم در ملاقاتهاي ايشان با شخصيتها حضور پيدا كنم به جز يك بار؛ آن هم وقتي «شوارد نادزه» وزير امور خارجه شوروي نماينده گورباچوف براي دادن جواب نامه پيش امام آمده بود و ما هم آنجا بوديم.
وقتي امام آمد، شواردنادزه نگاهش كه به امام افتاد رنگش سفيد شد و نطقش كور شد؛ شروع به خواندن از روي نوشتهاي كه آورده بود، كرد. پس از آن امام فرمودند «اينها جواب نامه من نيست كه تو ميگويي» و او دوباره همان صحبتهاي خود را ادامه داد و امام فرمود «لابد متوجه نشده كه من برايش چي نوشتم كه اينطور جواب ميدهد» ولي او همچنان ادامه ميداد و دفعه سوم امام بلند شد و گفت «ما ميگوييم ما نميميريم، ما زنده هستيم ما از اين عالم به عالم ديگري هجرت ميكنيم و آنجا بايد جواب اين چند روزه كه در اين دنيا هستيم را بدهيم و اين خيلي مهم است كه ما باور كنيم در اين عالم موقت هستيم».
خادم امام خميني (ره) در ادامه با اشاره به خاطراتي از كساني كه روزي دور امام بودند و الان در خط امام نيستند، بيان كرد: اينكه كسي روزي با امام (ره) بوده معيار اينكه امروز در خط امام (ره) باشد، نيست. ميرحسين موسوي در آن زمان نخست وزير بود كه وسط كار استعفا داد و آقا نيز به او اعتراض كرد و امام هم قبول نميكرد و همه اينها فقط به خاطر آن بود كه شيرازه كشور حفظ شود. برخي كساني كه آن زمان دور امام بودند و حرف امام را ميشنيدند و امام كمكشان ميكرد، امروز به راه ديگري رفتهاند.
وي ادامه ميدهد: من يك مسئلهاي در مورد آقاي منتظري به شما بگويم. يك سال بود كه حاج احمد آقا هر هفته به قم ميرفت. ما خيال ميكرديم كه ايشان در حوزه علميه قم درس ميخواند ولي يك روز آمد و خودش را جلوي امام به زمين زد؛ امام (ره) فرمودند «چه شده است؟» و حاج احمد آقا گفت «ناراحتم، ديگر خسته شدهام و ديگر نميتوانم. دكتر گفته است 10 روز استراحت كن»، امام گفتند «خب برو استراحت كن. بلند شو و برو».
حاج عيسي بيان ميدارد: بعد از اين زنگ زد و گفت آقاي منتظري به آنجا آمدند. وقتي اينگونه افراد ميآمدند خدمت امام ديگر ما نميتوانستيم داخل برويم. فقط من يك خواهر زاده داشتم كه در داخل خانه امام كار ميكرد. او برايمان تعريف كرد كه وقتي آقاي منتظري جلوي امام نشست، نامهاي را بيرون آورد و خدمت امام داد؛ امام تا نامه را نگاه كردند دو دستي بر سر خودشان زدند و گفتند «ما اين همه تقلا كرديم تا كشور را از چنگال آمريكا نجات دهيم، آن وقت شما ميخواهيد دوباره دو دستي كشور را تقديم آمريكا كنيد».
وي ميافزايد: آنهايي كه اين كارها را ميكنند بايد بدانند كه امروز امام از آنها ناراحت ميشود؛ اما ما انسانها بايد به فكر عاقبت خويش باشيم، ما هيچ وقت فكر نميكرديم عاقبت منتظري اين طور شود. حاج احمد آقا يك سال با مأموريت از طرف امام (ره)، قم ميرفت و منتظري را نصيحت ميكرد كه اينها كه دورهاش كردهاند، آدمهاي خوبي نيستند و بايد مواظب عاقبت خويش باشد ولي منتظري گوشش به اين نصيحتها شنوا نبود.
خادم امام خميني (ره) اظهار ميدارد: در واقع امام خميني(ره) بسيار به اطراف خود دقيق بود و تمام دنيايي را كه امروز ميگذرد، امام بيست سال پيش، پيش بيني كرده بودند. در خاطر دارم كه يك روز امام و حاح احمد آقا با هم در حال قدم زدن بودند، حاج احمد ايستاد و گفت «شوروي ابرقدرته، آمريكا ابرقدرته، چين ابرقدرته.» امام ايستاد و محكم به سينهاش زد و گفت ما هم هستيم. حالا امروز همه اقرار كردند كه ما هم هستيم و از ما هم واهمه دارند و هر روز هم دارند برايمان يك توطئه و نقشهاي ميچينند. امام تعيين كرده است كه جمهوري اسلامي بايد باشد و با اين رهبري، انشالله اين انقلاب به قيام جهاني ملحق ميشود.
وي ميافزايد: يك روز آقاي ايوبي كه در دفتر امام هستند، تماس گرفتند و گفتند ما قند تبرك كرده و آب تبرك كرده ميخواهيم؛ سه تا استخاره هم نياز داريم و يك مريض هم داريم كه بگوييد امام برايش دعا كند. بنده خدمت امام رسيدم و يك پارچ آب بهش دادم، كمي قند را هم تبرك كرد و بعد گفتم سه تا استخاره هم هست، گرفتند و جواب دادند، بعد گفتم آقا يك مريض هم هست دعا كنيد برايش. دعا كرد و خودم خجالت كشيدم. گفتم «آقا!» فرمودند «بله»، گفتم «من خيلي مزاحم شما ميشوم من را ببخشيد». نگاهش هنوز در يادم هست، نگاهم كرد و گفت «من اصلاً شما را دوست دارم.» يعني امام اين قدر نسبت به ديگران محبت داشتند.
حاج عيسي در ادامه خاطراتش ميگويد: دستگاهي توي جيب امام بود و دكترها هميشه شبها ميرفتند و آن را تنظيم ميردند. يك و نيم بعد از نصف شب بود كه با دكترها رفتيم خدمت امام؛ هر چه در زديم امام در را باز نكردند. از اينكه امام در را باز نميكردند، متعجب شدم و به ناچار مجبور شدم، در را باز كنم. داخل رفتم و ديدم امام نيستند، به دكترها خبر دادم گفتم امام نيستند، گفتند مگر ميشود، گفتم بيايد خودتان ببينيد. دكترها هم آمدند ديدند بله ايشان نيستند.
وي افزود: تمام خانه را گشتيم اما امام را پيدا نكرديم، ترسيديم حاج احمد آقا را خبر كنيم، سكته كنند، ميخواستيم فرماندههان را خبر كنيم سر و صدا شود. در حياط خانه ميچرخيديم، بعد از نيم ساعت رفتيم ديديم امام سرجايش در تختش دراز كشيده است و هيچ وقت معلوم نشد، امام در آن مدت كجا رفته بود و چطور رفت و آمد كه هيچكس نفهميد و ايشان را نديد. البته اين خاطره را يك نفر از اهالي دفتر كه خيلي هم ادعا دارند كه ما اين چنين و آن چنان هستيم به نقل از خودش تعريف كرده است؛ در حالي كه آن شب اصلاً كسي آنجا نبود و بعدها نيز خبردار نشدند. من خودم چند وقت پيش در مجلسي اين خاطره را تعريف كردم و آنها از زبان من شنيدند و بعد به نام خودشان خاطره را ثبت كردند و در كتاب چاپ كرده و ادعا كردند كه ما آن شب آنجا بوديم و ديديم كه امام در اتاق نيست.
حاج عيسي اظهار داشت: ما يك عكاس در بيت داشتيم كه به «حاج رضا» معروف بود. من يك روز به او گفتم بيا از من و امام يك عكس بگير. گفت: آخر چطوري؟ گفتم: شما بيا با دوربينت پشت درخت بايست. امام كه از اتاق آمد بيرون تا برود ناهار، من ميروم كنار امام ميايستم و شما از ما عكس بگير. وقتي امام بيرون آمد، ديدم حاج احمد آقا بغل امام ايستاده است و نقشه من نقش بر آب شد. گردن كج كردم كه حاجي جلو نيايد. همان موقع آقا رضا جلو آمد و حاج احمد، آقا رضا را ديد، گفت: «اِ، حاج رضا چه وقت خوبي اومدي، بيا يك عكس از من و حاج عيسي و امام بگير.»
خبرگزاري فارس: اپوزيسيون و گروه ضدانقلاب در پروژه الماس فريب نشان داد كه دشمنان ايران از چه حماقتهاي بزرگي رنج ميبرند. مدحي در يكي از مصاحبههايش بهصورتي هوشمندانه خطاب به نوريزاده (از عوامل ضدانقلاب) ميگويد: ما كميته "تقويت و جلوگيري از حفظ نظام! " داريم و نوريزاده هم او را تأييد ميكند.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، طي روزهاي اخير، ضدانقلاب و اپوزيسيون خارجنشين، غافلگير از شكست در پروژه امنيتي ـ اطلاعاتي الماس فريب و ماجراي دولت در تبعيد مشغول اوهامگويي و ايراد حرفهاي مضحك شدهاند.
دروغهاي اوهامگونهاي مثل اينكه ما از قبل ميدانستيم مدحي نفوذي است يا ما سادهدل بوديم كه حرفهايش را قبول كرديم و . . . .
اين در حالي است كه نگاهي به گفتوگوها و مصاحبههايي كه قبل از پخش مستند الماس فريب در سيماي جمهوري اسلامي ايران توسط افرادي مثل نوريزاده با اين عنصر نفوذي وزارت اطلاعات انجام شده يا تعريف و تمجيدهايي كه اين قبيل افراد از "تيمسار " يا همان "سردار مدحي " داشتهاند، نشانگر دروغ بودن تمام اين ادعاها و در عين حال توانمندي عميق وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران در پيشبرد اهداف امنيتي كشور و بياعتبار كردن اعضاي اپوزيسيون ايران نزد يكديگر است.
به طور مثال، عليرضا نوريزاده در يكي از برنامههاي خود با عنوان "پنجرهاي رو به خانه پدري " در مورد مدحي اينچنين ميگويد:
"_او با اقتدار صحبت ميكند . . . حرفهايش بسيار تأثيرگذار است . . . اين براي من خيلي تأثيرگذار بود. انساني كه توي جبهه سلامتياش را از دست داده و تمام تنش پر از درد است و شيميايي است. و پر از درد و خاطره است (اين حرفها را ميزند . . . !) ".
و پس از برقراري ارتباط تلفني با مدحي اينگونه با او صحبت ميكند:
"_ بهت سلام ميكنم سردار . . . ميدونم كه با كار سنگيني كه الآن داري ميكني خستهاي. ولي آدم وقتي عاشق باشه كار ميكنه . . . ".
نوريزاده به عنوان بخشي از ويترين ضدانقلاب و اپوزيسيون در نحوه تعامل با الماس فريب! وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران، همچنين مقابل صحبتها و عبارتهاي كنايهدار مدحي كه هر مخاطب معمولي نيز ميتواند به غلط يا مطايبه آميز بودن آنها پي ببرد، هيچ عكسالعملي كه حاكي از فهم و شعور وي نسبت به اين عبارات غلط باشد، از خود نشان نميدهد و حتي در جاهايي آنها را تأييد هم ميكند.
مدحي در يكي از صحبتهاي خود با نوريزاده كه فيلم آن روي سايت يوتيوب نيز قرار دارد، ميگويد: "ما در ايران كميته تقويت و جلوگيري از حفظ نظام داريم " و نوريزاده كه خود را يك روزنامه نگار بينالمللي و كاركشته در سياست ميداند به هيچ وجه متوجه خطاي فاحش اين جمله مدحي نميشود و از وي نميپرسد كه كميته جلوگيري از حفظ نظام ديگر چيست . . .؟!
نوريزاده در صحبتهاي خود پس از پخش مستند الماس فريب و برملا شدن عمليات هوشمندانه وزارت اطلاعات در عمق جبهه ضدانقلاب پس از اخذ نتيجه، به فرافكني روي آورده و حتي مدعي است كه از قبل متوجه نقشههاي طرح الماس فريب بوده است.
او كه در گفتوگوهاي خود با مدحي قبل از اين ماجرا، همواره از وي به عنوان "سردار " يا "سردار عزيز " نام ميبرد؛ در يكي از مصاحبههاي تلفني با مدحي هنگامي كه او در مورد بيت رهبري و پاكدستي آن در مسائل اقتصادي سخن ميگويد نوريزاده بهخلاف سياق هميشگي خود، نهتنها هيچ عكسالعملي نشان نميدهد بلكه همچنان مشتاقانه به شنيدن حرفهاي مدحي ادامه داده و در ادامه با بيان اينكه "اگر آدم با سردار! بنشيند و حرف بزند، تا صبح ادامه ميدهد "، ميگويد: "ما در اين صحبتها سردار را ول نميكرديم ".
نوريزاده كه پس از پخش الماس فريب مدعي است كه سادهدل بوده؛ رفتارهايي تا قبل از برملا شدن اين پرونده دارد كه بهتر است آنها را كودن بودن نوريزاده و امثال او بدانيم تا سادهدلي آنها.
مثلاً مدحي در صحبتهاي خود با نوريزاده از دو شخص پيرامون مسائل فساد اقتصادي نام ميبرد كه نام فاميل اولي فاميل يك بازيگر مشهور است و دومي نام فاميل يك فوتباليست شهير ايراني و البته نوريزاده به هيچ وجه متوجه اين شوخيها نميشود.
در بحث كودن بودن مصاحبهگران شيفته سردار مدحي همين بس كه وقتي او ميگويد: "در ايران 11 ميليون نفر به موسوي رأي دادهاند "، كسي به او اعتراض نميكند كه رقم صحيح 13 ميليون است نه 11 ميليون. البته نوريزاده كه در ماجراي شرور ريگي هم كوس رسوايي خود را بيش از پيش به عالم نواخت، گافهاي خندهدار و متناقض ديگري هم در ارتباط با پروژه الماس فريب و شخص سردار مدحي دارد.
او در يكي ديگر از گفتوگوهاي متعددش با مدحي خطاب به او ميگويد:
"من به شما درود ميفرستم " و در ادامه اين مدحي است كه در صحبتهايش، زيركانه جملهاي را ميگويد كه نه نوريزاده و نه ساير مغزهاي كرمخورده اپوزيسيون خارجنشين متوجه آن نميشوند.
مدحي ميگويد: "رهبران جنبش سبز تا آخر با مردم نخواهند ماند ". او تاكيد ميكند: "جنبش سبز معني ندارد " و نيز پيرامون رابطه خود با ايران به كنايه ميگويد: "هم صداها ركورد شد هم صحبت من هم صحبت آنها " و جالب است كه نوريزاده و ساير عوامل پرمدعاي سلطنتطلب، به همين سادگي در يد بااقتدار سربازان گمنام امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف اسير ميشوند و خود نميفهمند.
تمام اين موارد در حالي مطرح شد كه ضدانقلاب پس از غافلگيري در پروژه الماس فريب چهرهاي به مراتب مضحكتر از قبل از افشاگري مدحي به خود ميگيرد.
حالا ديگر آنها كه سردار و تيمسار را قبل از بردن نام از مدحي به هيچ عنوان از ياد نميبردند از او به عنوان مدحي خالي نام ميبرند.
خندهدارتر آنكه عليرضا نوريزاده كه در ماجراي الماس فريب، هم آبروي نداشته اپوزيسيون را پيش از پيش برد و هم آبروي سرويس اطلاعاتي انگلستان را، در برنامهاي مدعي ميشود كه صحبتهاي مدحي در مستند الماس فريب اساساً در ايران نبود و مبلماني كه در فيلم وجود دارد نشانگر آن است كه مصاحبه در بانكوك پايتخت تايلند ضبط شده است!!!
او همچنين ماجراي نيمهكاره ماندن سفر مدحي به اسرائيل و حضور ناگهاني او را در ايران غيرممكن اعلام ميكند و اين در حالي است كه انگار ماجراي دستگيري شرور تروريست ريگي را در آسمان ايران و توسط سربازان گمنام امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف از ياد برده است.
در اين ميان اما كودنهاي ضدانقلاب ديگري هم بودند كه با حضور در پروژه الماس فريب و شكست در آن برگي ديگر از احمق بودن دشمنان نظام جمهوري اسلامي ايران را رقم زدند.
گروه مبارزان راه آزادي، خودنويس، روزنامه گاردين و . . . نيز ديگراني بودند كه طي اين مدت در تور امنيتي ـ اطلاعاتي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران اسير شده اما خود بيخبر از ماجرا، به تعريف و تمجيدهاي آنچناني General madhi (ژنرال مهدي)!!! مشغول بودند.
در ماجراي پرونده الماس فريب، فضاحت ضدانقلاب و عناصر خودفروخته سرويسهاي امنيتي انگليس و آمريكا البته بسيار دامنهدارتر نيز هست.
در روزهايي كه هنوز مدحي يا همان سردار مدحي عناصر سلطنتطلب، در جبهه ضدانقلاب حضور داشت، نوريزاده به عنوان مهره فعلي ضدانقلاب در رسانههاي اپوزيسيون در پاسخ به عدهاي كه بحث خطرناك بودن مدحي را با توجه به سوابقش مطرح ميكنند؛ در يكي از برنامههايش ميگويد كه در انتخاب افراد بسيار دقت دارد و حتي براي تحقيق از مدحي آدم فرستاده و از او مطمئن است!
وي با بيان اينكه: "هركس به حرف من گوش كند در دام نميافتد " تصريح ميكند كه اطلاعات مدحي موثق است.
او ميافزايد: "من ميدانم با زدن بعضي حرفهاي ديگر تهمتها عليه من و مدحي آغاز ميشود. " و اين در حالي است كه بايد گفت امثال نوريزاده هماكنون بايد براي پاك كردن اين فضاحت به خودتهمتي روي بياورند.
او در همين برنامه تلويزيوني تاكيد ميكند كه تمام اطلاعات خود را با مدحي چك ميكند ضمن آنكه ميدانسته مدحي يك مقام بلندپايه است و تا وقتي از ايران خارج نشده و حركتش را شروع نكرده نيازي به معرفي او نبود.
عليرضا نوريزاده تصريح ميكند كه: "مدحي از بهترينها است ".
مدحي در پروژه امنيتي ـ اطلاعاتي الماس فريب حتي بر جا گذاشتن ردپاي ذكرشده نيز بسنده نميكند و نشانههاي ديگري را نيز برجا مي گذارد تا پس از برملا شدن حد حماقت اپوزيسيون ضدانقلاب و حتي سرويسهاي امنيتي انگلس و آمريكا كسي را ياري كتمان اين كودني نباشد.
او براي دولت در تبعيد اساسنامه و مرامنامهاي تنظيم كرده است كه نكات بسيار جالبي در آن وجود دارد. براي مثال در يكي از بندهاي اين اساسنامه آمده است:
"چنانچه برنامههاي دولت نتواند آراي نصف + 1 را كسب نمايد، مجلس و دولت منحل!!! و انتخابات بعدي ظرف مدت يك ماه برگزار ميشود
حکم انفصال از خدمت حمید بقایی باز هم حاشیه ساز شد. صبح امروز رييس ديوان عدالت اداري از تجديدنظرخواهي حكم انفصال از خدمت «حميد بقايي» خبر داد. اما از اعلام قطعی خودداری کرد. این در حالی است که سازمان میراث فرهنگی از نقض حکم حمید بقایی خبر داد.
حجتالاسلام و المسلمين محمدجعفر منتظري درگفتوگو با ايسنا، با اشاره به تقاضاي تجديدنظرخواهي معاونت حقوقي رياست جمهوري درخصوص حكم 4 سال انفصال از خدمت «حميد بقايي» گفت: «راي تجديدنظرخواهي صادر شده، ولي به جهت برخي اشتباهات در راي صادره، قرار است اين راي مجددا مورد بررسي قرار گيرد.»
رييس ديوان عدالت اداري كه حاضر نشد، هيچ توضيحي دربارهي مفاد راي صادره بدهد، تاكيد كرد كه قطعا اين راي در تجديدنظر مورد رسيدگي قرار گرفته و پس از رفع اشكالات شكلي راي قطعي اعلام خواهد شد.
اما خبرگزاری ایرنا به نقل از روابط سازمان میراث فرهگی و گردشگری اعلام کرد که شعبه تشخيص ديوان عدالت اداري حكم انفصال 'حميد بقايي' رييس پيشين سازمان ميراث فرهنگي را نقض كرده است.
در همین حال علياكبر بختياري، مديركل حوزه رياست ديوان عدالت اداري در گفتوگو با فارس در خصوص اظهارات مطرح شده در خصوص نقض حكم انفصال از خدمت بقايي اظهار داشت: اين شعبه تصميم به نقض حكم انفصال گرفته اما بلافاصله بعد از آن، دادرسان اين شعبه اعلام اشتباه كردند و اين پرونده براي رسيدگي به اين اشتباه به شعبه ديگر تشخيص ارسال شده است.
به گفته بختياري قضات اين شعبه ابتدا تصميم به نقض حكم انفصال بقايي گرفتند و بعد از اينكه متوجه اشتباه خود شدند، پرونده با نظر رئيس ديوان عدالت اداري، براي رسيدگي به شعبه ديگر ارجاع شد.
ديوان عدالت اداري به دليل استنكاف «حميد بقايي» از اجراي راي ديوان كه مربوط به زمان رياستش در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري بود، بر اساس ماده 37 قانون ديوان عدالت اداري مصوب سال 85، معاون اجرايي رييسجمهور را به چهار سال انفصال از خدمات دولتي محكوم كرده بود.
خانم زهرا مصطفوي، دختر بنيانگذار انقلاب اسلامي، گفت: خدا شاهد است كه اين اعتقاد قلبي من است كه الآن بهترين فرد را داريم و چه انتخاب خوبي بود.
وي در يك مصاحبه كه به بيان خاطرات حضرت امام(ره) مي پرداخت، افزود: به خاطرم هست، 4-3 روز بعد از جريان آقاي منتظري كه ايشان از قائم مقامي كنار رفتند، پيش امام نشستم و گفتم: «اگرچه زشت است كه من اين حرف را بزنم، اما بالاخره آدميزاد از اين دنيا مي رود و من به نظرم مي رسد فردي را نداريم كه جانشين شما باشد. آيا بهتر نيست كه شورايي باشد؟» تا اين حرف را زدم، گفتند: «چرا نداريم؟» گفتم: «به نظر مي آيد چنين فردي نيست.» گفتند: «چرا، آقاي خامنه اي».
خانم مصطفوي تصريح كرد: صرف نظر از سخن امام، من واقعاً و قلباً به رهبر معظم انقلاب اعتقاد دارم. خدا شاهد است كه اين اعتقاد قلبي من است كه الآن بهترين فرد را داريم و چه انتخاب خوبي بود. هيچ كس نمي توانست اين طور محكم در برابر آمريكا و دشمنان بايستد و از ملت دفاع كند. گاهي اوقات وقتي ايشان مطلبي را مي گويند، خيلي ياد امام مي كنم و مي بينم گويا همان گفته هاست. من بسيار به ايشان اعتقاد دارم و لذا هرچه بگويند اطاعت مي كنم.
دختر حضرت امام(ره) گفت: من معتقدم در رأس يك كشور اسلامي قطعاً بايد ولي فقيه باشد و فقط ولي فقيه است كه مي تواند به معناي حقيقي، كشور را حفظ كند؛ انتخابي هم كه مردم به صورت مستقيم يا غيرمستقيم مي كنند، انتخاب درستي است. مردم تشخيص درستي دارند.
گروهك تروريستي پژاك در تازه ترين اقدامات خرابكارانه خود قصد نفوذ به مراكز نظامي را دارد.
بر همين اساس گروهك تروريستي پژاك اقدام به تهيه كارت هاي شناسايي جعلي برخي از نهادها مانند سپاه و بسيج نموده و جهت نفوذ در برخي مقرهاي نظامي و انتظامي جمهوري اسلامي ايران آنها را در اختيار عوامل عملياتي خود قرار داده است.
عزت الله سحابي عضوغيررسمي گروهك غيرقانوني نهضت آزادي در حالي در سن 81 سالگي درگذشت كه همچنان در خط ضديت و مخالفت با نظام جمهوري اسلامي قرار داشت. خبر مرگ وي با واكنش هايي مواجه بود كه عجيب ترين آن يادداشت «علي مطهري» نماينده مردم تهران در مجلس بود كه در روزنامه شرق درج گرديد.
وي سحابي را فردي متين خواند كه پخته سخن مي گفت و از استاد شهيد مطهري تأثير پذيرفته بود و در حالي كه «اصل ولايت فقيه چندان براي او قابل هضم نبود!»، «دلگير از جمهوري اسلامي» چشم از دنيا فرو بست؟! وي در نهايت نتيجه مي گيرد كه «در مجموع ما با تيپ نهضت آزادي خوب برخورد نكرديم»! و اگر مطهري زنده بود «افرادي مانند مهندس سحابي با رضايت بيشتري از جمهوري اسلامي به جهان ابدي سفر مي كردند.»
در بررسي اين يادداشت توجه به چند نكته ضروري است:
1- آنچه علي مطهري از آن رنج مي برد، نگاه وارونه اي است كه متأسفانه وي گاه در تحليل مسائل اجتماعي -سياسي با آن مواجه است كه آخرين آن طرح اين ادعاست كه : «سحابي دلگير از جمهوري اسلامي چشم از دنيا فرو بست!»
به واقع ايشان گويا از انقلاب طلبكار است و با محور قرار دادن افراد، از انقلاب مي خواهد پاسخگو باشد كه براي ايشان چه كرده است؟ در حالي كه اين افراد و گروه هاي سياسي هستند كه وامدار و مرهون نظام اسلامي بوده و بايد مشخص نمايند كه براي انقلاب اسلامي و ملت سرفراز ايران چه كرده اند؟! لذا اگر قرار باشد در اين ميان كدورت و دلگيري وجود داشته باشد، اين ملت و نظام اسلامي است كه از افرادي چون سحابي طلبكار است كه چرا نان و نمك انقلاب را خورده و نمكدان شكسته اند؟!
آنچه كه تاريخ بدان شهادت مي دهد، آن است كه اين انقلاب اسلامي نبود كه افرادي چون سحابي و دوستانش را از خود راند، بلكه حضرت امام(ره) (علي رغم ميل باطني) با اعتماد به جريان نهضت آزادي، در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي مهم ترين جايگاه اجرايي كشور را به اين جريان سپرد و مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزير دولت موقت منصوب كرد، در حالي كه بيشتر اعضاي كابينه وي را نيز افراد منتسب به اين جريان شكل مي دادند. اين جريان به تدريج از صفوف ملت انقلاب فاصله گرفت و ترجيح داد تا با كناره گيري از قدرت، نقش اپوزيسيون و مخالف نظام اسلامي را بازي كند!
نهضت آزادي بعد از استعفا، به تدريج به صف دشمنان انقلاب اسلامي پيوست و در اردوگاه فتنه گران و در كنار گروهك منافقين و بني صدر قرار گرفت. در طول دوران جنگ نيز جز تضعيف جبهه ها و همسويي با دشمنان در جهت افزايش فشارهاي بين المللي، اقدامي در كارنامه اين جريان ثبت نشده است و بعد از فتنه 88 نيز به طور كاملاً آشكار در اردوگاه فتنه گران و ضدانقلاب قرار گرفتند.
با اين كارنامه سياه بايد گفت كه نهضت آزادي و وابستگان به آن نه تنها نمي تواند از جمهوري اسلامي طلبكار باشد، بلكه بدهكار كامل به نظام اسلامي بوده، لذا تعبير غلط علي مطهري را بايد اينگونه تصحيح نمود كه: «مرحوم مهندس سحابي بدهكار از دنيا رفت در حالي كه ملت و نظام اسلامي از وي دلگير بود!»
2- نكته قابل تأمل ديگر كه از فحواي كلام يادداشت نويس روزنامه شرق، به دست مي آيد تلاش براي القاي نوعي همدلي و همراهي استاد شهيد مطهري با اعضاي نهضت آزادي است. در اين باره بايد گفت كه دوستي استاد با برخي از چهره هاي عضو نهضت آزادي به دوران پيش از انقلاب بر مي گردد كه هنوز چهره واقعي شان آشكار نشده و عملكرد سياه سه دهه پس از انقلاب آنها نيز ثبت نگرديده بود. هرچند همان زمان نيز معلم تيزبين انقلاب اسلامي به خوبي ابعاد انحرافي آرا و نظرات بازرگان را شناخته و انتقادات جدي به تفسير پوزيتيويستي وي از اسلام كه در نهايت به سكولاريسم و نفي حكومت ديني ختم مي شد، داشت. مطهري اهل مدارا و مسامحه با جريان ها و انديشه هاي انحرافي نبود. مطهري در زمانه خود مهم ترين خطر فكري را رواج انديشه التقاطي مي دانست كه تلاش داشت تا قرائتي سوسياليستي و چپ گرا از اسلام ارائه دهد، لذا با قاطعيت وارد ميدان شد و به افشاگري عليه اين جريان هاي انحرافي پرداخت. مخالفت و جدايي از مرحوم شريعتي را نيز بايد در چارچوب اين روحيه تحليل كرد.
با اين ويژگي مي توان گفت كه اگر مطهري زنده بود در صف اول افشاگري جريان هايي كه مروج انديشه هاي التقاطي اين بار با گرايش هاي راست و متأثر از مكاتب ليبرالي غرب مي باشند، بود كه نهضت آزادي و عزت الله سحابي از جمله آنها بود.
لذا خطاب به آقاي علي مطهري بايد گفت: «شايد اگر آيت الله مطهري كه تأكيد فراوان بر اسلام ناب محمدي(ص) و عشق ارادتي خاص به حضرت امام(ره) داشت، به آن زودي شهيد نمي شد، افرادي مانند مهندس سحابي و همپالگي هايش در نهضت آزادي و جريان ملي - مذهبي فرصت جولان و عرض اندام نمي يافتند!»
به گزارش کیهان/ ترکیدن حباب ایجاد جنبش به واسطه فضای مجازی موجب بالا گرفتن انتقادها در محافل اپوزیسیون شده است.
تندروترین و جوگیرترین عناصر فعال در این عرصه اکنون می گویند القای توهمی به نام جنبش سبز به اعتبار فضای مجازی چیزی جز «بلوف» نبوده است.
نیک آهنگ کوثر، کاریکاتوریست خارج نشین نشریات زنجیره ای که در فقدان تحلیلگران جدی در میان محافل اپوزیسیون، مدت ها در حال جنب و جوش و جنبش بود اکنون پس از چند سال جوزدگی می نویسد: من هیچ گاه کسی را به رفتن در خیابان و حتی رأی دادن نخواهم خواند. هرگز کسی را به تحریم انتخابات و یا خانه نشینی هم تشویق نمی کنم! من «اکتیویست» نیستم، سیاست مدار هم نیستم.
یک ناظرم، ناظری که مقایسه کردن هم اندکی بلد است… تعارف را کنار بگذاریم؛ همین چند ماه پیش که شایعه دستگیری سران جنبش سبز مطرح بود و دیدیم که عملی شد، دوستان «آنلاین» شعار می دادند «موسوی دستگیر بشه؛ ایران قیامت می شه». از دستگیری میرحسین موسوی و مهدی کروبی بیش از ۱۰۰ روز گذشته است.
اگر چیزی که تا الان دیده ایم اسم اش «قیامت» باشد، پس نباید چندان از دوران زندگی پس از مرگ ترسید! به عبارت دیگر، تهدیدهای آنلاین هیچ گاه خارج از محیط «وب» عملی نشد. سخن من به معنای این نیست که باید گروهی جان خود را به خطر می انداختند تا سران جنبش آزاد می شدند؛ به هیچ عنوان! اما وقتی شعاری داده می شود که در عالم واقع نمودی از آن نمی بینیم، گویندگان عملاً زمین جنگ را به حریف تقدیم کرده اند؛ یک «بلوف» با تاریخ مصرف.
عباس عبدی عضو ظاهراً مستعفی حزب مشارکت نیز با اشاره به بازی ناکامی که شبکه های اینترنتی ضد انقلاب برای تحریم فیلم پرفروش اخراجی های ۳ و متقابلاً جا زدن یک فیلم شبه روشنفکری به عنوان فیلم بزرگ جهانی! راه انداختند، نوشت: این تحرک فاقد مبنا بود اما چرا اتفاقی که دلایل کافی برای غلط بودن آن وجود داشت؛ رخ داد؟ به نظر من دلیل اصلی آن اینترنت است.
فضای اینترنت به معنای واقعی، مجازی است. هر چند اینترنت این امکان را فراهم می کند که افراد ناشناخته، ایده ها را فارغ از محدودیت های پیشین ارایه کنند، در عین حال ممکن است ایده هایی غیر مسئولانه و غیر جامع و فکر نشده نیز مطرح شود و براساس فضای اینترنت بسط یابد، بدون اینکه زمینه های لازم را دارا باشد.
حضور پررنگ جوانان در اینترنت و تبدیل این فضا به میدان مبارزه طلبی و ابراز وجود، موجب شکل گیری طرح هایی می شود که در فضای واقعی اجتماعی چندان مورد توجه نیست، اما در فضای مجازی خیلی اهمیت پیدا می کند، ولی هنگامی که در واقعیت اجتماعی با نتایج این طرح ها مواجه شوند، چیزی جز یأس و نا امیدی درو نخواهند کرد. یقین دارم که اکثریت قاطع مردمی که این دو فیلم را دیده اند، اصولاً اعتنایی به این تحریم مجازی نداشته اند، بنابراین بهتر است که از این پس درباره پیشنهادهای غیر دقیق و احساسی که در فضای مجازی طرح می شود حساب چندانی را باز نکرد.
با مزه تر از همه تقلاهای شبکه به بن بست رسیده و تاریخ مصرف گذشته بالاترین است که از یک سو اذعان می کند « برخی از ما فکر می کنیم با گذاشتن چند لینک تزئینی به وظیفه خود در قبال جنبش عمل کرده ایم و لینک الله اکبر گفتن را در بالاترین می گذاریم اما آیا شده که خودمون هم بریم و الله اکبر بگیم؟» و از طرف دیگر به اعتبار اینکه ترک عادت موجب مرض است، می نویسد «چرا هیچ کس پیشنهادی، طرحی چیزی نمی ده و همه نشستن ببینن فیس بوک ۲۵ بهمن یا شورای هماهنگی سبز کی بیانیه می ده؟ با هر کس که صحبت می کنی بهانه ای برای نیامدن به خیابان داره
وز
ما با یک هواپیمای اختصاصی به آمریکا اعزام شدیم، در ویلایی در حومه واشنگتن مستقر شدیم، آقای “دنیس راس” به استقبال بنده آمد. با آقای “جو بایدن” معاون رئیسجمهور آمریکا در آنجا ملاقات کردیم که وی قول داد، حمایت جدیای از جنبش جمع یاران برای براندازی نظام ایران داشته باشد. محمد رضا مدحی در مستند «الماسی برای فریب» به پاتک هوشمندانه نیروهای امنیتی ایران به پروژه”دولت در تبعید” پرداخت. به گزارش «تابناک» در این مستند که به بررسی طرحهای مشترک انگلیس، آمریکا و موساد برای براندازی نظام ایران میپرداخت، محمدرضا مدحی، عنصر نفوذی ایران در محافل خصوصی اپوزوسیون خارج از کشور، اظهار داشت: بنده به عنوان رئیس شورایعالی حفظ امنیت و منافع ملی و امیرحسین جهانشاهی به عنوان جانشین بنده در “دولت در تبعید”منصوب شده بودیم. وی در این مستند گفت: در بدو ورود به عربستان با سفیر آمریکا در این کشور ملاقات کردم. از طریق سفیر آمریکا در عربستان، با خانم هیلاری کلینتون، یک جلسه محرمانه برگزار کردیم. در این جلسه قرار بر این شد که “ایالات متحده” با جنبش”جمع یاران”در جهت ادامه فتنه در ایران همکاری داشته باشد. همچنین یک مقام مسئول در وزارت اطلاعات درباره جزئیات بیشتری از نفوذ دستگاه امنیتی کشورمان در کانون اپوزیسیون خارج کشور و فرایند شکست پروژه آمریکایی – صهیونیستی «دولت در تبعید» به خبرگزاری فارس گفت: پس از آنکه دشمنان در جریان فتنه ۸۸ که با توجه به بدیع بودن متغیرهایش متفاوتترین فتنه در طول عمر جمهوری اسلامی بود موفق به پیشبرد پروژه براندازی نرم جین شارپ نشد اقدامات سختافزارانه در دستور کار قرار دادند. وی ادامه داد: طراحان ناکام پروژه جنگ نرم از جمله جوزف نای به این فکر افتادند که با توجه به جایگاه اقوام و مذهب در ایران متوسل به اقدامات سخت و عملیاتهای خرابکارانه در کشورمان شود. این مقام مسئول در وزارت اطلاعات گفت: بنیاد آمریکایی دفاع از دموکراسی (PDD) در یکی از جلسات خود که ۳ ساعت طول کشید تشکیل«دولت در تبعید» را تصویب کرد که مأموریت اجرای این پروژه به دنیس راس معاون امور خاورمیانه اوباما سپرده شد. وی افزود: تحقق دولت درتبعید نیازمند چهرهای برخوردار از سوابق اجتماعی و مذهبی بود و برهمین اساس سرویس اطلاعاتی آمریکا شناسایی و جذب عناصر مناسب برای رهبری دولت مذکور را در دستور کار قرار داد. به گفته این مقام امنیتی در آن ایام محمدرضا مدحی که دارای وجه سابقه طولانی خدمت در نهادهای انقلابی بود و در بانکوک به تجارت جواهرات و سنگهای قیمتی اشتغال داشت، مورد توجه سفارت آمریکا در تایلند قرار گرفت. «این فرد خیلی زود از طریق سرویس اطلاعاتی آمریکا برای پیوستن به جریان ضد انقلاب خارج از کشور جذب شد و در سفری به عربستان با مقامات آمریکایی از جمله هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه این کشور دیدار کرد.» مقام مسئول در حوزه امنیت داخلی وزارت اطلاعات گفت: مدحی با پذیرش همکاری با آمریکا و اپوزیسیون خارج نشین و طرح ادعای سازماندهی هزاران نفر از نیروهای داخلی جنبشی را تحت عنوان «جمع یاران» تشکیل داد. وی افزود: او پس از سفر به واشنگتن با هواپیمای اختصاصی و استقرار در ویلایی در حومه این شهر با جو بایدن دیدار کرد که در این ملاقات، معاون رئیس جمهور آمریکا حمایت کامل کشورش از نامبرده را اعلام کرد. این مقام امنیتی ادامه داد: در پی موافقت مدحی با همکاری در پروژه دولت در تبعید دنیس راس که مأموریت تشکیل این دولت را داشت پروژه خود را با توجه به ویژگیهای شخصیتی و سوابق همکار جدیدش تکمیل شده دید. به گفته او، مدحی پس از مدتی به فرانسه رفت و در آنجا با امیرحسین جهانشاهی سرمایهدار ایرانی دارای تابعیت فرانسوی – اسرائیلی که پدرش از چهرههای نزدیک به رژیم پهلوی به ویژه اشرف بود و خود او نیز مسئولیت سازمانی موسوم به (موج سبز) را برعهده داشت و ۹ سال برای اقدامات براندازانه در سرزمینهای اشغالی دوره دیده بود و همچنین مهرداد خوانساری از عناصر سلطنتطلب وابسته به دفتر به اصطلاح مطالعاتی سازمان جاسوسی MI6 انگلیس که پدر وی نیز از دیپلماتهای رژیم شاه بود، ملاقات کرد. «در این دیدار خصوصی که در هتل آتلانتیک پاریس (محل کار جهانشاهی) انجام شد و در همان مکان نیز آغاز همکاری این ۳ نفر در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام شد پروژه تشکیل شورای رهبری دولت در تبعید رسماً کلید خورد.» مقام مسئول در وزارت اطلاعات با یادآوری برگزاری کنفرانسی در جزیره گوادالوپ در ژانویه ۱۹۷۹ (دیماه ۱۳۵۷) با حضور رؤسای ۴ قدرت مهم بلوک غرب برای بازگرداندن شاه مخلوع به کشور، گفت که این بار اپوزیسیون در نیمه دوم سال گذشته کنفرانسی تحت عنوان گوادالوپ ۲ برای همفکری در زمینه براندازی جمهوری اسلامی برگزار کرد. وی افزود: در این نشست که سران تمام جریانات و گروههای ضدانقلاب از منافقین تا سلطنتطلبان و از تجزیهطلبان تا جریان فتنه و حتی فرق منحرف اخلاقی و اجتماعی حضور داشتند دولت در تعبید رسماً اعلام موجودیت کرد. به گفته این مقام امنیتی، عبدالله مهتدی رهبر گروهک منحله کومله، حسن شرفی رهبر گروهک منحله دموکرات، علیرضا نوریزاده سلطنتطلب عضو MI6، رضا حسینبُر از رهبران یکی از گروههای تجزیهطلب، محسن مخملباف رابط اپوزیسیون خارج کشور با سران فتنه، جهانشاهی از عناصر سازمان موساد و همچنین مسئول میز ایران در سازمان جاسوسی فرانسه به نمایندگی از نیکلا سارکوزی رئیس جمهور این کشور حضور داشتند. «در این جلسه راههای براندازی جمهوری اسلامی از جمله تداوم حیات جریان فتنه از طریق اقدامات آشوبگرانه و اغتشاش و حتی ترور چهرههای منتسب به جریان مذکور در داخل کشور و همچنین نفوذ در ساختارهای قدرت جمهوری اسلامی از طریق جذب نیرو از مراکز مهم مورد بررسی قرار گرفت و ۷ میلیارد دلار آمریکا نیز برای آغاز این تحرکات اختصاص یافت.» مقام مسئول در حوزه امنیت داخلی وزارت اطلاعات گفت: پس از انتخاب مدحی به رهبری دولت در تبعید و جهانشاهی به جانشینی وی و ایجاد شورای ۳۰ نفره برای فعالیتهای اجرایی در حوزههای سیاسی و اقتصادی و رسانهای در حقیقت پروژه مذکور وارد فاز جدیدی شد. وی افزود: یکی از اقدامات صورت گرفته در این مرحله جذب دیپلماتهای ایرانی در خارج کشور بود که برای آن کمپینی هم تشکیل شد اما با افشای هویت احمد ملکی دیپلمات ایرانی در ایتالیا که خواهرزاده مهدی کروبی بود این پروژه به شکست مواجه شد. به گفته این مقام امنیتی هنگامی که قرار شد شورای رهبری دولت در تبعید برای مدیرت و هدایت عملیاتهای خرابکارانه در ایران و براندازی جمهوری اسلامی از طریق کودتاه ظرف یک سال در پادگان سیکلن تلاآویو مستقر شوند، عملیات نجات مدحی توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) انجام شد و او به کشور بازگشت. وی در پایان تأکید کرد که امروز بحمدالله با در پیش گرفتن رویکرد تهاجی وزارت اطلاعات و تعریف امنیت نظام اسلامی در خارج از مرزها و اقدامات مؤثر و هوشمندانه در این عرصه جمهوری اسلامی در بالاترین سطح ثبات و امنیت قرار دارد. مستند «الماسی برای فریب» از شبکه اول سیما پخش شد که روایتی از نفوذ دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در کانون اپوزیسیون خارجنشین و اشراف بر تحرکات ضد انقلاب و نمایشی از اقتدار سربازارن گمنام امام زمان (عج) در به سخره گرفتن سرویسهای جاسوسی غرب بود. دشمنان نظام اسلامی در طی ۳۲ سال گذشته همواره با استمداد از اپوزیسیون و به کار گرفتن اقدامات نرم و سختافزارانه تلاش کردند توطئههای خود را برای براندازی جمهوری اسلامی پیش برند اما پاتک وزارت اطلاعات به توطئه بزرگ دولت در تبعید که همه سرویسهای جاسوسی دشمن و ضدانقلاب در لوای آن بودند با اقدامی استراتژیک به تأخیر افتاد و فرسایشی شدن آن موجب کاهش نتایج این طرح آمریکایی – صهیونیستی شد و سپس با نجات الماسی که برای فریب اندیشیده شده بود، نقشهای که آنها الماس خود میخواندند با الماسی دیگر منهدم شد. برای دیدن مستند اینجا کلیک کنید
مرتضی مصباح راد در وبلاگ “روزنامه نگار مسلمان” نوشت: چهاردهمین روز اردیبهشت ماه سال ۸۸ بود که برای پوشش خبری برنامه انتخاباتی موسوی به دفتر کار وی در فرهنگستان هنر رفتم. جمعی از زنان و زهرا مصطفوی دختر امام خمینی(ره) که دبیر کل جمعیت زنان انقلاب اسلامی نیز بودند با میر حسین موسوی و همسر وی دیدار کردند، اما این دیدار تنها ۲۰ دقیقه بطول انجامید و این تنها به خاطر انتقادات شدید دختر امام خمینی(ره) بود که خطاب به موسوی بیان شده بود. این انتقادات آنقدر برای “موسوی دیکتاتور” گران تمام شده بود که از خبرنگاران خواسته بود تا این سخنان را رسانه ای نکنند. موسوی آنقدر از این سخنان عصبانی شده بود که خطاب به یکی از محافظانش گفته بود که این جلسه چقدر بیصاحب است، یکی نیست به خبرنگاران بگوید بیرون بروند. زهرا مصطفوی فرزند امام خمینی (ره) و دبیر کل جمعیت زنان انقلاب اسلامی در خصوص اظهارات اخیر وی نسبت به نهضت آزادی گفت: زمانی در سخنانتان در خصوص گروه نهضت آزادی اعلام کردید که با آنها اختلاف نظر دارید و پس از آن فرمودید که دوستی با آنها دارید که این دوستی تا امروز ادامه پیدا کرده است و زمانی نیز گفتید که ما وقتی با افرادی اختلاف نظر داریم قرار بر این نیست که آنها را کنار بگذاریم، حال سئوال من این است که چگونه میتوانیم افرادی را که با آنها اختلاف نظر داریم در مناصب اجرایی بکار بگیریم و به آنها مسئولیت بسپاریم. پس از سخنان زهرا مصطفوی، میرحسین موسوی از خبرنگاران و عکاسان خواست تا این جلسه را ترک کنند لذا خبرنگاران تنها چند دقیقه در این جلسه حضور داشتند و ادامه این جلسه بدون حضور خبرنگاران برگزار شد. موسوی پس از جلسه ۲۰ دقیقهای خود با جمعیت زنان در حالی که تلاش داشت چهره خود را در پایان جلسه به دور از عصبانیت نشان دهد، از خبرنگاران خواست تا بخش پایانی سخنان زهرا مصطفوی را منتشر نکنند
وقوع سه حادثه تلخ در طول ده روز اخیر در بطن ام القرای اسلامی، باعث شد تا خون بسیاری از مردم غیرتمند ایران به جوش آید و البته طبق معمول با انجام برخی اقدامات موردی و رفع برخی مصداق ها، تلاش شود چنین نشان داده شود كه همه چیز تحت كنترل است؛ اما واقعیت آن است كه مردم با موارد مكرر چنین اتفاقاتی در ایام مختلف روبرو هستند كه تنها مواردی از آنها در دایره توجه رسانه ها قرار می گیرد و در برابر دستگیری چند مجرم یك حادثه، نقدهای جدی شان به وضعیت امنیت در جامعه برطرف نخواهد شد، به خصوص آنكه در برابر این نقدها، توجیهاتی مبنی بر عدم برخورداری قربانیان از حجاب و پوشش مناسب ذكر شده كه در مقابل این پرسش مطرح می شود، مگر حتی بی حجابی مجوز یا توجیهی برای تعرض است؟!
به گزارش سرویس اجتماعی «آینده»؛ در هفته اخیر سه حادثه تلخ كه ابعادش فراتر از یك حادثه ارزیابی شد و حكم یك فاجعه را داشت، مورد توجه ویژه افكار عمومی قرار گرفت؛ نخست تجاوز به زنان و دختران مستقر در یك باغ در خمینی شهر اصفهان كه پس از حبس شوهر و بستگانشان از سوی گروهی از اراذل در همان محل مورد تجاوز قرار می گیرند و دردآور آنكه یكی از قربانیان باردار بوده است. دوم تعرض به یك دانشجو در دانشگاه فردوسی مشهد كه اگرچه ابعاد ذكر شده برای ماجرا از سوی دانشگاه تكذیب شد، اما اصل ماجرا تایید شد و سوم اقدام یك روحانی برای جلوگیری از ربودن یك دختر در مركز تهران به عنوان نقطه ای كه باید امنیتش الگو باشد، بود كه منجر به آسیب دیدگی شدید این مرد شجاع توسط متعرضین شد.
در هر سه اتفاق آنچه بیش از پیش از سوی مسئولان نیروی انتظامی و گروهی از رسانه ها با تأسی به گفتار مسئولان این نهاد مورد توجه قرار گرفته بود، عدم وجود پوشش نامناسب قربانیان بود و در واقع بر نقش پررنگ بدحجابی این قربانیان كه همگی دختر و زن بوده و غیرت جامعه اسلامی محسوب می شودند، تاكید شده است. روشن است كه حجاب و پوشش خود یك حصار امنیتی برای زنان مقابل هوسرانان است، اما به كارگیری چنین تعابیری كه رنگ و بوی توجیه می دهد، تنها عصبانیت مردم را به دنبال دارد، چرا كه بر فرض آنكه این اشخاص بدپوشش ترین ها بوده باشند، آیا مجوز یا توجیهی برای تعرض به حریم شان بوده است؟
آیا در بسیاری از كشورهای اروپایی علی رغم بی حجابی، آمار تعرض به زنان و دختران كمتر از آمار غیرقابل ارائه تعرض به زنان افغانستان كه برقع می پوشند، نیست؟ البته شكی نیست كه پوشش محرك عامل جدی در تحریك مردان به دست زدن به چنین فجایعی است و به عنوان نمونه در برخی كشورهای بسیار آزاد! همچون فرانسه آمارهای چندین هزار تجاوز در سال نسبت به جمعیت این كشور از درصد بالایی حكایت دارد. با این حال واقعیت آن است كه به جز بحث پوشش كه در ایران بدپوشش ترین دختران و زنان نیز به مراتب پوشیده تر از دختران كشورهای غربی و حتی معدودی از كشورهای اسلامی هستند، نظارت پلیس، ركن مهم تامین امنیت اجتماعی بانوان است. از این گذشته مگر بدپوششی آن زنان و شوهرانشان در یك باغ هم در معرض عمومی بوده كه عامل تعرض را بتوان صرفاً پوشش ذكر كرد؟
مسئولان نیروی انتظامی به خوبی می دانند این وقایع به تازگی در ایران باب نشده و هنوز فجایع ماه ها و سال های اخیر كه گهگاه آنچنان تكان دهنده می شود كه هفته ها در دایره توجه رسانه ها قرار می گیرد را فراموش نكرده ایم. مردان كه زنانشان در خیابان و مقبال چشمانشان ربوده شده و یا مادران و پدران و همسرانی كه در مقابل چشمان و التماس هایشان شاهد تجاوز گروهی اراذل و اوباش به همسران و دخترانشان بوده اند و حاصل چه شده است؟ عكس العمل سریع در قبال این حوادث در جهت اقناع افكار عمومی كه به واسطه رسانه ای شدن موردی ابعاد برخی از این حوادث، منتقلب شده بودند، اقدام ارزشمندی بود كه از سوی نیروی انتظامی به وقوع پیوسته، كما اینكه از سه حادثه فوق، متعرضین به دختر و روحانی در كمتر از بیست و چهارساعت دستگیر شدند اما آیا این اقدامات ضربتی در قبال مصداق ها، دوای درد است؟
آیا نباید حضور نیروی انتظامی در سطح اجتماع در ایامی به جز روزهای خاص نیز به مراتب پررنگ تر از شرایط فعلی باشد و مجرمان در حین ارتكاب جرم دستگیر شوند و نه بیست و چهار ساعت یا بیش از اینها بعد از حادثه؟ نباید انكار كرد كه نیروی انتظامی فعالیت های خوبی به خصوص در سطح شهر تهران برای تامین امنیت انجام داده و حضور پلیس در ساعات پایانی شب پایتخت كه احتمال وقوع جرایم خطرناك افزایش می یابد، ملموس است. اما جای تاسف دارد كه این گشتزنی های معمول متناسب با جمعیت تهران نیست. در این خصوص شاید عنوان شود نیروی انتظامی پرسنلی بیش از این ندارد كه بتواند در هر بخشی به توسعه نظارت بپردازد، اما در این زمینه باید اشاره كرد به برخی ایام كه تعداد پلیس ها چندین برابر ایام معمول می شود.
نمونه بارز چنین ایامی، حضور ولادیمیر پوتین رئیس جمهور پیشین روسیه و اداره كننده فعلی همسایه شمالی ایران است كه شاید هنوز برخی فراموش نكرده باشند. در روز حضور رئیس جمهور وقت روس ها در ایران، آنچنان تهران مملو از پلیس شده بود كه برخی همكاران به شوخی عنوان می كردند به ازای هر نفر دو پلیس وجود دارد. در آن مقطع و بسیاری از روزهای فوق العاده این پرسش مطرح شد كه این حجم نیروی انتظامی از كجا می آید و به كجا می رود؟! قطعاً مسئولان نیروی انتظامی نیز منكر این واقعیت نیستند كه در برخی روزها حضور پلیس پررنگ تر می شود و همین مسئله باعث شده مردم این تصور برایشان به وجود آید كه پلیس می تواند در تمام ایام سال، آن حضور پررنگ روزهای فوق العاده را حفظ كند و اینكه چرا نمی كند، پرسشی است كه پاسخی به آن داده نشده است.
آنچه مسلم است، امنیت یك شهروند ایرانی از رئیس جمهور آمریكا نیز باید اولویت بالاتری داشته باشد، كما اینكه در دیگر كشورها نیز این یك اولویت است و از این منظر ارزش حتی حفظ امنیت دختر بدحجاب ایرانی -به عنوان ناموس ایرانی- از چهره های سیاسی چون پوتین بالاتر است؛ افرادی كه سالهاست در عرصه سیاست با این و آن همخواب می شوند و در این سالها كه خون ملت ایران را در معاملات مختلف به خصوص راه اندازی نیروگاه بوشهر و دیگر تاسیسات اتمی مكیده اند، حتی حاضر نشده اند دقایقی از آغوش صهیونیست ها خارج شوند و حتی یكی از قطعنامه های تحریم ناجوانمردانه علیه ایران را وتو كنند. حال آیا نباید كرامت شهروند ایرانی بیش از پوتین و امثال او رعایت شود و شهروندان ایرانی به اندازه رئیس جمهور یك كشور زرنگ خارجی كه چند ساعت و نه یك عمر میهمان این مملكت است، احساس امنیت كنند؟
شاید به زعم برخی تامین چنین امنیتی برای خارجی هایی نظیر پوتین، به واسطه پروتكل های امنیتی باشد كه حتی وقتی احمدی نژاد به نیویورك می رود هم رعایت شده و تا شیشه های اتاقش به شیشه های ضدگلوله تغییر می یابد. اما این تنها یك مثال بود، چرا كه بسیاری از مثال ها را نمی توان ذكر كرد! واقعیت آن است كه نیروی انتظامی علاوه بر آنكه ظرفیت حضور پررنگ تر در تهران و دریگر شهرها را دارد، می تواند چیزی به اندازه هزینه میلیاردی كه برای خریداری و نصب دوربین های درآمدزای ! كنترل ترافیك و كنترل سرعت انجام داد را برای خرید و نصب هزاران دوربین جدید مداربسته در نقاط مختلف شهر تهران و دیگر شهرها انجام دهد و با هزینه ای به مراتب كمتر از گسیل نیرو به تك تك كوچه ها، كنترل مداوم بر معابر شهری داشته باشد و این توقعی بزرگی از مسئول امنیت شهری نیست.
علاوه بر این بهتر است حضور پررنگ نیروهای انتظامی در معابر همچون ایام فوق العاده حفظ شود و در واقع همیشه برای حفظ كیان خانواده های ایرانی حكم ایام فوق العاده را داشته باشد. این رویكرد قطعاً در بلندمدت باعث می شود صمیمیت میان مردم و پلیس افزایش یابد و باور گروهی از مردم كه با وقوع هر جرم اعم از كیف قاپی، سرقت از منازل و نظایر اینها، پلیس را مقصر می دانند، تغییر یابد و دید عمومی نسبت به مراكز انتظامی بهبود یابد؛ اتفاقی كه به تسریع در رسیدگی مسئولان نیروی انتظامی به پرونده های در دست بررسی شان نیز منجر خواهد شد. این تغییر رویكرد البته به نیروی انتظامی باز می گردد كه به همان اندازه كه علاقمند به اطلاع رسانی كوچك ترین دستاوردهایشان هستند، در پی ارتقای رضایت عمومی باشند و صرف دستگیری چند مهاجم به یك روحانی پس از 18 ساعت را یك موفقیت نهایی تلقی نكنند، چرا كه اصلاً وقوع چنین واقعه ای در ساعت ده شب و در یكی از پررفت و آمدترین خیابان های پایتخت، یك شكست است
رسا: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، در جمع شماری از نخبگان سیاسی و فرهنگی سراسر کشور در چهاردهمین همایش دفتر پژوهش های فرهنگی در مجتمع فرهنگی یاوران مهدی(عج) قم به تبیین شگردهای جریان انحرافی و چگونگی مبارزه با آن پرداخت.
رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به اینکه همه در اعمال و رفتار خود دارای نقص و عیب هستیم تصریح کرد: اگر توقع داشته باشیم برای تصدی پست های کشور اسلامی کسانی انتخاب شوند که هیچ نقص و عیبی در رفتار و فکر و اخلاقشان نباشد باید فقط منتظر ظهور امام زمان(عج) باشیم و این همان تفکر تفریطی هاست که می گفتند این کارها فایده ندارد و باید بنشینیم تا امام زمان(عج) بیاید.
وی با تاکید بر اینکه حکومت عدالت امیرمومنان یک الگوی مناسب برای ما است بیان داشت: ریزش در مسؤولین زمان حضرت علی نیز وجود داشت به طوری که برخی از والیان و استانداران حکومت امیرالمومنان از سران لشکر عمر سعد در کربلا شدند.
آیت الله مصباح یزدی با اشاره به اینکه نباید در مسؤولین منتظر عصمت باشیم، اظهار داشت: این اشتباه است که به دلیل وجود نقص در مسؤولین، رای ندهیم بلکه در هر انتخابی باید سعی کنیم اصلح نسبی را برگزینیم.
عضو مجلس خبرگان رهبری در پاسخ به این سوال که برخی می گویند این کاری بود که خودتان کردید و حالا باید نتیجه آن را هم ببینید، گفت: نه آن روز که برای انتخاب شخصی زحمت کشیدیم تحت تاثیر بودیم و نه امروز تحت تاثیر هوچی گری ها و تبلیغات منفی قرار می گیریم بلکه در هر زمان هر چه که احساس کنیم تکلیف است با تمام توان انجام داده ولو با وظیفه و تکلیف سابق جور نباشد.
آیت الله مصباح یزدی در ادامه افزود: بنده قبلا از بعضی اشخاص که شما خوب می شناسید به دلیل جلوگیری از ضرر به نظام بسیاردفاع می کردم که البته همان زمان در بین موجودین بهترین بودند و بعدها همان اشخاص از ریزش های انقلاب شدند.
رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به این شبهه که برخی می گویند آیا این حادثه قابل پیش بینی نبود، بیان داشت: خداوند انسان را مختار آفریده و ممکن است بعد از یک عمر گناه، توبه کند مانند حر و یا پس از یک عمر زهد و پارسایی در آخر ریزش کند که باید خیلی مراقب بود.
وی فسادهای پیچیده و عمیق را نتیجه برنامه ریزی دقیق ابلیس از سالیان قبل دانست و اظهار داشت: این فساد بسیار پیچیده می تواند بزرگترین نعمت الهی را که با تقدیم هزاران شهید به دست آورده ایم زیر و زبر کند.
آیت الله مصباح یزدی افزود: برنامه ریزی شیطان آنقدر دقیق و جامع است که پس از مهیا کردن زمینه ها یک نفر را از لایه های درونی بیرون می آورد و او شبکه ای را تشکیل می دهد تا بزرگترین نعمت الهی در طول تاریخ اسلام را از بین ببرد.
رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به اینکه شاید با یک فرمول صد عضوی بتوان دلایل این انحراف عظیم را یافت تصریح کرد: باید بدانیم از کجا می خواهند ما را فریب دهند و در این راه از چه شگردهایی بهره می برند.
آیت الله مصباح یزدی شگردهای جریان انحرافی را شیطانی دانست و گفت: در پاسخ به کسانی که می گویند این آدم قد و قواره اش اینقدر نیست که اینکارها را انجام دهد باید گفت که مدرس اصلی این جریان انحرافی ابلیس است البته به برخی می گویند اینها لیاقت آن را ندارند که عنوان جریان را داشته باشند و باید به آنها گروهک انحرافی گفت اما هر چه آنان تجربه شیطنت نداشته باشند اما ابلیس با تجربه چندین هزار ساله به کمک اینها آمده است.
وی با اشاره به اینکه قرائنی مبنی بر تاثیر گذاری بر رئیس جمهور از طریق وسائل غیر عادی وجود دارد اظهار داشت: این شخص منحرف با این بهانه که فوق العاده است و ارتباطات معنوی با امام زمان(عج) و اصحاب ایشان دارد تاثیر عجیبی بر رئیس جمهور گذاشته و اعتمادش را جلب کرده است.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: صرف اینکه یک نفر عمامه ای بر سر بگذارد و یا خود را اهل زهد و پارسایی و ارتباط با عوالم دیگر نشان دهد نمی توان به وی اعتماد کرد، گرچه که برخی از روی ساده لوحی گول این افراد را هم می خورند.
آیت الله مصباح یزدی یکی از شگردهای این جریان انحرافی را معرفی سرکرده آن به عنوان یک انسان مقدس و متدین و اهل ارتباط دانست و تصریح کرد: یکی از ترفندهای این جریان این است که می گوید ما غیبت کسی را نمی کنیم و نسبت به دشمنان اسلام نیز تبری نمی جویند که این از جلوه های نفاق است.
وی افزود: نمی شود کسی از دینداری و تدین حرف بزند و از امریکا و اسرائیل به عنوان دشمنان قسم خورده بشریت تبری نجوید و نسبت به آنان بدگویی نکند که این از ریشه های نفاق در این جریان است.
رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به اینکه بعضی وقت ها غیبت کردن واجب می شود، ترفند مشابه معاویه در این زمینه را خاطر نشان کرد و گفت: وقتی معاویه جهت گرفتن بیعت برای ولایتعهدی یزید خدمت امام حسین(ع) رفته بود در پاسخ به آقا که فرموده بودند با یزید سگ باز شرابخور بیعت نمی کنم، گفته بود اما یزید درباره شما اینجور بدگویی نمی کند که شما می گویید.
آیت الله مصباح یزدی تفکر تصوف را در جریان انحرافی مشهود دانست و اظهار داشت: در این تفکر به جای امام زمان(عج) مسئله انسان کامل را مطرح می کنند و مقام امامت را یک مقام معنوی می دانند.
عضو مجلس خبرگان رهبری در تشریح زوایای مختلف تفکر تصوف بیان داشت: برخی از متصوفان قطب خود را انسان کامل می دانند و این مسئله پس از مرگش به پسرش منتقل می شود.
وی افزود: از نظر متصوفان امامت یک روح و نورانیت است که هر کس به آن مقام برسد با آن اتحاد پیدا می کند و این دسته از افراد معمولا تمایل ندارند که بگویند حجت بن الحسن(عج) زیرا این با عقایدشان سازگار نیست.
آیت الله مصباح یزدی ریشه برخی از تفکرات این جریان را در فلسفه غرب دانست و تصریح کرد: این جریان خطرناک برای منحرف کردن هر بخش از جامعه یک برنامه مشخصی دارد که باید هوشیار باشیم و به وظیفه خود عمل کنیم.
رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) مبارزه با کسانی که قصد براندازی نظام و اسلام را دارد، واجب دانست و تصریح کرد: اگر بدانیم کسی قصد خیانت دارد و با او مبارزه نکنیم گناه کرده ایم و باید جواب بدهیم که چرا با دیدن جریان انحرافی به تکلیف خود عمل نکرده ایم.
وی یکی از شگردهای جریان انحرافی را بی توجهی به احکام الهی دانست و گفت: اینها می گویند احکام الهی ظواهر است و باید روح احکام باشد نه ظاهر آن، که این انحراف جدی از خط امامی است که تا آخر عمر از نماز ایستاده دست بر نداشت.
عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری در روز ۱۴خرداد تصریح کرد: معظم له یکی از ویژگی های مهم خط امام را معنویت و عمل به احکام الهی دانست که عبور از آن انحراف جدی و خطرناکی است که جامعه را تهدید می کند.
آیت الله مصباح یزدی با اشاره به اینکه برخی در تبلیغات انتخابات شعار اطاعت از رهبری سر دادند اما در عمل انتظار ما را محقق نکردند گفت: میزان سنجش عملکرد مسؤولان، ولایت فقیه است و با حرکت در خط ولایت و توسل و دعا به همراه بصیرت، تلاش و مجاهدت می توانیم از گردنه های پرخطر عبور کرده و پرچم را به دست امام زمان برسانیم
یک عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس، شرکت در انتخابات پیشرو را وظیفه همه جریانات و گروههای سیاسی از جمله اصلاحطلبان عنوان کرد و در عین حال خبر داد که جریان اصلاحات هماکنون در حال بررسی پنج مرحله برای تعیین نحوه ی حضور اصلاحطلبان در انتخابات مجلس نهم است.
مصطفی کواکبیان در گفتوگو با ایسنا، حضور اصلاح طلبان در انتخابات مجلس آینده را منوط به اطمینان آنها نسبت به نحوهی برگزاری و نظارت بر انتخابات دانست و با برشمردن پنج مرحلهی راهبردی که در بحث انتخابات مجلس از سوی اصلاحطلبان در حال بررسی است افزود: در مرحله اول اصلاحطلبان یا به صورت فعال و با یک لیست سراسری در انتخابات حضور پیدا میکنند و یا اینکه لیستی ارایه نکرده و سکوت خواهند کرد که البته این به معنای تحریم انتخابات نیست.
وی با برشمردن استراتژی دیگر اصلاح طلبان گفت: در حال بررسی این مسئله هستیم که اگر بنا باشد بر اساس لیستی در صحنه انتخابات حضور یابیم، آیا این حضور صرفا باید در قالب شورای هماهنگی جبههی اصلاحات باشد و یا با کمک این شورا، یک ستاد جدیدی شکل بگیرد تا سایر احزاب اصلاحطلب که عضو شورا نیستند بتوانند در آن حضور پیدا کنند.
کواکبیان سومین راهبرد و استراتژی اصلاحطلبان برای حضور درانتخابات را بررسی این موضوع که آیا اساسا راهی برای ائتلاف با اصولگرایان منتقد دولت وجود دارد یا خیرعنوان کرد و افزود: این هم یک بحث مفصلی است که البته بحثهای مقدماتی و گفتوگوهایی را در این زمینه داشتهایم، هرچند که تاکنون به نتیجهای نرسیدهایم.
نمایندهی سمنان در مجلس با اشاره به مرحلهی چهارم استراتژی اصلاحطلبان گفت: در این مرحله بررسی میکنیم که در هر حوزه انتخابیه، در صورت اضافه شدن ۲۰ نفر حدود ۳۱۰ کرسی نیازمند معرفی کاندیداست؛ لذا باید بررسی کنیم که کدام بخشها میتوانند از سوی اصلاحطلبان، دارای نیروهای فعال باشد.
دبیرکل حزب مردمسالاری، بررسی ستاد دائمی اصلاحطلبان برای انتخابات را پنجمین استراتژی عنوان کرد و گفت: در این مرحله، بررسی میکنیم که آیا این ستاد فعال و جبهه دائمی برای انتخابات ریاست جمهوری هم میتواند فعال باشد و یا اینکه تنها پتانسیل حضور در انتخابات مجلس نهم را دارد.
کواکبیان با تاکید بر ضرورت بررسی دقیق پنج استراتژی مذکور از سوی اصلاحطلبان ادامه داد: البته در این مقطع زود است که روی این موضوع بحث شود و بهتر است که از مهرماه این موضوع مورد بررسی و تصمیمگیری دقیق قرار گیرد.
وی گفته است که “پس آقای خاتمی چون قدرت را نمیشناسد، چون موضعی که دارد ایستادن برحقی نیست بلکه ایستادن بر مصلحتی است که به گمان او مصلحت ایجاب می کند که این موضع که ایشان گرفته، گرفته بشود.”
بنی صدر در ادامه عنوان کرده است که خاتمی درصدد است که “راه برای آقای خامنهای باز شود که بتواند برای آشتی با اصلاحطلبها به سمت آنها بیاید و دوباره کشور را تحویل آنها بدهد!”
وی در عین حال به منابع داخلی خود که نامی از آن ها نبرده استناد کرده و گفته است “اینطور که به من از داخل گفته اند … آقای خاتمی به دوستانش گفته که شما عجله نکنید، مواضع نرم داشته باشید تا آقای خامنهای بتواند بطرف شما بیاید.”
این رئیس جمهور فراری در عین حال با تشبیه موسوی و کروبی به خودش، تلویحا به خاتمی هشدار داده است که سخنان نظام را باور نکند چرا که “نظیر این وضعیت در کودتای خرداد ۱۳۶۰ هم پیش آمد. به عدهای در آن موقع همین را گفتند که شما ساکت باشید بعد از اینکه بنی صدر را روانه کردیم کارها را به دست شما میدهیم، یکی از آنهایی که آمد همین مطلب را به من گفت، مرحوم مهندس سحابی بود، به او گفتم شما را فریب دادهاند، وقتی کار مرا ساختند سراغ شما میآیند.”
گفتنی است، محمد خاتمی چندی پیش بدون اشاره به هزینه های زیادی که در نتیجه اغتشاشات پس از انتخابات به مردم و نظام تحمیل شده، آنان را به دو دسته تقسیم کرده و گفته است: اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد!
برخی محافل ضد انقلاب این پیشنهاد خاتمی را با هدف تلاش وی برای حضور در انتخابات توصیف و به آن اعتراض کردند. در عین حال برخی دیگر به حمایت از خاتمی پرداختند
شنیده شده که در بخشی از این جلسه که زهرا رهنورد نیز حضور داشته وی پس از شنیدن بخش هایی از تحلیل های ارائه شده با عصبانیت از جلسه برخاسته و تحلیل های ارائه شده را به منظور تاثیر بر میرحسین موسوی عنوان کرده است.
گفتنی است این اقدام رهنورد در حالی صورت می گیرد که برگزاری این جلسه به درخواست میرحسین موسوی بوده و از دیگر سو این اقدام بیانگر آن است که وی همچنان در توهم های خودغوطه ور و قصد رهایی از آن را ندارد.
انحراف مقوله ایی نسبی است و برای تشخیص و ارزیابی انحراف، اصولی لازم است تا اگر شخص یا گروهی از آن فاصله گرفت ، نسبت به آن اصول و خط سیر منحرف نامیده شود و ای بسا جریانی از یک نگاه …
“موهوم و غیر واقعی” بودن جریان انحرافی تایید شد.
به گزارش صراط نیوز ،رسانه ها اخیرا از صدور بخشنامه ایی در خبرگزاری جمهوری اسلامی خبر دادند که در آن از خبرنگاران این خبرگزاری خواسته شده است تا اخبار مرتبط با جریان انحرافی را پوشش نداده و به آن نپردازند.
در این بخشنامه دلیل این دستور، “موهوم و غیر واقعی” بودن جریان انحرافی دانسته شده که راس جریان فتنه توانسته است “عناصر ساده اندیش جریان اصولگرا” را برای مقابله با آن همراه و همصدا کند.
نکته مهمی که در اینجا باید به آن توجه کرد، آنستکه انحراف مقوله ایی نسبی است و برای تشخیص و ارزیابی انحراف، اصولی لازم است تا اگر شخص یا گروهی از آن فاصله گرفت ، نسبت به آن اصول و خط سیر منحرف نامیده شود و ای بسا جریانی از یک نگاه منحرف شناخته شده و از زاویه ای دیگر و نسبت به مبانی دیگری منحرف نبوده . کاملا پایبند و در خط باشد.
لذا با توجه به سخنان “عناصر ساده اندیش جریان اصولگرا” که طی چند ماه اخیر پیرامون این جریان و انحراف آن سخن بر زبان رانده اند، می توان اصولی را برای این جریان در نظر گرفت که به شرح زیر است:
۱٫ ادعای داشتن رابطه با امام زمان(عج)
۲بی توجهی به ارزشهای اسلامی و ترویج ارزشهای ایران پیش از اسلام
۳تلاش برای تضعیف نقش مراجع و علمای دینی
۴٫مخالفت با ولایت فقیه
۵٫مباح دانستن بیت المال برای دخل و تصرفات شخصی و پی گیری اهداف گروهی
۶٫مجاز دانستن توسل به قدرتهای شیطانی و مطرود از نظر دین مبین اسلام مانند جن گیری و رمالی
۷٫برقراری ارتباط با اجانب وبیگانگان
۸٫توسل به وسایل مختلف برای پیگیری اهداف
۹٫ترویج عرفانهای کاذب
۱۰٫بی اشکال دانستن تفاوت بین ظاهر و باطن و پیگیری منافقانه اهداف
البته اصول فوق بخش مهمی از مطالبی است که در طی چند ماه اخیر از سوی اکثر “عناصر ساده اندیش جریان اصولگرا” مطرح شده است ، حال اگر کسی به این اصول پایبند بوده و با تلاش و مجاهدت و سرلوحه قرار دادن آن گام بردارد،منحرف نامیدن آن شخص و گروه با توجه به این اصول بسیار غلط و ناصواب است و در واقع کسانی که اعتقادی به این مبانی ندارند منحرف محسوب شده و قابل سرزنش هستند.
متعجبیم چرا دستگاه محترم قضایی نسبت به منحرفین با تعریف فوق هیچ واکنشی نشان نداده و انحراف ایشان از اصول مطرح شده را پیگیری نمی کند.دستگاه قضا باید بداند اگر خود دل در گرو این جریان انحرافی ندارد باید قبل از اینکه نتوان هیچ اقدامی انجام داد ، هرچه سریعتر طومار این جریان انحرافی که متاسفانه بخش عظیمی از مسوولان و مردم در رده های مختلف را در می گیرد، در هم بپیچد.
عضو هیات رییسه مجلس خبرگان به سخنان اخیر هاشمی رفسنجانی پاسخ داد.
به گزارش خبرنگار خبرآنلاین، سید احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران در مراسمی که به مناسبت بزرگداشت یوم الله پانزده خرداد پیش از ظهر روز ۱۵خرداد در مهدیه تهران برگزار شد تلویحا به سخنان اخیر هاشمی رفسنجانی پاسخ داد.
وی با بیان اینکه سرمایه نظام اسلامی ما مردم هستند افزود: هر نظامی که مردم را داشته باشد مانده و هر نظامی که مردم را از دست بدهد می رود. نظامی که مردم را داشته باشد ماندگار است. به حمدالله نظام اسلامی ما مردم را دارد. عنصری که در طول سی و دو سال گذشته تلاش ها شد تا مردم را از این نظام جدا کنند ولی نتوانستند.
خاتمی با بیان اینکه مردم به این نظام اعتماد دارند، گفت: آقایی در مصاحبه ای فرمودند که می توان هنوز هم اعتماد را به این نظام برگرداند. این سخن تا کنون تکذیب نشد و این نشان دهنده این است که مردم اعتماد شان را از دست داده اند که این دروغ است.
وی افزود: این مردم مردمی هستند که اگر کمترین اشاره مقام معظم رهبری بفرمایند که کسانی که به نظام اعتماد دارند به صحنه بیایند دنیا خواهد دید که حماسه ای با شکوه تر از حماسه نه دی شکل خواهد گرفت. متاسفانه برخی خودشان را تجلی نظام می دانند. وقتی می بینند مردم به آن ها پشت کردند فکر می کنند مردم به نظام پشت کردند. مردم ما مردم بصیر و با معیاری هستند. از برخی شما سیاسیون به خاطر عملکرد بدتان عدول کرده و بی اعتماد شدند. مردم معیار دارند که توسط آن همه را ارزیابی می کنند. معیارشان ولایت مداری است. هر کس ولایت مدار تر بود نمره بیشتری به آن می دهند و هر کسی زاویه گرفت نمره منفی می دهند و آفرین بر این مردم.
هاشمی رفسنجانی پنجم خرداد ماه در مراسم بزرگداشت حماسهسازان جامعه پزشکی در دوران جنگ تحمیلی شرایط جامعه را بر وضعیت اعتماد مردم موثر دانست و بر ضرورت حضور مردم در صحنه بیش از گذشته تاکید کرد.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرده بود: اگر بخواهیم امروز یک حرف درستی بزنیم و نصیحتی انجام بدهیم آن است که نظام و به طور کلی همه باید تلاش کنیم که اگر اعتماد بخشی از مردم از بین رفته و به تردید افتادهاند اعتماد آنها را برگردانیم و صفای بین دولت و مردم، نظام و مردم و حکومت و مردم را ایجاد کنیم. این کار آسانتری است چون مردم آگاه آسانتر برمیگردند و لجبازی نمیکنند بشرط آنکه واقعیت را ببینند.
سید احمد خاتمی که در مهدیه تهران سخن می گفت با بیان اینکه قیام پانزده خرداد در دل ولایت فقیه شکل گرفت گفت: مبارزه با نهاد جا افتاده در دل و جان مردم یعنی ولایت آب به هاون کوبیدن است. به ضد انقلاب بیرونی و داخلی می گویم که از این سخن من عبرت بگیرید که در پانزده خرداد سال ۴۲ مردم ما با ولایت فقیه بیعت خون بستند.
وی افزود: بیعت خون تعبیر من نیست. تعبیر شهید اویس قرنی است. اویس قرن در جنگ صفین نزد امیرالمومنین آمد. گفت یا علی جان من با تو بیعت خون دارم. بیعت می کنم که جانم را نثار تو کنم. از سال ۱۳۴۲ مردم ما ولایتی بوده اند تا کنون. از این پس هم به یاری خداوند ولایتی خواهند ماند.
خاتمی با اشاره به استقبال مردم از سخنان رهبری در مراسم سالگرد امام(ره) گفت: این تجلیل از یک رهبر سیاسی نبود. تجلیل از نائب امام زمان(عج) بود. جریان فتنه هشتاد و هشت می خواست قداست رهبری را بشکند که مردم ناکام شان گذاشتند. عنصر ولایت فقیه در قیام پانزده خرداد و در انقلاب اسلامی عنصری برجسته ای است. عنصر دیگر قیام پانزده خرداد عنصر شهادت و عشق به شهادت بود. در طول تاریخ این عنصر، عنصر عزت، عظمت و ایثار بود. عنصر شهادت یعنی مرگ را ترسانیدن.
عضو هیات رییسه مجلس خبرگان گفت: آخرین عنصر قیام پانزده خرداد عنصر عاشورا و عشق به ابی عبدالله(ع) است. قیام پانزده خرداد در دوازدهم محرم اتفاق افتاد. حال و هوای عاشورایی کشور را نجات داده، می دهد و خواهد داد. معتقدم فتنه ۸۸ را عاشورا جمع کرد. وقتی مردم دیدند که این هتاکان علیه سید الشهداء(ع) شعار دادند، به پرچم عزاداری امام حسین(ع) حمله کردند، خانم و برادری که از عزاداری می آمدند را کتک زدند، با تمام قوت به صحنه آمدند و این فتنه را جمع کردند.
سیداحمد خاتمی با بررسی قیام های ضد شاهنشاهی در تاریخ معاصر خاطرنشان کرد: از جمله حرکت های اعتراضی قهرمانانه علیه رضاخان قلدر قیام فقیه و مجتهد بزرگوار شهید آیت الله مدرس بود. بزرگی که قهرمانانه در برابر دیکتاتوری های رضا خان ایستاد. رضا خان به او پیام داد: سید از جان من چه می خواهی، این سید شجاع گفت می خواهم تو نباشی.
وی با اشاره به شجاعت مدرس گفت: عوامل رضا خان شهید آیت الله مدرس را ترور کردند. از بیمارستان به رضا خان پیغام داد که به کوری چشم رضا خان مدرس زنده است و پیش گویی کرده بود که رضا خان جایی خواهد مرد که نه آب باشد و نه آبادی ولی من هر جا بمیرم آنجا آّباد خواهد شد که تجلی آن امروز کاشمر است. این جمله شهید مدرس در سر در مقبره ایشان نوشته شده است.
عضو هیات رییسه مجلس خبرگان با اشاره به چگونگی شهادت رساندن شهید مدرس گفت: این نوعی حرکت اعتراضی فردی بود ولی من قصد دارم سراغ قیام های جمعی بروم. در طول حکومت پهلوی پدر و پسر چهار قیام شکل گرفت و در این سال ها تنها قیام های اسلامی جواب داد.
وی افزود: قیام های چپ علیه رضا خان نه تنها جواب نداد بلکه به مجرد دستگیری عوامل آن ها بلافاصله رنگ عوض کرده و از حرکت خود اظهار ندامت و پشیمانی کردند. این نوعی قیام بود که طبل رسوایی شان همان روز زده شد. آنان که تاریخ پنجاه ساله اخیر را مطالعه کنند خواهند فهمید که در حرکت های کمونیست ها دنیای خیانت به مردم وجود دارد. چون دیانت در آن ها نبود و اخلاق در بستر دیانت شکل می گیرد.
خاتمی گفت: نوع دوم قیام ها، قیام های لیبرالی است . قیام هایی که با انگیزه های غیر الهی شکل گرفت. در این قیام ها سخن از ملی گرایی، ناسیونالیسم، مسلک لیبرال منشانه و … بود مانند آنان که امروز اسم شان را ملی و مذهبی می گذاریم. آن ها هم وارد مبارزه شدند ولی مبارزه شان شاه پسند بود. در واپسین لحظات حکومت ننگین محمدرضا پهلوی سراغ همین ملی ها آمد. بختیار از همین ملی ها بود.؛دید به راحتی می توان با آن ها کنار آمد و این ها از ابتدا تا امروز حتی یک روز به امام(ره) و خط امام ایمان نیاوردند.
وی با اشاره به خاطره امام(ره) از ملی مذهبی ها گفت: وقتی امام(ره) پاریس بود آنها خدمت امام(ره) رسیدند و گفتند شاه با مرگ بر شاه سرنگون نمی شود. اجازه بدهید با حرکت پارلمانتاریستی نهضت را ادامه دهیم و پارلمان را به دست بگیریم تا شاه سلطنت کند نه حکومت. امام(ره) فرمودند من به این ها گفتم شما هم بروید همراه با سیل خروشان ملت بگویید مرگ بر شاه. شاه باید برود. تا شاه نرود زمینه هیچ اصلاحی در این کشور فراهم نخواهد شد. این جریان نه تنها نتوانستند ذره ای آسیب به حکومت شاه وارد بیاورد بلکه واقعیت های تاریخی نشان داد که رژیم شاه این نوع حرکت ها و قیام ها را می پسندید. چون شاه باور داشت هر حکومتی به هر حال مخالفی دارد و مخالفت کم خطر این ها هستند.
خاتمی نوع سوم قیام ها را التقاطی عنوان کرد و گفت: یعنی قیام کسانی که دلداده دین نبودند. اسم دین را گرفتند و لعابی از دین داشتند. جریان منافقین که آن روز سازمان مجاهدین خلق به آن ها می گفتند از این دست قیام ها بودند. بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق اعتراف داشتند که مبنای دینی شان قوی نیست. همان زمانی که بسیاری تایید شان می کردند. یکی از علمای بزرگ تهران برای امام(ره) در نجف نامه نوشت که این ها را تایید کن. امام(ره) در همان حال به یکی شان گفت شما بیایید حرف های خودتان را بزنید تا ببینم چه می گویید. حرف های آن ها هم اکنون چاپ شده است. امام(ره) در بیست و چند جلسه همه حرف های این ها را می شنود. وقتی حرف های این ها تمام شد امام(ره) فرمود که حرف های شما کمونیستی محض است. آن زمان که برخی روشنفکری را در حمایت از این ها می دانستد، در اوج خفقان امام(ره) آن روز فرمود حرف های شما کمونیستی محض است. البته جریان التقاطی از متن نهضت آزادی بود. این حرف من نیست. روزنامه ای بود به نام میزان که روزنامه نهضت آزادی بود. آقای بازرگان سرمقاله ای در این روزنامه نوشت و این جریان را فرزندان عزیز نهضت آزادی خواند.
امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه تنها قیام اسلامی علیه شاه جواب داد گفت: این قیام به دو شکل ایجاد شد. یکی قیام فدائیان اسلام بود که انصافا پیشگامان تشکیل نظام اسلامی بودند. در اوج اقتدار شاه این ها منشوری تشکیل دادند و آن جا سخن از حکومت اسلامی دادند ولی باز هم جواب نداد. دلیل آن هم این بود که جلودار این قیام شخصیتی مخلص به نام شهید سید مجتبی صفوی بود. این عزیز مخلص فداکار بود ولی مجتهد و فقیه نبود. نتوانست مردم را به طرف خودش بکشد. مخلصانه وارد شدند و مخلصانه به شهادت رسید ولی فریاد شان بعد از پانزده خرداد پر طنین شد. بارزترین قیام اسلامی که جواب داد قیام الهی پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ بود.
وی با بیان اینکه قیام پانزده خرداد چند عنصر اساسی داشت گفت: اولین این عناصر آن است که این قیام کاملا انگیزه اسلامی داشت و هیچ انگیزه غیر دین در این قیام نبود. به تعبیر امام خمینی قیام پانزده خرداد با مبدائیت اسلام شکل گرفت. مردم با انگیزه دفاع از دین به صحنه آمدند. وقتی مردم شنیدند که امام شان را گرفتند به خروش آمده و همه ایران به صحنه آمدند.
خاتمی با بیان اینکه اکثر کشور قیام کرد ولی قم و ورامین پیشگام بود گفت: نهضت ملی شدن صنعت نفت را یک نقطه درخشان می دانیم ولی در این قیام اسمی از نفت، نان، مسکن، آزادی و مطرح نبود. دین مطرح بود. وقتی قیامی برای خدا بود نتیجه می گیرد، ولو در کوتاه مدت این قیام سرکوب شد ولی نتوانستند این نهال را از بن در آورند. قیام پانزده خرداد روح انقلاب اسلامی ما است. آنچه نظام اسلامی ما پر آوازه کرده است انگیزه اسلامی است. این مسئله عامل هم افزایی امت اسلامی است. این مسئله چراغ فروزان مصر، تونس، لیبی، یمن و بحرین شد.
عضو هیات رییسه مجلس خبرگان قیام پانزده خرداد را کاملا مردمی دانست و گفت: هیچ حزب و گروهی نمی تواند ادعا کند که این قیام را آن ها سازماندهی کردند
روح الله حسینیان تصریح کرد:اگر کسی برای باند خودش تلاش کند، ذلت را میچشد.
حجت الاسلام حسینیان جمعه شب در مسجد و حسینیه امام موسی بن جعفر که به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) سخنرانی میکرد گفت: به سه رییس جمهور که در کشورمان آمدند نگاه کنید یکی برای این که بتواند بعد از خود دوستانش در قدرت بمانند و این طور بقاء بیابد دفتر هماهنگی درست کرد، یکی کارگزاران را آورد تا وقتی دوره اش تمام شد ریاست جمهوری در میان دوستانش ادامه یابد یکی هم حزب مشارکت اسلامی را درست کرد اما نتیجه اش این شد که خداوند آنها را رسوا کرد در مقابل مقام معظم رهبری زمانی که رییس جمهور بود برای بعد از خودش هیچ فکری نکرده بود اما خداوند به او عزت داد.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: امروز هم اگر کسی برای باند خودش تلاش کند ذلت را میچشد بر اساس آیات قرآن هر کسی که برای جاودانگی تلاش کند خداوند اسرار شخصی و خانوادگی او را فاش می کند.
صراط” – مرتضی محب الاولیا در وبلاگ کورتاژ سیاسی و در تحلیلی تازه به واکاوی روشهای موجود برای ضربه زدن به جریان انحرفی منتفذ در دولت پرداخته است . این روشها که در شش بند آمده است را در زیر می خوانید .
اسفندیار در داستان های ایرانی شخصیت دوگانه ای یافته است و میان زشت و زیبا و بد و خوب می گردد. گاه همانند پیامبری به بازسازی فرهنگ دینی زمانه خود می پردازد و می کوشد تا به زعم خود “بهترین دین ” را به جامعه نشان دهد و آثار شرک و دوگانه پرستی را بزداید و گاه به حکم هوس حکومتی به جنگ سرداری می رود که حافظ دین و آیین و امنیت کشور است و در دام توطئه شاه پدر می افتد.
طبق داستان؛ او به حکم ایزدی در چشمه ای فرو رفته تا رویین تن شود ولی در هنگامه فرو رفتن در این چشمه چشم هایش را بست و آب چشم آن را در بر نگرفت و این نقطه ضعف و ناتوانی اسفندیار شد.
به گزارش صراط نیوز در ادامه این مطلب آمده است: در داستان اسفندیار چشم آسیب پذیر عضو اوست که رویین تن نشده است و از این راه می توان به این موجود رویین تن ضربه و اسیب رساند. امری که بیانگر ضعف و ناتوانی بشر و راه آسیب پذیری اوست.
در مدل یونانی نیز، با پهلوانی رو به رو هستیم به نام آشیل که پاشنه اش به آب نرسید و آن بخش رویین نشد و به مرکز آسیب او بدل گردید.
“چشم اسفندیار” و “پاشنه آشیل” مفاهیمی هستند که در ادبیات سیاسی هم وارد شده که در هنگام طرح ریزی دشمن محور، همواره دشمن را به مثابه بدن انسان در نظر می گیرند و بعد از شناسایی نقطه ضعف آن، به طراحی عملیاتی برای حمله به آن موضع می پردازند.
اگر جریان انحرافی که در دولت رسوخ کرده را دشمن اسلام و نظام در نظر بگیریم، مبتنی بر دکترین “چشم اسفندیار” بایستی در مرحله اول آن جریان را آسیب شناسی و نقطه ضعف آن را شناسایی کرد و در مرحله دوم به بررسی راههای کم هزینه که بیشترین تاثیر را در ضربه زدن به نقطه ضعف جریان انحرافی دارند پرداخت.
روشهای موجود برای ضربه زدن به جریان انحرافی متنفذ در دولت(اصولگرا!) به شرح ذیل است:
نکته: روشهای ارائه شده فارغ از تبعات ممکن و هزینه احتمالی آن است و ترتیب آنها بدون اولویت خاصی می باشد.
۱- قطع منابع مالی :
اسفندیار به عنوان “مغز جریان انحرافی” که سیاست گذاری هایش مبتنی بر دین خود تعریف می باشد و توهمات و منویاتش ظرفیت کافی را برای جذب انرژی های(عمرانی -مالی-نیروی انسانی) خودجوش و مردمی را ندارد، بایستی به بیت المال چنگ زده تا از این طریق به جذب انرژی های لازم و عملیاتی کردن طرح های خود بپردازد.
۲- افشاگری :
به گفته برخی کارشناسان، افشاگری جریانی که با تکیه بر آرای مردم زنده است، می تواند آن جریان را از حیز انتفاع خارج کند. البته بایستی در این افشاگری به مطالبی پرداخته شود که فصل مشترک تمام علقه های سیاسی و اعتقادی مردم مانند فساد مالی، اخلاقی و… است.
۳- دستگیری اذناب :
مغز جریان انحرافی برای پیشبرد اهداف خود نیاز به عوامل تصمیم ساز و تصمیم گیر دارد. یقینا دستگیری این عوامل می تواند سرعت طراحی و اجرای مقاصد شوم را کند و یا ساقط کند. البته در این مدت بازداشت عوامل تصمیم ساز (رمالانی مانند غفاری) توانسته ضربه مهلکی به جریان انحرافی وارد سازد اما باید عوامل تصمیم گیر مانند بقایی، ملک زاده، فقیه،عامری و… را در دستور کار قرار داد تا هرچه زودتر بازوان اجرایی این جریان نیز فلج شود.
۴- استیضاح رسمی :
از آنجایی که به گفته صاحبنظران، شخص رئیس جمهور فردی معاند نیست، اهرم فشاری مانند مجلس و راهکار سوال از رئیس جمهور در صحن علنی مجلس می تواند وی را وادار به عقب نشینی کند و می توان با دست خود احمدی نژاد این جریان را گوشه نشین کرد.
۵- استیضاح مردمی :
احمدی نژاد خود به این امر واقف است که اولین و آخرین منشا مقبولیت وی، پایگاه مردمی است پس اگر مردم در سفرهای استانی، خواهان کنار گذاشتن “مغز جریان انحرافی” توسط رئیس جمهور شوند بایستی در راستای احترام به رای مردم این امر را عملی کند و گرنه در سفرهای آتی عدم مقبولیت گریبان گیر وی خواهد شد.
۶- دستگیری اسفندیار :
و اما بهترین و کامل ترین راه؛
در ۵ روش اول، بایستی حداقل دو روش را همزمان اجرا کرد که ضمانتی هم برای کارکرد نهایی آنها یعنی زوال جریان انحرافی وجود ندارد زیرا بنا به یک ضرب المثل قدیمی “باید از صاحب سگ ترسید و نه خود سگ”. تا وقتی که “مغز جریان انحرافی” یعنی اسفندیار آزادانه به تربیت نیرو و جذب جوانان بی تجربه (به واسطه انتصاب های کلان) می پردازد نمی توان از ادامه این جریان انحرافی اعلام امیدواری کرد.
بهترین و نهایی ترین روش برای کور کردن چشم اسفندیار و فتنه جدید، دستگیری شخص “اسفندیار ر م” است که در این راستا مردم باید توسط دادستان عمومی از قوه قضاییه بخواهند که با بازداشت و محاکمه مشایی، از پیشرفت جریان انحرافی و اغوای جوانان نظام اسلامی جلوگیری به عمل آید
صراط” – مرتضی محب الاولیا در وبلاگ کورتاژ سیاسی و در تحلیلی تازه به واکاوی روشهای موجود برای ضربه زدن به جریان انحرفی منتفذ در دولت پرداخته است . این روشها که در شش بند آمده است را در زیر می خوانید .
اسفندیار در داستان های ایرانی شخصیت دوگانه ای یافته است و میان زشت و زیبا و بد و خوب می گردد. گاه همانند پیامبری به بازسازی فرهنگ دینی زمانه خود می پردازد و می کوشد تا به زعم خود “بهترین دین ” را به جامعه نشان دهد و آثار شرک و دوگانه پرستی را بزداید و گاه به حکم هوس حکومتی به جنگ سرداری می رود که حافظ دین و آیین و امنیت کشور است و در دام توطئه شاه پدر می افتد.
طبق داستان؛ او به حکم ایزدی در چشمه ای فرو رفته تا رویین تن شود ولی در هنگامه فرو رفتن در این چشمه چشم هایش را بست و آب چشم آن را در بر نگرفت و این نقطه ضعف و ناتوانی اسفندیار شد.
به گزارش صراط نیوز در ادامه این مطلب آمده است: در داستان اسفندیار چشم آسیب پذیر عضو اوست که رویین تن نشده است و از این راه می توان به این موجود رویین تن ضربه و اسیب رساند. امری که بیانگر ضعف و ناتوانی بشر و راه آسیب پذیری اوست.
در مدل یونانی نیز، با پهلوانی رو به رو هستیم به نام آشیل که پاشنه اش به آب نرسید و آن بخش رویین نشد و به مرکز آسیب او بدل گردید.
“چشم اسفندیار” و “پاشنه آشیل” مفاهیمی هستند که در ادبیات سیاسی هم وارد شده که در هنگام طرح ریزی دشمن محور، همواره دشمن را به مثابه بدن انسان در نظر می گیرند و بعد از شناسایی نقطه ضعف آن، به طراحی عملیاتی برای حمله به آن موضع می پردازند.
اگر جریان انحرافی که در دولت رسوخ کرده را دشمن اسلام و نظام در نظر بگیریم، مبتنی بر دکترین “چشم اسفندیار” بایستی در مرحله اول آن جریان را آسیب شناسی و نقطه ضعف آن را شناسایی کرد و در مرحله دوم به بررسی راههای کم هزینه که بیشترین تاثیر را در ضربه زدن به نقطه ضعف جریان انحرافی دارند پرداخت.
روشهای موجود برای ضربه زدن به جریان انحرافی متنفذ در دولت(اصولگرا!) به شرح ذیل است:
نکته: روشهای ارائه شده فارغ از تبعات ممکن و هزینه احتمالی آن است و ترتیب آنها بدون اولویت خاصی می باشد.
۱- قطع منابع مالی :
اسفندیار به عنوان “مغز جریان انحرافی” که سیاست گذاری هایش مبتنی بر دین خود تعریف می باشد و توهمات و منویاتش ظرفیت کافی را برای جذب انرژی های(عمرانی -مالی-نیروی انسانی) خودجوش و مردمی را ندارد، بایستی به بیت المال چنگ زده تا از این طریق به جذب انرژی های لازم و عملیاتی کردن طرح های خود بپردازد.
۲- افشاگری :
به گفته برخی کارشناسان، افشاگری جریانی که با تکیه بر آرای مردم زنده است، می تواند آن جریان را از حیز انتفاع خارج کند. البته بایستی در این افشاگری به مطالبی پرداخته شود که فصل مشترک تمام علقه های سیاسی و اعتقادی مردم مانند فساد مالی، اخلاقی و… است.
۳- دستگیری اذناب :
مغز جریان انحرافی برای پیشبرد اهداف خود نیاز به عوامل تصمیم ساز و تصمیم گیر دارد. یقینا دستگیری این عوامل می تواند سرعت طراحی و اجرای مقاصد شوم را کند و یا ساقط کند. البته در این مدت بازداشت عوامل تصمیم ساز (رمالانی مانند غفاری) توانسته ضربه مهلکی به جریان انحرافی وارد سازد اما باید عوامل تصمیم گیر مانند بقایی، ملک زاده، فقیه،عامری و… را در دستور کار قرار داد تا هرچه زودتر بازوان اجرایی این جریان نیز فلج شود.
۴- استیضاح رسمی :
از آنجایی که به گفته صاحبنظران، شخص رئیس جمهور فردی معاند نیست، اهرم فشاری مانند مجلس و راهکار سوال از رئیس جمهور در صحن علنی مجلس می تواند وی را وادار به عقب نشینی کند و می توان با دست خود احمدی نژاد این جریان را گوشه نشین کرد.
۵- استیضاح مردمی :
احمدی نژاد خود به این امر واقف است که اولین و آخرین منشا مقبولیت وی، پایگاه مردمی است پس اگر مردم در سفرهای استانی، خواهان کنار گذاشتن “مغز جریان انحرافی” توسط رئیس جمهور شوند بایستی در راستای احترام به رای مردم این امر را عملی کند و گرنه در سفرهای آتی عدم مقبولیت گریبان گیر وی خواهد شد.
۶- دستگیری اسفندیار :
و اما بهترین و کامل ترین راه؛
در ۵ روش اول، بایستی حداقل دو روش را همزمان اجرا کرد که ضمانتی هم برای کارکرد نهایی آنها یعنی زوال جریان انحرافی وجود ندارد زیرا بنا به یک ضرب المثل قدیمی “باید از صاحب سگ ترسید و نه خود سگ”. تا وقتی که “مغز جریان انحرافی” یعنی اسفندیار آزادانه به تربیت نیرو و جذب جوانان بی تجربه (به واسطه انتصاب های کلان) می پردازد نمی توان از ادامه این جریان انحرافی اعلام امیدواری کرد.
بهترین و نهایی ترین روش برای کور کردن چشم اسفندیار و فتنه جدید، دستگیری شخص “اسفندیار ر م” است که در این راستا مردم باید توسط دادستان عمومی از قوه قضاییه بخواهند که با بازداشت و محاکمه مشایی، از پیشرفت جریان انحرافی و اغوای جوانان نظام اسلامی جلوگیری به عمل آید
به گزارش ايرنا به نقل از پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري، رهبر معظم انقلاب اسلامي در اجتماع عظيم و نوراني قشرهاي مختلف مردم سراسر كشور، با تبيين ويژگيهاي بيداري اسلامي ملتهاي منطقه به عنوان تحقق پيش بيني مبارك امام، معناي حقيقي ارادت عميق و ستايش برانگيز ملت را به امام راحل عظيم الشان، پذيرش و پايبندي ملي به مكتب و راه آن بزرگوار خواندند و با تبيين 'معنويت، عقلانيت و عدالت'، به عنوان ابعاد اصلي مكتب منسجم و چندبعدي امام تاكيد كردند: بركت وفاداري به اين ميراث گرانقدر امام خميني، عزت، پيشرفت و تعالي همچون گذشته نصيب ملت ايران خواهد بود.
حضرت آيتالله خامنهاي 14 خرداد هر سال را فرصتي براي تجديد خاطرات شيرين ملت با امام خميني(ره) دانستند و با اشاره به تقارن مبارك اين روز با آغاز ماه نوراني رجب خاطرنشان كردند: سالگرد رحلت امام امسال با حماسه بيداري اسلامي ملتهاي منطقه نيز همراه شده است و تفضل پروردگار، صحت پيشبيني آن مرد الهي را به اثبات رسانده است.
رهبر انقلاب اسلامي، مكتب امام خميني را ذخيره گرانقدر ملت ايران برشمردند و افزودند: مردم ايران با تكيه بر همين سرمايه عظيم توانسته اند گذرگاههاي دشوار 32 سال اخير را با موفقيت پشت سرگذارند و در آينده نيز چنين خواهد بود.
ايشان با اشاره به امواج پرطراوت احساسات و عواطف ملت نسبت به خميني روح خدا، خاطرنشان كردند: ارادت عميق مردم ايران به امام در اين عواطف زيباي قلبي خلاصه نمي شود بلكه مفهوم اين ارادت سرنوشت ساز، پذيرش و پايبندي به مكتب امام به عنوان راه و خط روشن حركت همگاني ملت است.
رهبر انقلاب اسلامي، مكتب امام را، راهنماي نظري و عملي مردم و مسئولين دانستند و خاطرنشان كردند: مكتب امام يك بسته كامل و داراي ابعاد مختلفي است كه بايد اين ابعاد را، باهم و به موازات هم، مورد توجه و عمل قرارداد تا در مسير پيمودن راه امام، انحرافي و خطايي ايجاد نشود.
خبرگزاري فارس: حضرت امام خميني مي فرمودند: (در بين) رئيسجمهورها و سلاطين و امثال اينها، (نمىتوانيد) يك نفر را مثل آقاى خامنهاى پيدا بكنيد...(او) يك نعمتى (است كه) خدا به ما داده (است).
به گزارش خبرگزاري فارس، به مناسبت سالگرد انتخاب حضرت آيتالله العظمى خامنهاى به رهبرى نظام جمهورى اسلامى ايران توسط مجلس خبرگان، برخي جملات و تعابير بنيانگذار انقلاب اسلامي نسبت به ايشان تقديم مخاطبين عزيز ميشود.
حضرت امام خمينى(ره):
آقاى خامنهاى، نعمتى است كه خدا به ما داده و در بين متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، چون خورشيد، روشنى مىدهند
آواى دعوت او در جهان طنينانداز است
من آقاى خامنهاى را بزرگ كردم.(1) (او كسى است) كه آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين جهان طنينانداز است؛(2) متعهد و مبارز در خط مستقيم اسلام و عالم به دين سياست.(3)
چون خورشيد روشنى مىدهند
اينجانب كه از سالهاى قبل از انقلاب با (ايشان) ارتباط نزديك داشتهام و همان ارتباط بحمدالله تعالى تاكنون باقى است، (ايشان) را يكى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مىدانم و شما را چون برادرى كه آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن هستيد و از مبانى فقهى مربوط به ولايت مطلقه فقيه جدا جانبدارى مىكنيد، مىدانم و در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، از جمله افراد نادرى (هستند) كه چون خورشيد روشنى (مىدهند).(4)
نعمتى است كه خدا به ما داده است
شما اگر گمان بكنيد كه در تمام دنيا، (در بين) رئيسجمهورها و سلاطين و امثال اينها، (مىتوانيد) يك نفر را مثل آقاى خامنهاى پيدا بكنيد كه متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار و بناى قلبىاش بر اين باشد كه به اين ملت خدمت كند، پيدا نمىكنيد. من ايشان را سالهاى طولانى مىشناسم و در آن زمانى كه اول نهضت بود، ايشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پيامها تشريف مىبردند و بعد از اين هم كه اين انقلاب به اوج خودش رسيد، ايشان همه جا حاضر واقعه بود تا آخر و حالا هم هست. (او) يك نعمتى (است كه) خدا به ما داده (است).(5)
در پناه خود حفظ فرمايد
ما در پيشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقيةالله ارواحنا فداه افتخار مىكنيم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه كه شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى به سر مىبرند. من به شما خامنهاى عزيز تبريك مىگويم كه در جبهههاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به اين ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم(6) (و) ان شاء الله تعالى خداوند، امثال جناب عالى را كه جز خدمت به اسلام نظرى نداريد، در پناه خود حفظ فرمايد.(7)
1- صحيفه نور، ج 15، ص 139
2- صحيفه نور، ج 15، ص 41
3- صحيفه نور، ج 15، ص 179
4- صحيفه نور، ج 15، ص 173
5- صحيفه نور، ج 17، ص 170
6- صحيفه نور، ج 15، ص 41
7- صحيفه نور، ج 20، ص 171
خبرگزاري فارس: رهبر معظم انقلاب اسلامي، مكتب امام را، راهنماي نظري و عملي مردم و مسئولين دانستند و خاطرنشان كردند: مكتب امام يك بسته كامل و داراي ابعاد مختلفي است كه بايد اين ابعاد را، باهم و به موازات هم، مورد توجه و عمل قرارداد تا در مسير پيمودن راه امام، انحرافي و خطايي ايجاد نشود.
جایگاه ویژه مهمانان حرم مطهر امام خمینی(ره)، هنگامی که مقام معظم رهبری در حال سخنرانی بودند، به ترتیب سیدحسن خمینی، آیتالله مهدوی کنی، محمود احمدینژاد، آیتالله صادق لاریجانی، آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله محمود هاشمی شاهرودی، حجتالاسلام احمد جنتی، علی لاریجانی، آیتالله بجنوردی، محمدرضا رحیمی و... نشسته بودند.
به گزارش جهان، هاله سحابی دو روز پیش و در تشییع جنازه عزت الله سحابی دچار تشنج شد و با وجود انتقال به درمانگاه لواسان و تلاش پزشکان، ایست قلبی کرد و درگذشت.
وزارت خارجه آمریکا که درخواست کمک چندین ماهه ملت تحت کشتار بحرین را با مواضع حمایت آمیز از آل خلیفه و آل سعود پاسخ گفته، به دلسوزی برای هاله سحابی پرداخته و مرگ او را به “ماموران امنیتی ایران” نسبت است.
وزارت خارجه آمریکا به نقل از آنچه “شاهدان عینی و منابع موثق” نامیده ادعا کرده است ”هاله سحابی توسط ماموران امنیتی ایران کشته شده و آن را به قوی ترین لحن ممکن محکوم می کند.”
دولت آمریکا البته نامی از این “منابع موثق” خود نبرده است اما به نظر می رسد منظور او محافل ضدانقلاب باشد.
وزارت خارجه آمریکا همچنین گفته است به گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر درباره ایران توصیه خواهد کرد که “این حادثه را بطور کامل و در اولین فرصت ممکن بررسی کند.”
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در عین حال درباره صحت ادعاها درباره کشته شدن هاله تردید کرده اما گفته است، اگر این خبرها صحت داشته باشد، این امر بیانگر بیاعتنایی و بیاحترامی مقام های ایرانی به شان و مقام انسان ها است.
آمریکا در شرایطی از شان و مقام انسان ها سخن گفته است که نه تنها کشتار مردم مظلوم بحرین و یمن را به نظاره نشسته است که حتی خود در صدها زندان مخوفی که مدیریت می کند، تاکنون هزاران انسان بیگناه را به تیغ شکنجه گران سپرده است.
آمریکا علاوه بر این ها، متهم به کشتار هزاران نفر از مردم بیگناه عراق، افغانستان و پاکستان است.
حمایت کاخ سفید از جنایات فجیع و بی سابقه رژیم صهیونیستی، لکه ننگن دیگری است که در کارنامه سیاه حقوق بشری آمریکا به چشم می خورد؛ واقعیت هایی که سخن گفتن آمریکا از حقوق بشر را به طنز شبیه کرده است.
گفتنی است دولت آمریکا از سال ۸۸ به حمایت ویژه سیاسی، فنی و تبلیغاتی از جریان فتنه مشغول است که اقدام تبلیغاتی اخیر آن نیز در همین راستا توصیف شده است.